eitaa logo
از بعثت تا ظهور
53 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
631 فایل
ارتباط با ادمین: @mostafa_soleimany
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹مجموعه پوسترهای نمایشگاهی / الگوی رفتاری علما در خانواده موضوع: فداکاری برای همسر شماره 12 🌺 @nedaye_tahzib 🍃 tahzib-howzeh.com
موضوع: سیره عملی امام خمینی رحمه الله در خانواده / ابراز علاقه به همسر ابراز علاقه نسبت به همسر، از دستورهایی است که در دین اسلام بر آن بسیار سفارش شده است. امام رحمه الله نیز نسبت به این مسئله توجه خاصی داشت. با این توضیح که شیوه ابراز علاقه، متناسب با شخصیت هر فرد است. خانم فریده مصطفوی می گوید: «امام قرار گذاشته بودند که سالی یک بار خانم به تهران بروند و سه ماه تابستان را در تهران بگذرانند. خودشان هم به خمین می رفتند. این برنامه همیشه بود. حتی تا بزرگ شدن ما نیز ادامه داشت. امام سختشان بود که خانم در زمستان به مسافرت بروند و از روزی که خانم به مسافرت می رفتند، اخم های امام درهم بود تا خانم برگردد. امام در موقع ورود خانم به منزل می خندیدند و این، یکی از راه های ابراز علاقه آقا به خانم بود».( پا به پای آفتاب، ج 1، ص 94( آقای محتشمی نیز می گوید: «امام رحمه الله هیچ گاه در طول پانزده سالی که در نجف بودم، با کسی با تلفن صحبت نمی کردند. وقتی که به پاریس رفتیم، همان روز اول و دوم بود که فرمودند: تلفن نجف را بگیرید، من با خانم صحبت کنم. در مدتی که حضرت امام رحمه الله در پاریس بودند، این مسئله چندین بار اتفاق افتاد که با همسرشان چندین بار تلفنی صحبت کردند. به سبب همین نزدیکی و رابطه عاطفی که ایشان با خانواده شان داشتند، چندین بار از پاریس پیام دادند که هرچه زودتر کار گذرنامه و ویزای خانم را درست کنید تا ایشان هم به پاریس تشریف بیاورند و سرانجام نیز بعد از یکی دو هفته ایشان آمدند. وقتی خانواده امام وارد پاریس شدند، یک احساس طمأنینه و آرامشی را در امام احساس کردیم» (منبع: پا به پای آفتاب، ج 2، ص 159) 🌺 @nedaye_tahzib 🍃 tahzib-howzeh.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ده سال بعد از ازدواج یکی از مقوله‌های خیلی مهم در زندگی ما نوع نگاه ما است. هیچ‌کس می‌گوید کاش مامان من خوشگل‌تر بود؟ فکر نکنیم کسی به ذهنش برسد یک همچین چیزی. کاش بابای من، بابایم است! بابایم است مامانم است. بعد از ازدواج مرد می‌شود شوهرم است، مثل بابا مامانم است، زن می‌شود همسرم است مثل بابا مامانم است. زاویۀ دید است دیگر، از چه زاویه‌ای نگاه می‌کنی؟ اوّلش به زیبایی خانمت نگاه می‌کردی، حالا به زیبایی روحش که به تو ده سال خدمت کرد، تو را تحمّل کرد. ده سال پیش به تو بله گفت. لذا مردهای خوب خانم به نظر از ظاهر افتاده برایشان یک میلیون برابر بیشتر از فرشته و پری عزیز هستند. بعد به خانمت بگو اطمینان بده خانم‌ها خیلی نگران می‌شوند. می‌گویند یعنی شوهرم هنوز من را می‌پسندد؟ می‌گوید بابا من هیکل تو را دوست دارم، من اصلاً روح تو را دوست دارم. هر چی مربوط به تو است دوست دارم! من با این صفا می‌کنم. زاویۀ دید است دیگر. 🌺 @nedaye_tahzib 🍃 tahzib-howzeh.com
💠 حضرت ابراهیم وآزمایش الهی 🔻 قرآن اُبوّت را به حضرت ابراهيم (عليه السلام) نسبت مي‌دهد، مي‌دانيد اُبوّتي که قرآن مي‌گويد چه لوازمي دارد؟ 🔸 بد نيست انسان يک دوره زندگي حضرت ابراهيم (عليه السلام) را با دقت نگاه بکند. [براي] همين أب که اُبوّت او بر همه‌ي مردم و بر همه‌ي مسلمان‌ها است حداقل‌هايي که يک پدر بايد داشته باشد مدتي از او دريغ شده است و آن هم فرزند است. 🔹 مي‌دانيد در درون انسان چه التهابي مي‌آيد، کسي که حس پدري را هميشه در وجود خود داشته باشد آن هم در اين سطح گسترده که بتواند «مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ» باشد «هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ» اگر نسبت به فرزنددار شدن اين [شخص] دريغ شد، مي‌دانيد چه فتنه‌اي است؟ چه ابتلاء عظيمي است؟ چه دروني بر انسان درست مي‌کند؟ 🔸 حضرت ابراهيم (عليه السلام) بعد از مدت‌ها [و با تمام] سختي‌ها در تمام ابعاد زندگي که يکي هم اين بود که فرزنددار نشدند، بعد از ده‌ها سال که گذشت خداي متعال اسماعيل را به اين بزرگوار داد. 🔹 به مجردي که اسماعيل به دنيا آمده است مأمور مي‌شود که فرزند و مادر را برود در يک وادي لم يزرع بگذارد و اين کار امتحان عظيمي است و اين کار را مي‌کند، حتی نباید از مَرکب پياده ‌شود و برمي‌گردد. ادامه دارد.‌.. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉🏻 @nasery_ir ‌ ‌
👆👆 این 90 ثانیه راه پیشرفت و تعالی انسان است. هیچ ایرانی این را نباید فراموش کند مخصوصا مسئولان
🔴 امام جماعت دزد یکی از دوستان نقل می‌کرد که در یکی از کشورهای آفریقای ساحلی شخصی که حافظ قرآن کریم و عالم شریعت بود در یکی از مساجد مسؤولیت امامت را پذیرفت و مردم محل از او استقبال بسیار زیادی کردند و هر خانواده تلاش می‌نمود که امام، میهمان خانه‌ی او شود خصوصا در ماه مبارک رمضان... از جمله یکی از مقتدیان در روزهای پایانی رمضان، امام را به افطار دعوت نمود. امام دعوت ایشان را اجابت نموده به خانه‌اش رفت و میزبان از امام به گرمی استقبال نموده و بی‌نهایت مورد عزت و اکرام قرار داد و امام بعد از افطار در حق میزبان و خانواده‌اش دعا نموده، مرخص شد. زمانی که خانم میزبان، نظافت خانه را شروع کرد به یادش آمد که درطاقچه سالن مقداری پول گذاشته بود.... فورا وارد سالن شد ولی پولی ندید.... تمام اطراف سالن را جستجو کرد اما پول را نیافت. وقتی که شوهر برگشت برایش جریان را گفت و سوال کرد آیا تو پول را از سالن برداشتی؟ شوهر جواب داد نه! بعد از فکر زیاد به این نتیجه رسیدند که به غیر از امام، هیچ کسی به خانه‌ی شان در این مدت نیامده است و همچنان یک دختر شیرخوار دارند که او از گهواره‌اش نمی تواند پایین بیاید به همین خاطرتنهامتهم همان امام است. آن شخص بسیار عصبانی شده گفت: چطور امکان دارد که امام چنین کاری را انجام دهد، در حالی که اورا به خانه‌ی خود دعوت کرده‌ام و به احترام ماه مبارک رمضان اورا اکرام و عزت نموده‌ام. او می‌بایست پیشوا و الگو باشد نه دزد!!! با وجود خشم و غضبش، آن قضیه را پنهان کرد و از روی حیا نتوانست با امام بخاطر پول، مواجهه و موضوع را مطرح کند و لکن از امام دوری می نمود تا مجبور به سلام دادن و سخن گفتن با او نشود. بعد از گذشت یک سال کامل دوباره ماه مبارک رمضان آمد و مردم با همان شور، شوق، علاقه و اخلاص امام را به خانه‌های شان جهت افطار دعوت کردند و زمانی که نوبت دعوت امام به خانه‌ی این شخص رسید ؛ قضیه سرقت پول به یادش آمد و با خانم خود مشورت کرد که آیا امام را دعوت کند یا خیر؟ از آنجایی که خانم آن شخص، یک زن صالح و نیکوصفتی بود شوهرش را تشویق نمود تا امام را دعوت کند و گفت شاید امام از روی احتیاج آن پول را برداشته باشد به همین خاطر او را باید مورد عفو و بخشش خود قرار دهیم، شاید که خداوند متعال ما را هم ببخشد. او امام را به افطاری دعوت نمود ولی در پایان افطاری نتوانست خود را نگه دارد و امام را مورد خطاب قرارداد و گفت: امام محترم، شاید متوجه شده باشید که در طول یک سال گذشته رفتار من در قبال شما تغییر کرده... امام گفت: بلی، ولی من فرآموش کردم علت انرا جویا شوم زیرا بسیار مشغول کار وتلاش بودم. آن شخص گفت: امام محترم! از شما یک سوال می کنم امید است که جواب واضح بدهید.... یک سال قبل و در ماه مبارک رمضان خانم من مقداری پول را بالای طاقچه ی سالن پذیرایی گذاشته بود و فراموش کرده بودکه آن‌را بردارد و لکن آن پول بعد از رفتن شما از نظر غایب شد و جستجوی بسیاری کردیم ولی نتوانستیم پیدا کنیم حالا بگویید آیا شما آن را برداشته بودید؟ امام گفت: بلی! من آن را برداشته بودم. صاحب خانه از این جواب صریح، مبهوت، متعجب و حیران شد ولی امام سخنان خود را ادامه داده گفت: وقتی که در سالن تنها بودم دیدم پنجره باز است، باد تندی هم وزید و پول‌ها را پراکنده و پخش کرد به همین خاطر پول‌ها را جمع نمودم و دقت کردم که اگر پول‌ها را زیر فرش و یا روی طاقچه بگذارم ممکن است شما آن را پیدا نکنید و یا باز باد آنها را پراکنده کند... در این موقع امام سر خود را اندوهگین تکان داده به گریه افتاد.... و در ادامه صاحب خانه را خطاب قرار داده گفت: به نظرت من برای چه چیزی اندوهگینم و گریه می‌کنم؟ حاشا که به خاطر تهمت دزدی که به من میزنی گریه ‌کنم، اگرچه این تهمت دردناک است و لکن من بخاطر این گریه می‌کنم که ۳۵۵ روز گذشت و هیچ یک از شما صفحه‌ای از قرآن کریم را هم نخواندید و اگر قرآن کریم را یک بار باز می‌کردید، البته پول را در آن پیدا می‌کردید. صاحب خانه با عجله قرآن کریم را آورده، باز کرد و پول ها را کامل در آن دید!
خانوم زهرا مصطفوی: ✨ من شاهد بوده ام که رفتار امام در مواقعی که تلویزیون از ایشان تعریف می کرده و ایشان می شنیده است به این صورت بود که صدای تلویزیون را خاموش می کردند تا بعدکه صحبت طرف تمام می شد. امام اصولا از تعریف کردن دلخور می شدند.✨ مهر وقهر ص259 https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d
✨ مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حسینی که از پرورش یافتگان معظم له بود، می‌گوید: روزی مرحوم آقا جان برای من فرمود یک وقتی منزل کسی رفته بودم، برایم چای آوردند و دیدم که چایی داد میزند و می گوید مرا نخور من حرامم.✨ برقله پارسایی ص114 https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d
حدود دو سال است که خدا فرزند پسری به من داده است، من و همسرم هر دو سفید پوستیم ولی بچه ی ما سیاه به دنیا آمده است تا اینکه کسی در دلم نگرانی ای ایجاد کرد و گفت: همسرت به تو خیانت کرده است و این پسر، پسر تو نیست چرا که همرنگ تو به دنیا نیامده است، اکنون این فکر تمام وجودم راه فرا گرفته است که نکند همسرم به من خیانت کرده باشد و این پسر، فرزند من نباشد پیامبر فرمودند: به بیرون از مدینه برو جوانی مشغول به کار است و در حال ساختن خانه ای می باشد، او را پیدا کن و فرزندت را کنار او رها کرده و نظاره گر باش اگر فرزندت به نزد او رفت بدان حلال زاده است اما اگر پسرت از آن جوان دوری کرد نطفه اش از تو نیست 🍃مرد چنین کرد بیرون از مدینه رفت و جوان را دید فرزندش را کنار او رها کرد و خود عقب رفت، کودک کمی به مرد که در حال کار کردن بود نگاه کرد، کمی اطراف او راه رفت و اطرافش را نگاه کرد مرد عرب ایستاده بود و از دور تماشا می کرد که کودک چه می کند، در دلش غوغایی بود، دید پسرکش گوشه ی پیراهن جوان را گرفت و تکان داد و دستهایش را باز کرد تا جوان او را بغل کند دید که جوان دست از کار شست و کودک را بغل کرد، از دور لبخند کودک و آن مرد جوان را دید دلش آرام گرفت به نزد جوان آمده و سلام کرد و کودک را خواست که از آغوش جوان بگیرد، کودک خودش را به آغوش مرد جوان چسبانیده بود بالاخره پدر، پسرش را گرفته و از مرد جوان عذر خواست و خداحافظی کرد به مدینه و مسجد پیامبر آمد و ماجرا تعریف کرد رسول گرامی اسلام به او فرمودند: شک نکن که این پسر فرزند توست و ممکن است در اعقاب تو فردی سیاه بوده باشد که این فرزند به او تمایل پیدا کرده و نطفه به شکل او منعقد شده است مرد عرب از رسول گرامی اسلام پرسید : می شود آن جوان را به من معرفی کنید حضرت فرمودند: او برادر و عموزاده ی من علی بن ابیطالب است 🔹سپس رو به عرب فرمودند : . 📗امالی صدوق، ص ۲۰۹ 📗بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۱۴۷ http://eitaa.com/joinchat/2546860032C55441fa7d6