eitaa logo
بسوی ظهور🌱
251 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
9 فایل
مجموعه بسوی ظهور برگزاری جشنها،مراسمها ، هیئت نوجوان ،گروه سرود کودک و نوجوان در مناسبت‌های مختلف سال به ویژه غدیر و شعبان علاوه بر اینها میخواهیم از فرمانده جانمون مهدی(عج) ، انحرافات آخرالزمانی تبیین واقعیات و طرح شبهات و پاسخ آنها حرف بزنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه آیه وَ جَعَلْنا...را زمزمه مےکرد گفتم:آقا ابراهیم این آیه براے محافظت درمقابل دشمنه؛ اینجا که دشمن نیست! نگاهےکرد وگفت: دشمنے بزرگترازشیطان هم وجود داره!🍃 _شهیدابراهیم هادی ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
26.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻روایتی شنیده نشده از حضور در راهپیمایی حسینی 🔹واکنش موکب‌داران عراقی به حضور خادم‌الرضا در زیارت اربعین علیه‌السلام ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
28.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این مسیر مسیر یک مأموریت آخرالزمانی است اینجا مسابقه‌ی الی‌الله است مسابقه‌ی الی خیمه بقیه‌الله است در این مسیر بار خود را ببندید و جای خود را پیدا کنید ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
15.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌شما پیاده روی اربعین رو سانسور خبری کنین! شما بگین پیاده روی حکومتی! شما بگین واسه غذا رایگان! ✅ اما در واقعیت، ترس شما از امام حسین ع و زائرش، مسیری که درس ایستادگی و مقاومت در مقابل ظلم میده پس ما بجاش میگیم مرگ بر اسرائیل👊 حالا ببین جمع میشه😎 😡مرگ بر اسرائیل
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کربلا نرفتی؟ مادر سهم بچه نیومده رو کنار میذاره بیشتر از سهمش هم کنار میزاره...💔
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
التماس دعا خیلی قشنگه ببینید .😔 ----------------------------------------------- اگر یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری...
🦋 سر شد بہ شوق وصل تو فصل جوانیَم 🌼هرگز نمےشود ڪه از این در برانیَم 🦋یابن الحسن براے تو بیدار مےشوم 🌼صبحٺ بخیر اے همۂ زندگانیَم 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
بسوی ظهور🌱
#طوطی_و_تاول 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ❣قسمت سی و نه ✨گفت: توریست هم مسافر است. گفتم: توریست فراری است؛ فراری از خو
❣قسمت چهل 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✨من بلند شدم روی یک پا، خودم را کمی نزدیک تر کردم به شیخ تا از مرد هندی و طوطی اش بیشتر بپرسم یا نشانی چیزی بگیرم ازش، چون فکر می کردم بین طوطی من و آن مرد هندی ممکن است ارتباطی باشد. 🍁ولی شیخ بیشتر درگیر حامد بود. به نوعی اصرار داشت او را بنشاند سر جایش. زیر لب گفت: از وقتی که سفر را شروع کرده ایم به چند نفر گیر داده که عقایدشان فلان و بهمان است، اصلا همه اش با دیگران کار دارد، در حالی که خودش را فراموش کرده. داشتم آرامش می کردم. سفارشش می کردم به صبر و مرحمت که سر و کله یک شاسّی بلند سفید پیدا شد. نزدیک که شد بوقکی زد و سرعتش را آورد پایین، چند متر جلوتر از ما ایستاد. بعد دنده عقب گرفت. آمد درست جلوی ما ترمز کرد. کاپوتش را با پارچ، سیاه پوش کرده بودند و رویش با رنگ قرمز نوشته بودند: السلام علیک. آنچه نظرم را گرفته بود این بود که سلام خطاب نشده بود به کس خاصی. ظاهرا هر کسی که آن ماشین را می دید، سلام صاحبِ ماشین را می گرفت. دو مرد جوان بلند بالا که می خورد برادر باشند، با لبخند پیاده شدند: تفضّل، تفضّل، گویان آمدند سمت ما. با هر سه تای ما دست دادند، اشاره کردند برویم سوار ماشین شان بشویم. راننده، پارچه سیاه را روی کاپوت مرتب کرد تا السلام تاخورده کاملا صاف شود. بعد آمد بازوی من را گرفت، گفت: زوّار الحسین، سلام علیکم... مبیت موجود... موکب موجود... حمّامات موجود... وای فای موجود... طعام موجود. وقتی دیدند کسی از ما سه نفر واکنشی نشان نمی دهد، برادر کوچکتر که ریش پرفسوری داشت به فارسی گفت: آقا... آقا... بفرمایید. خانه... مبیت.. همه چیز هست. شما مهمان آقا هستید. حامد که سیر شده بود از شن بازی، آمد تکیه اش را داد به ماشین. برای اینکه بگوید هنوز من دلخورم از حرف های شیخ، خطاب به من گفت:من دیگر پیاده نمی روم. این چهل پنجاه کیلومتر را می خواهم سواره بروم. شما بروید که صحیح و سالم هستید. ثوابش هم مال شما. با خنده گفتم: اتفاقا من هم مریض هستم. پای پانسمانی ام را آوردم بالا. مرد عرب دوباره تکرار کرد. حرف حامد بی اثر شد. من که به فکر حرف های شیخ بودم و به رابطه زیاد خوردن و استعداد قیامت اندیشی فکر می کردم، با خود گفتم: فکر بدی نیست، باهاشان بروم استراحت کنم. حداقل یک شب تا صبح، تا کمی پایم التیام پیدا کند. ریش پرفسوری آمد جلوتر و دوباره با من دست داد. گفت: تفضّل سیدی. مبیت موجود. بعد رفت سراغ حامد. من بلند شدم که حرکت کنم سمت شان. حامد فراموش کرد ناراحتی اش را و به شیخ گفت: ما هم برویم. ماشینش که خوب و خنک است. آن یکی مرد عرب وقتی وضعیت پای من را دید، بدو بدو آمد، زیر بغل من را گرفت. گفت: جرَح؟ مأجور مأجور. ادامه دارد... 🌼السلام علیک یا اباعبدالله✋ 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 ﷻ ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
25.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه لحظه بی یاد بقیة الله مبادا...💚 • ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
ما.. ادعای دوست داشتن امام زمان رو داریم... انتظار ظهور هم داریم.. دلمون می خواد سرباز آقا هم بشیم...!باید بدانیم: این همه روضه، این همه عزاداری، این همه سخنرانی..همه و همه برای رسیدن به امام مونه... همه ی کسایی که توی این دو ماه براشون گریه کردیم کسایی بودن که برای امام شون خودشونو فدا کردن؛ مهم ترین درسی که می تونیم بگیریم همینه، اینکه باید تو راه امام زمان مون باشیم، تنهاشون نذاریم🙂 بیاید از الان شروع کنیم، بسم الله بگیم، به مدد امام حسین مون و امام زمان مون شروع کنیم به شناخت حضرت حجت عجل الله شروع کنیم به تبلیغ و صحبت درباره امام زمان مون...🫀 یاعلی ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan
•| پس از امانت زهرا (س) حفاظت کن (: • • ═━━⊰❀⊱━━═━ https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan