eitaa logo
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
462 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
219 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
#در_محضر_شهید1⃣ شهید سعید مسافر در اول دی‌ماه ۱۳۶۵ در خانواده‌ای مؤمن و مذهبی در تهران دیده به جها
️⃣ سعید در سال ۱۳۸۶ به آرزوی دیرینه خود یعنی عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رسید و بعد از گذراندن دوره آموزشی در تیپ میرزا کوچک‌خان لنگرود مشغول به کار شد. او در سال ۱۳۸۷ به‌عنوان یکی از پاسداران آموزشی نمونه دوره تکاوری شناخته شد و دوره‌های متعددی را سپری کرد و سال‌ها در مأموریت‌های سیستان و بلوچستان و مناطق مرزی شمال غرب به نحو احسن ایفای نقش کرد. وی از همان ابتدای جریان سوریه تلاش می‌کرد تا در صف مدافعان حرم قرار گیرد و سر آخر بنا به نیاز آنجا آموزش‌های دیگری دید تا با اعزام او موافقت گردد و سرانجام در فردای شب خواستگاری‌اش با شوق وصف‌ناشدنی به سوریه اعزام شد. 💠 @beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
#در_محضر_شهید2️⃣ سعید در سال ۱۳۸۶ به آرزوی دیرینه خود یعنی عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رس
⃣ وی از همان ابتدای جریان سوریه تلاش می‌کرد تا در صف مدافعان حرم قرار گیرد و سر آخر بنا به نیاز آنجا آموزش‌های دیگری دید تا با اعزام او موافقت گردد و سرانجام در فردای شب خواستگاری‌اش با شوق وصف‌ناشدنی به سوریه اعزام شد. سعید پس از بازگشت از مأموریت، در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۹۴ عقد ساده‌ای گرفت و در تاریخ هشتم مرداد ۱۳۹۴ جشن عروسی را برگزار کرد امّا هیچ‌کدام از زیبایی‌های دنیایی نتوانست جلوی اراده‌اش را بگیرد و در اعزام بعدی در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ دوباره وارد خاک سوریه شد. 💠 @beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
#در_محضر_شهید3⃣ وی از همان ابتدای جریان سوریه تلاش می‌کرد تا در صف مدافعان حرم قرار گیرد و سر آخر
1.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⃣ شهید سعید مسافر سرانجام پس از رشادت‌های فروان در نبرد با تکفیری‌ها در ساعات اولیه بامداد ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ در کمین نیروهای تکفیری گرفتار شد و در سن ۲۹ سالگی به لقاءالله پیوست و آسمانی شد و پس از تشییع باشکوه توسط مردم ولایت مدار شهر رشت در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد. 💠 @beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
#در_محضر_شهید4⃣ شهید سعید مسافر سرانجام پس از رشادت‌های فروان در نبرد با تکفیری‌ها در ساعات اولیه
⃣ تکاوری با دغدغه های فرهنگی! شهید مسافر دارای شخصیتی چند بعدی و چند وجهی بود. خودش به لحاظ کاری در عرصه نظامی بسیار فعال بود و اکثر آموزش های تکاوری، رزمی، چتربازی و ... را دیده بود. اما در عین حال دغدغه های فراوانی در عرصه فرهنگی، تربیتی و اعتقادی خصوصا تربیت نوجوانان با اندیشه های انقلابی و اسلامی داشت! به همین خاطر با کمک و مشورت برخی دوستان، گروه فرهنگی با نام منهاج تأسیس و راه اندازی کردند. شهید مسافر اگرچه به علت مشغله کاری و همچنین دوری محل کارش از منزل، نزدیک غروب به رشت می رسید اما حسابی برای فعالیت های گروه وقت می گذاشت، راه اندازی ایستگاه صلواتی، افطاری ساده، سرکشی از بیماران، راه اندازی هفته نامه صریر، کمک به فقرا، ساخت مستند و کلیپ و... از جمله فعالیت های این کانون بود. تقریبا تمام هزینه های این فعالیتها را از حقوق شخصی خودش پرداخت می کرد. مثلا در حالیکه تمام هزینه های هفته نامه را از جیب خودش می داد ولی اگر مطلبی را دوست داشت منتشر شود و جمع با این نظر مخالف بود،آقا سعید هرگز اصرار بر چاپش نمی کرد! . هدفش از این فعالیت ها، علاوه بر ارزش معنوی فعالیت، دور هم بودن و تقویت جمع انقلابی و ایمانی نوجوانان بود. برای حفظ این جمع خیلی ارزش قائل بود. این گروه بعد از شهادت آقا سعید حفظ شد و نامش شد گروه فرهنگی شهید مسافر. 💠 @beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
#در_محضر_شهید5⃣ تکاوری با دغدغه های فرهنگی! شهید مسافر دارای شخصیتی چند بعدی و چند وجهی بود. خودش
⃣ سرباز امام زمان(عج) بعد از اینکه وارد سپاه شدیم. یکی از مسئولین اجبار کرده بود که تعدادی از نیروها از جمله بنده و شهید مسافر، به آن دوره اعزام شویم. اما به علت اجبار آن مسئول، من و چند نفر دیگر از نیروها با این کار مخالف بودیم و از رفتن امتناع می کردیم. اما شهید مسافر به راحتی پذیرفت که به دوره برود. خیلی با هم بحث کردیم تا اینکه بالاخره رو کرد به من و بر خلاف مشی همیشگی اش که از مباحث معنوی فردی سخنی به میان نمی آورد، به دلایل آمدنش به سپاه اشاره کرد و گفت: «ببین! دوست داری حرف من رو گوش کن، دوست هم داری گوش نکن. من اصلا کار ندارم اون بنده خدا داره زور میگه یا نه. من وقتی به سپاه اومدم و این لباس رو پوشیدم، نیتم فقط این بود که سربازامام زمان بشم. چه با زور و چه بی زور، میخوام بهترین دوره های سپاه رو ببینم. من پیش امام زمان عهد بستم که: آقا جان! من لياقت ترک گناه و لياقت همراهی شما رو ندارم. بیچاره ام. هر کاری میکنم نمی تونم اونی باشم که شما می خواین! اما مطمئن هستم شما روزی می آیی و برای جنگ با ظالمان به سربازانی نیاز داری. من دارم تمام زورم را برای کمک به شما می زنم. من میخوام از الان خودم را برای اون روز آماده کنم. به خاطر همین هر دوره ای که برگزار بشه که من رو برای اون کار آماده تر کنه شرکت می کنم. من مات و مبهوت ساکت شدم و دیگر هیچ حرفی نزدم. 💠 @beytol_zahra_hasaniye
⃣ 🌷شهید حسینعلی پور ابراهیمی🌷 شهید بسیجی مدافع حرم «حسینعلی پورابراهیمی» سال ۱۳۵۰ در روستای درگاه، از توابع شهرستان آستانه اشرفیه استان گیلان چشم به جهان گشود. از ۱۳ سالگی ۲ سال در جبهه‌های جنگ به عنوان رزمنده حضور داشت و بعد از آن جانباز شد. در سر سودای شهادت داشت. همیشه از شهید حسین غلامی که در عملیات کربلای ۲ به شهادت رسیده بود یاد می‌کرد و حسرت می‌خورد چرا از او عقب مانده و مشتاق دیدارش در عالم دیگر بود. 🌐 @Banooye_Qoraysh_Qom
⃣ 🌷 حسینعلی پورابراهیمی🌷 حسینعلی پورابراهیمی در سال ۷۵ با دختری از اهالی محل ازدواج کرد که حاصل آن دو فرزند پسر بود. علاقه و عشق بین او و همسرش زبانزد خاص و عام بود. به جهت فعالیت‌های اقتصادی که داشت خانواده‌اش در رفاه کامل بودند؛ اما عشق درونی او به جهاد و ادای تکلیفی که در خود احساس می‌کرد باعث شد به عنوان بسیجی و داوطلبانه پایش به سوریه باز شود. 🌐 @Banooye_Qoraysh_Qom
⃣ 🌷 شهید حسینعلی پورابراهیمی🌷 خبر شهادت دو تن از همرزمانش در سوریه سوز شهادت را در وجودش شعله‌ورتر کرده بود. جمال رضی و سید مسافر دو شهیدی بودند که بی‌قرارش کرده بودند.  🔴 این بسیجی سرافراز سرانجام در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۹۵ برابر با چهارم رمضان، در نبرد با تروریست‌های تکفیری و مزدوران صهیونیسم، در منطقه جنوب حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در جوار دوست همرزمش شهید سعیدمسافر آرمید.  🌐 @Banooye_Qoraysh_Qom
⃣ 🌷شهید حسینعلی پورابراهیمی🌷 همسر شهید می‌گوید :  نیمه شبی همراه با حسینعلی به گلزار شهدای رشت و بالای سر قبر شهید سعید مسافر رفتیم. او از این شهید برای من گفت و وصیت کرد: «وقتی شهید شدم من را در همین جایی که ایستاده‌ام دفن کنید.» به شوخی به حسینعلی گفتم: «تا تو شهید بشوی، اینجا پر می‌شود.» اما همسرم با اطمینان گفت: *«اینجا جای من است!»* 🌐 @Banooye_Qoraysh_Qom
1⃣ 🌷شهید «مجید مرآت حقی» در اول ارديبهشت سال1341 در شهرستان «فومن» پا به عرصه وجود گذاشت و در خانواده اي مومن و پرهيزگار پرورش يافت. 🌷شهید《امید اکبری》دوم دی سال ۶۸ بود که در بیمارستان مهرگان اصفهان به دنیا آمد و به خاطر اینکه مادرش علاقه زیادی به اسم امید داشت، اسم پسر را امید گذاشت. 🌷@beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
#شب‌_نشینی_با_شهدا 1⃣ 🌷شهید «مجید مرآت حقی» در اول ارديبهشت سال1341 در شهرستان «فومن» پا به عرصه وج
⃣ 🌷شهید مرآت کمتر لب به سخن مي گشود و بيشتر فکر مي کرد و رابطه عاشقانه اي با خدا داشت. 🌷علاقه شهید اکبری به من و مادرش باعث می شد تا همیشه با ما با احترام و ادب رفتار کند و نه تنها خودش به ما احترام می گذاشت، بلکه به برادرش هم توصیه می کرد که مبادا پدر و مادر از دست ما رنجیده شوند. 🌷@beytol_zahra_hasaniye
هیأت حَسَنیه بیت الزهرا سلام الله علیها
#شب_نشینی_با_شهدا2⃣ 🌷شهید مرآت کمتر لب به سخن مي گشود و بيشتر فکر مي کرد و رابطه عاشقانه اي با خدا
⃣ 🌷 قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، نوجواني متدين و دلير بود و با جسارت و شهامت در تظاهرات حضور می‌يافت و با وجود سن کم خود، نقش مؤثري در به راه انداختن راهپيمایي‌هاي اعتراض آميز عليه حکومت استبداد پهلوي داشت و به همين علت از سوي ماموران شاه دستگير و مدتي در شهرباني فومن بازداشت شد و مورد شکنجه عوامل رژيم قرارگرفت. 🌷 در سپاه که استخدام شد برای برگزاری یک روضه در دهه فاطمیه به نزد من آمد و اجازه خواست تا خانه را با کمک بچه‌های مسجد برای این کار آماده کند و من و مادرش هم بلافاصله استقبال کردیم، چند روزی گذشت، اما خبری از بچه‌های مسجد که قرار بود بیایند و منزل را برای برگزاری روضه آماده کنند نشد! به امید گفتم: امید جان مشکلی هست؟ با صدای مظلومانه اش آرام در گوشم و بدون آن‌که مادرش بفهمد گفت: نمی‌توانم هزینه روضه را بدهم پول زیادی جمع نکرده ام. پدر شهید ادامه می‌دهد: آن زمان از این کارت‌های عابر که با آن پول دریافت می‌کردند، نیامده بود و من دفترچه حسابم را به امید دادم تا صبح روز بعد برای گرفتن پول به بانک برود. 🌷@beytol_zahra_hasaniye