eitaa logo
بشارت می‌دهم خوش‌روزگاری
278 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
13.3هزار ویدیو
153 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
: شهید دکتر مصطفی چمران، انسانی مؤمن، مجاهد، شجاع، بصیر، دانشمند، منصف، هنرمند، با صفا، اهل مناجات، دارای روحیه ای لطیف و بی اعتنا به نان، نام و مقام دنیا بودند... (۱) 🌱خدایا بگذار دریا باشم... ساکن و ساکت، ڪه طوفان‌های سخت هم من را به هیجان نیاورد،قلبم رامثل آسمان صاف وپاک کن که لڪه ڪدورتی ازاعمال خلاف دیگران بر ساحتش ننشیند... شهید دکتر چمران ☀️در آستانه سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، نقل خاطراتی کوتاه از سیره رفتاری این رزمنده عارف، قطعا پر برکت خواهد بود. 1) با خودش عهد كرده بود تا نيروى دشمن در خاك ايران است برنگردد تهران. نه مجلس مى رفت، نه شوراى عالى دفاع. يك روز از تهران زنگ زدند. حاج احمد آقا بود. گفت «به دكتر بگو بيا تهران.» گفت: «عهد كرده با خودش، نمىآد.»گفت: «نه بياد. امام دلش براى دكتر تنگ شده.». بهش گفتم. گفت «چشم. همين فردا مىريم.» 2) گفتم «دكتر، شما هرچى دستور مىدى، هرچى سفارش مى كنى، جلوى شما مىگن چشم، بعد هم انگار نه انگار. هنوز تسويه اى ما رو ندادن. ستاد رفته زير سؤال. مى گن شما سلاح گم كرده اين...» همان قدر كه من عصبانى بودم، او آرام بود. گفت «عزيزجان، دل خور نباش. زمانه ى نابه سامانيه. مگه نمى گفتن چمران تل زعتر را لو داده؟ حالا بذار بگن حسين مقدم هم سلاح گم كرده. دل خور نشو عزيز.» 3) دكتر آرپى جى مى خواست، نمى دادند. مى گفتند دستور از بنى صدر لازم است. تلفن كرده بود به مسئول توپ خانه. آن جا هم همان آش و همان كاسه. طرف پاى تلفن نمى ديد دكتر از عصبانيت قرمز شده. فقط مى شنيد كه «برو آن جا آرپى جى بگير. ندادند به زور بگير. برو عزيز جان.» 4) از اهواز راه افتاديم; دو تا لندرور. قبل از سه راهى ماشين اول را زدند. يك خمپاره هم سقف ماشين ما را سوراخ كرد و آمد تو، ولى به كسى نخورد، همه پريديم پايين، سنگر بگيريم.دكتر آخر از همه آمد. يك گُل دستش بود. مثل نوزاد گرفته بود بغلش. گفت «كنار جاده ديدمش. خوشگله؟»  5) اوايل كه آمده بود لبنان، بعضى كلمه هاى عربى را درست نمى گفت. يك بار سر كلاس كلمه اى را غلط گفته بود. همه ى بچه ها همان جور غلط مى گفتند. مى دانستند و غلط مى گفتند. امام موسى مى گفت «دكتر چمران يك عربى جديد توى اين مدرسه درست كرد 6) به پسرها مى گفت شيعيان حسين، و به ما شيعيان زهرا. كنار هم كه بوديم، مهم نبود كى پسر است كى دختر. يك دكتر مصطفى مى شناختيم كه پدر همه مان بود، و يك دشمن كه مى خواستيم پدرش را در بياوريم. 7) چپى ها مى گفتند «جاسوس آمريكاست. براى ناسا كار مى كند.»  راستى ها مى گفتند «كمونيسته.» هر دو براى كشتنش جايزه گذاشته بودند. ساواك هم يك عده را فرستاده بود ترورش كند. يك كمى آن طرف تر دنيا، استادى سر كلاس مى گفت «من دانشجويى داشتم كه همين اخيراً روى فيزيك پلاسما كار مى كرد.» 8) سال دوم يك استاد داشتيم كه گير داده بود همه بايد كراوات بزنند. سر امتحان. چمران كروات نزد، استاد دو نمره ازش كم كرد. شد هجده. بالاترين نمره. 9) تصميم گرفتم بروم پيشش، توى چشم هاش نگاه كنم و بگويم «آقا اصلا جبهه مال شما. من مى خوام برگردم.» مگر مى شد؟ يك هفته فكر كردم، تمرين كردم. فايده نداشت. مثل هميشه، وقتى مى رفتم و سلام مى كردم، انگار كه بداند ماجرا چيست، مى گفت «عليك السلام» و ساكت مى ماند. ديگر نمى توانستم يك كمله حرف بزنم. لبخند مى زد و مى گفت «سيد، دو ركعت نماز بخوان درست مى شه.» 10) مى گفتند «چمران هميشه توى محاصره است.» راست مى گفتند. منتها دشمن ما را محاصره نمى كرد. دكتر نقشه اى مى ريخت. مى رفتيم وسط محاصره. محاصره را مى شكستيم و مى آمديم بيرون...😰 11) اولین هدیه ی شهید چمران به همسرش؛هدیه ای فراموش نشدنی برای یک دختر مرفه 📌من در آن هنگام حجاب مناسبی نداشتم و این باعث شده بود تا برخی از بچه‌ها نسبت به من احساس دوری و بیگانگی داشته باشند ولی دکتر چمران همواره کوشش می‌کرد تا ارتباط مرا به بچه‌ها نزدیک نماید. من در سرکشی به روستاهای جنوب لبنان، با دکتر چمران همراه می‌شدم، البته در آن هنگام هنوز ازدواج نکرده بودیم. یادم هست روزی در حالی که در یک روستا درون خودرویی نشسته بودیم، دکتر چمران هدیه‌ای به من داد و آن هدیه یک روسری گلدار بود. چمران لبخند زیبایی زد و به من گفت: بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند. من از همان جا روسری را روی سرم گذاشتم. خاطرات شهید مصطفی چمران 👇ادامه https://naserkaveh.ir/2023/05/04/chamran0/ بشارت در ایتا👇 https://eitaa.com/besharat_ir بشارت در بله👇 https://ble.ir/besharat12
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ صحنه‌ای نادر از مردمان شهر منچستر انگلیس در سال 1901 میلادی و اینکه زن‌هایشان از زنان امروزی ایران محجبه‌تر اند. ❗️وااای از این فرهنگ لیبرالیسمی ضد دینی که چه‌ها بر سر بشریت آورد و به توهّم ضدّیت تکنولوژی با خداباوری، فطرت انسان‌ها را لگدمال نمود و شکاف بزرگی بین مدرنیته و سعادت و کمال حقیقی انسانی ایجاد نمود. بشارت در ایتا👇 https://eitaa.com/besharat_ir بشارت در بله👇 https://ble.ir/besharat12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سجده شیطان دو هزار سال طول کشید اما منیت شیطان کار دستش داد 👤استاد بشارت در ایتا👇 https://eitaa.com/besharat_ir بشارت در بله👇 https://ble.ir/besharat12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) 💢 وقتی یک الحمدلله تو را جهنمی می‌کند؟!
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر سال میگن پول کربلا و مکه رو بدین به فقرا، شما چرا پول سفر ترکیه رو نمیدین به فقرا!!!🤨 📝 پاورقی 📌 شنبه تا چهارشنبه 🕗 ساعت ۱۹:۴۵ 📺 شبکه دو سیما
💠تبلیغِ شیرین! 🔹نشسته‌ام کنار راننده‌ی اتوبوس، جوانی است با انرژی و فعال که از صفر شروع کرده و آرام آرام ترقی کرده و اینک اتوبوس را با قسط و بدهی سنگین مالک شده. اتوبوس درون شهری است و چون یکی از نزدیکان به رحمت خدا رفته، می‌رود به سمت بهشت زهرا سلام الله علیها. 🔹جوان با هیجان می‌گوید که چه گونه از برادر معلولِ بزرگترش مراقبت می‌کند و عجیب این که همسرش دوشادوش او به پرستاری برادر معلولش می‌پردازد تا او به شغل و کارش برسد. با لبخند و پرانگیزه حرف می‌زند و از مشکلاتش و از آرزوهایش می‌گوید و این که می خواهد همسرش را و برادر معلولش را به مکه و کربلا ببرد... 🔹احساس حقارت غریبی درونم را چنگ می‌زند. خدایا! هنوز هستند بزرگ مردانی که بی‌ادعا و بدون ذره‌ای آلایش، با گرفتاری‌های بزرگ و سهمگین زندگی دست و پنجه نرم می‌کنند و پرانگیزه و بی آنکه آلوده‌ی اشتباه و حرام شوند و با آرزوهایی مقدس به سلامت زندگی می‌کنند. 🔹شیفته‌ی روحیاتش شده‌ام. دوستش دارم، بی‌اختیار. تصمیم می‌گیرم هدیه‌ای معنوی به او بدهم. می‌گویم: دوست داری برکت مالت را بیشتر کنی؟ با اشتیاق پاسخ مثبت می‌دهد. می‌گویم: علیه السلام را در درآمدت شریک کن! می‌خندد و چشمانش را که پر از سوال است به من می‌دوزد. می‌گویم: من هم مثل تو با زحمت زندگی کرده و پله پله رشد کرده‌ام! از اینکه من را از جنس خودش می‌بیند حس رضایت می‌کند. ادامه می‌دهم: روزی استادی به من گفت: «امام زمان را در مالت شریک کن!» و من هم مثل امروز تو گیج شدم و پرسیدم: چگونه؟ و او گفت درصد ناچیزی از درآمدت را به امام زمان علیه السلام اختصاص بده تا مالت را پر برکت کنی! و من سی و هفت سال پیش این کار را کرده‌ام تا امروز! جوان پرسشگرانه و تاییدگونه می‌گوید: خب؟! 🔹می‌گویم : تو هم مثل من یک درصد از درآمدت را به امام زمان علیه السلام اختصاص بده! یعنی صد هزار تومان که درآمد داشتی هزار تومانش را برای امام زمان بگذار کنار! این کار را بکن! من کرده‌ام و برکت زیادی را در زندگی‌ام دیده‌ام! 🔹می‌گوید: قبول! اما یک درصد را چه کار کنم؟ می‌گویم: هر طور صلاح می‌دانی و در راهی که فکر می‌کنی رضایت امام زمان را به همراه دارد، خرجش کن! 👌می‌توانی برای همسر وفادارت و یا برادر معلولت هزینه کنی و هدیه‌ای بخری و به آنها بگویی که تفاوت این هدیه با هدیه‌های قبلی در این است که این بار مهمان امام زمانید!به همین سادگی! 👌و یا در اتوبوس مردمی را که تشنه‌اند به چند بطری آب معدنی مهمان کن و بگو برای شادی امام زمان صلوات بفرستند و السلام علیک یا ابا عبدالله بگویند. 👌یا در کام مسافرانت را با شکلات و شیرینی شیرین کن و …. به بهشت زهرا رسیده‌ایم و جوان مشتاقانه حرف‌های مرا قورت می‌دهد و می‌گوید: از همین امروز و با پول کرایه‌ی امروز شما که برکت دارد شروع می‌کنم... و من ثواب این تبلیغ شیرین را به روح تازه گذشته تقدیم می‌کنم…
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اگر ظهور به مشیت الهی است، چرا باید برای ظهور دعا کنیم؟! 🎙 استاد_جعفری