💠داستان
امام صادق (ع) دوستی داشت كه هر جا می رفت هیچ گاه از او جدا نمی شد. روزی همراه امام صادق (ع) در بازار كفش دوزان حركت می كرد و غلام خود را كه اهل سند(هند) بود همراه داشت و پشت سر آن دو در حركت بود.
آن مرد سه بار [برگشت و] نگاه كرد ولی غلام را ندید، در بار چهارم كه نظر انداخت [از سر ناراحتی] گفت: كجایی تو، مادر فلان؟
می گوید: [با شنیدن این سخن] امام صادق (ع) دست خود را بلند كرد و پیشانی خویش را در دستان گرفت و سپس فرمود:« سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ كُنْتُ أَرَى أَنَّ لَكَ وَرَعاً فَإِذَاً لَیْسَ لَكَ وَرَعٌ »
سبحان الله! تو به مادرش تهمت می زنی؟ من [تا كنون] می پنداشتم كه تو از پارسایی بهره ای داری، اما اكنون می بینم كه تو را هیچ بهره ای از پارسایی نیست.
آن مرد گفت: «فدایت گردم، مادر او زنی سندی و مشرك است»
امام فرمود:«أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً» مگر نمی دانی كه هر ملتی شیوه خاصی برای ازدواج دارند [كه آن شیوه بر اساس باورهای خودشان پسندیده و قابل احترام است]. از من دور شو!»
عمروبن نعمان حجفی می گوید: «دیگر هیچ گاه ندیدم كه آن مرد همراه امام صادق حركت كند تا آنكه مرگ میان آنان جدایی انداخت».(۳)
💠 داستان
حسین بن ابی علا می گوید بیست و چندنفر بودیم که به سوی مکه خارج شدیم و من در هر منزل برای همراهان گوسفندی ذبح می کردم. هنگامی که خواستم خدمت امام صادق علیه السلام برسم ، ایشان فرمود :«یَا حُسَیْنُ وَ تُذِلُّ الْمُؤْمِنِینَ»!؟ حسین! مومنین را کوچک می کنی ؟
گفتم از چنین کاری به خدا پناه می برم. فرمود:«بَلَغَنِی أَنَّکَ کُنْتَ تَذْبَحُ لَهُمْ فِی کُلِّ مَنْزِلٍ شَاةً فَقُلْتُ مَا أَرَدْتُ إِلَّا اللَّهَ قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مِنْهُمْ مَنْ یُحِبُّ أَنْ یَفْعَلَ مِثْلَ فَعَالِکَ فَلَا تَبْلُغُ مَقْدُرَتُهُ فَتَقَاصَرُ إِلَیْهِ نَفْسُهُ»
به من خبر رسیده که برای همسفران خود در هر منزل گوسفندی ذبح می کردی! گفتم قصدم از این کار فقط خدا بود. امام فرمود آیا نمی دانی که در بین ایشان کسانی بودند که دوست داشتند مثل تو رفتار کنند اما توان این کار را نداشتند و پیش خود احساس کوچکی می کردند!؟ گفتم از خدا وند طلب بخشش می کنم و دیگر تکرار نمی کنم.(۴)
💠داستان
ابوبصیر از اصحاب امامصادق(ع) نقل کرده است که من خدمت امامصادق(ع) بودم. مردی آمد و گفت: یابن رسولالله! در همسایگی من کسانی هستند که مطرب و آوازهخوان میآورند، من گاهی به دستشوییای که پشت دیوار همسایه قرار گرفته، میروم. صدای آوازهخوان را میشنوم و بیش از مقدار لازم آنجا توقف میکنم و از شنیدن آن صدا لذت میبرم، آیا این کار من ناپسند است؟
امام صادق(ع) فرمود: این کار را مکن. مرد گفت: آقا من که نه خودم به مجلس آنها میروم و نه آنها را به خانه خود میآورم، تنها صدای آنها را در دستشویی خانهام میشنوم.
امام فرمود: آیا این آیه از قرآن را نخواندهای: «ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا» (اسراء - 36) همانا گوش و چشم و دل همگی ( در برابر خدا) مسئولند.
مرد گفت: یابن رسولالله! این آیه را تا به حال نشنیده بودم، اینک در محضر شما از این گناه استغفار میکنم و تصمیم میگیرم که دیگر این گناه را مرتکب نشوم.
امام فرمود: برو غسل توبه کن و چند رکعت نماز بخوان بعد از نماز استغفار کن و از خدا بخواه که تو را بیامرزد و اگر با آن حال میمردی چه گرفتاریها که داشتی.
💠داستان
ابابصیر، از شاگردان امام صادق علیه السلام می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم و روزی اتفاق افتاد که با او مزاح کردم. هنگامی که در مدینه به محضر امام باقر علیه السلام وارد شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «مَنِ ارْتَکبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یعْبَأِ اللَّهُ بِهِ -أَی شَی ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ- فَغَطَّیتُ وَجْهِی حَیاءً وَ تُبْتُ- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُد؛ کسی که در خلوت مرتکب گناه شود، خدا به او اعتنا نمی کند. چه چیزی به آن زن گفتی؟- از خجالت چهره خود را پوشاندم و توبه کردم- حضرت فرمود: دیگر تکرار مکن.»(۵)
🔻 ادامه دارد 👇👇
🍃🌹🍃
@fatemi222
💠داستان
دستور منصور صندوق بیت المال را باز كرده بودند و به هركس از آن چیزی می دادند. شقرانی یكی از كسانی بود كه برای دریافت سهمی از بیت المال آمده بود ولی چون كسی او را نمی شناخت وسیله ای پیدا نمی كرد تا سهمی برای خود بگیرد.
شقرانی را به اعتبار اینكه یكی از اجدادش برده بوده و رسول خدا او را آزاد كرده بود و قهرا شقرانی هم آزادی را از او به ارث می برد «مولی رسول اللّه» می گفتند یعنی آزادشده ی رسول خدا، و این به نوبه ی خود افتخار و انتسابی برای شقرانی محسوب می شد و از این نظر خود را وابسته به خاندان رسالت می دانست.
در این بین كه چشمهای شقرانی نگران آشنا و وسیله ای بود تا سهمی برای خودش از بیت المال بگیرد، امام صادق علیه السلام را دید، رفت جلو و حاجت خویش را گفت. امام رفت و طولی نكشید كه سهمی برای شقرانی گرفته و با خود آورد. همینكه آن را به دست شقرانی داد، با لحنی ملاطفت آمیز این جمله را به وی گفت:« يَا شُقْرَانُ إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ»
كار خوب از هر كسی خوب است، ولی از تو به واسطه ی انتسابی كه با ما داری و تو را وابسته به خاندان رسالت می دانند خوبتر و زیباتر است. و كار بد از هركس بد است، ولی از تو به خاطر همین انتساب زشت تر و قبیحتر است».
امام صادق این جمله را فرمود و گذشت شقرانی با شنیدن این جمله دانست كه امام از سرّ او یعنی شرابخواری او آگاه است، و از اینكه امام با اینكه می دانست او شرابخوار است به او محبت كرد و در ضمنِ محبت او را متوجه عیبش نمود، خیلی پیش وجدان خویش شرمسار گشت و خود را ملامت كرد.
💠داستان
عبدالله دیصانی، از دانشمندان عصر امام صادق (ع) بود، ولی طبیعی مسلک بود و اعتقاد به وجود خدا نداشت. او نام امام صادق (ع) را شنیده بود، روزی با راهنمایی دوستانش نزد آن حضرت آمد و گفت: مرا به معبودم راهنمایی کن.
امام (ع) به جایی اشاره کرد و فرمود: در آن جا بنشین. عبدالله نشست، در همین هنگام یکی از کودکان امام که تخم مرغی در دست داشت و با آن بازی می کرد به آن جا آمد. امام فرمود: آن تخم مرغ را به من بده. کودک تخم مرغ را به امام داد. حضرت صادق (ع) آن را در دست گرفت و به عبدالله نشان داد و فرمود: «ای دیصانی! این تخم مرغ را نگاه کن که از چند لایه پوشیده است: 1 - پوست کلفت؛ 2 - پوست نازک که در زیر پوست کلفت قرار دارد؛ 3 - سفیده که زیر آن پوست نازک قرار دارد و همچون نقره، روان است؛ 4 - زرده که به صورت طلایی آب شده است، که نه با آن نقره روان بیامیزد و نه آن نقره روان با آن طلای روان مخلوط گردد، و به همین وضع باقی است؛ نه سامان دهنده ای از میان آن بیرون آمده که بگوید من آن را ساخته ام و نه تباه کننده ای از بیرون به درونش رفته که بگوید من آن را تباه کرده ام. روشن نیست که برای تولید «فرزند نر» درست شده یا برای تولید «فرزند ماده». ناگاه پس از مدتی شکافته می شود و پرنده ای مانند طاووس از آن بیرون می آید. آیا به نظر تو چنین تشکیلات ظریفی دارای تدبیر کننده ای نیست؟
عبدالله دیصانی در برابر این سؤال مدتی سر به زیر افکند، سپس در حالی که نور ایمان بر قلبش تابیده بود سر بلند کرد و گفت: گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست.(۶)
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.بحارالانوار، ج ۴۷، ص۲۱۷
۲.الاحتجاج ،ج۱ ،ص۱۷
۳.اصول كافی، كتاب الایمان والكفر ، باب البذاء،ح۵
۴.وسائل الشیعة،ج۱۱ ؛ ص۴۱۵.
۵.بحارالانوار، ج ۴۶، ص۲۴۷
۶.محمد محمدی اشتهاردی، نگاهی بر زندگی امام صادق (ع)، ص۱۱۵.
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
منبع: منبر طلاب
✔️بسته معرفتی شهادت امام صادق علیه السلام 👇
https://eitaa.com/fatemi222/3358
فضایل و مناقب اخلاقی امام صادق علیه _السلام از دیدگاه اهل سنت.pdf
524K
📖فیش منبر
📜عنوان: فضائل و مناقب اخلاقی وجود نازنین امام صادق علیه السلام از نگاه اهل سنت
#امام_صادق علیهالسلام
#شهادت_امام_صادق علیهالسلام
🔶 جهت دریافت بیش ۷۰۰۰ محتوای تبلیغی به کانال زیر مراجعه فرمایید👇👇
💠 @mohtava_tab
✏️ شرح بیست و چهار حدیث از امام صادق علیهالسلام توسط حضرت آیتالله خامنهای
📹 ببینید👇
farsi.khamenei.ir/tag-content?id=1475&nt=7
✏️ ملاک نفع و ضرر مردم
🔹 حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ۹۸/۱۱/۱۴ به شرح حدیثی از امام صادق (علیهالسّلام) پرداختند که در آن مردم به سه گروه تقسیم شده و ملاک نفع و ضرر برای هر دسته را بیان میدارند.
🔸 بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR این شرح حدیث را در این مطلب مرور میکند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 از كجا بفهميم ما ناجی هستیم؟
✏️ شرح #حدیث_اخلاق از امام صادق علیهالسلام، توسط رهبر انقلاب
💻 Farsi.Khamenei.ir
18.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 #شهادت_امام_جعفر_صادق(ع)
🌴یه داغی روی قلبم هست
🌴دلی خون سینه ای چاکه
🎙 #مهدی_رسولی