🕌#سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ ✅قسمت چهارم 🚩 #اربعین۱۴۴۵ 🚩"هیأت‌بیت‌النبی‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم"🚩 🔸 #محفل_بسیجیان_و_رهروان_شهدا __ ▪️ @beytonabi_ir

بسم الله النور🚩 *روایت روز چهارم* 🔰حدود نیم ساعت یک ساعت به اذان صبح مونده بود که بیدار شدیم و از اون مسجد دیشبی دوباره در طریق مشایه به راه افتادیم! شما هم چشماتو ببند و لحظات سحرِ دلنشینِ بهشت مشّایه رو تصور کن😌 💎حال و هوای سحر به خودی خود سرشار از آرامشه، حالا اگر این سحر از جنس سحرهای ناب پیاده روی اربعینی باشه، با چیزی عوضش نمیکنی یقیناً.. 📿گوشه کنار این راه میبینم زائرایی رو که نمیزارن این فرصت آرامش بخش، برق آسا از دستشون بره و قدم به قدم با نماز شبی که در حال پیاده روی دارن میخونن، چند قدم از بقیه جلوترن تو استفاده از میوه های این بهشت مشایه..🔖 اونقدر حس معنوی پیدا میکنن که بعید میدونم دیگه ما فقیر فقرا رو تحویل بگیرن😁🚩🚶🚩 📣 نوای قرآنی هم که اون موقع از صبح، داره از بلندگوهای موکب ها پخش میشه، آرامش بخشه واقعا☘ 📿بعضیام که تسبیحِ ذکر دستشونه و از این لحظات قبل از اذان صبح، استفاده میکنند و شاید این لحظات همون لحظاتی باشه که منشأ تصمیمات مهمی برای زندگیه و دوربرگردونی باشه برای برگشت از بعضی راه هایی که اشتباه رفتیم و اصلاً ربطی به ما و مرام امام حسینِ(ع) ما نداره.. موکبا همزمان غذای روح و جسم رو با هم عرضه میکنن😁😍 🚩هم صوت قرآن پخش میکردن و کنارشم داشتن صبحونه برا زوار آماده میکردن🍳🧀🫖☕️ #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۱) ▪️@beytonabi_ir

🚩وقت نماز صبح شد و حیاطِ یه موکب که هوای خُنَکی داشت، نماز صبح رو اقامه کردیم بعد نماز صدای بع بع گوسفندی که تو حیاط موکب بود لالایی خواب بعد نماز ما شده بود😆😆🐏🐑 حس میکنم گوسفند زبون بسته با سروصدایی که میکرد میخواست ما رو از خواب بین الطلوعین منصرف کنه😉 بالاخره اونم یه چیزایی میفهمه بابا☺️ شایدم حیوون زبون بسته داشته بهمون خوش آمد میگفته که هلابیکم😅 شایدم خیلی به چشمش آشنا میومدیم هر کدوممونو میدید میگفت: بَععع توییی😅😅😅 احتمالا ما رو تو رادیو دیده که به چشمش آشنا اومدیم 😁😁😆 خلاصه منظورش از سروصداهایی که میکرد شاید یکی از احتمالات بالا بوده🤷‍♂ والا ما که حضرت سلیمان نیستیم که زبون حیوونا رو هم بفهمیم😁 اما بقول استادی که میگفت: به کمال رسیدن این حیوون همینه که قربونی بشه و طعام بشه برا زائرای اباعبدالله🚩 الهی که ما هم قربونی بشیم.. #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۲) ▪️@beytonabi_ir

به راه افتادیم و صبحانه رو هم تو مشایه خوردیم! یکی دو ساعت که گذشت آفتاب دوباره اومد سراغمون و به دنبال سایه رفتیم زیر یه سایبون🛖 دوباره بچه ها دخیل بستن به کولر و دوباره آب بازیشونم گُل کرد💦😬 بابا آب مصرفی رو روا نیست هدر بدیم اینطور!! آب بازی البته خیلی لازمه تو اون گرما منم خیلی دوست دادم😁😍 اما نه با اون آب شُرب😉 👀یه گوشه از این سایبون هم دیدم آقامیثم با آقای فیروزمهر گرم صحبتن👥🌷 💎 و کلا یکی از رَسمای فرمانده بر اینه تو پیاده روی اربعین تا جایی که شرایط اجازه بده با بچه های هیأت جدا جدا صحبت و گپ و گفت دارن و این خیلی اتفاق خوبیه👌 دوباره کمی راه رفتیم اما خب گرما فشار میاورد حسابی 💥 یه مسافت دیگه هم راه افتادیم دوباره و همزمان به دنبال جای استراحت بودیم 🌀به لطف تلاش دوستان، یه جا پیدا شد.. #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۳) ▪️@beytonabi_ir

🤷‍♂طبقه پایین این موکب که وارد شدیم، کفش و دمپایی و تشک های باز و زوار خسته ای که رو این تشک ها دراز کشیدن رو دیدیم و خلاصه اون پایین که جایی برا ما نبود اما موکب دار ما رو برد طبقه بالا و جای کوچیکی داشت همونو داد بهمون برا استراحت خب الحمدلله همین که سایه بود راضی بودیم😫😁 کولرم یه دونه داشت خداروشکر 😜 اکثرا خسته بودن و خواب اما این روزا که ما میخوابیم، حامد رسانه بیداره 😅 آقا حامد از بچه‌های گل رسانه رو میبینم که خوابی نداره تا لب تاب به دست کارای رسانه رو به سرانجام برسونه 👨‍💻😁 البته منم برا شکار لحظه،خواب ندارم دیگه😅 اصلا دوستان تا منو با دوربین در دست📱میبینن فرار میکنن🥷🤣 خب مرد باشید به سفرتون برسید منم با دقت تاریخو روایت میکنم 😁 کمتر سوتی بدید تا کمتر سوژه بشوید😅 این شعار ماست 😁 ما مخلصيم خلاصه 😉 👈خب نماز شد و خواندیمَش، اما ناهار شد و دیر رسیدیم نشد تناول کُنیمَش😭😂😂 ناهار گوشت و بامیه عربی و برنج بود ما به بامیه و آب بامیه رسیدیم🤓☹️ بنده خدا میزبان اومد عذرخواهی کرد که برنج تموم شده ☺️ اما الحمدلله باز یه ته بندی کردیم و عهد بستیم غروب تو مسیر مشایه مدیون شِکَم نمونیم الهی آمین😅🤲 💬خب با همین آرزو، با سفره وداع کردیم رفتیم بالا پیش بقیه بچه ها تا کمی استراحت کنیم یه وقت دیدم دو تا نوجوان عراقی اومدن داخل، خواستم بگم حبیبی حرِّک برو جا نیست 🙅‍♂ که خب فهمیدم نه بابا این دو تا اومدن خدمت کنن به زوار و ماساژ بدن بچه ها رو😅 دمشون گرم آقای افشار و آقا محمد زیادی رو حسابی ماساژ دادن😁😁 #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۴) ▪️@beytonabi_ir

خب گاهی سرگرمی هم لازمه😂😂 صحنه ای از گُل یا پوچ زوار در موکب در طریق مشایه 😁 🔮حتی اگه یه کوچولو نه زیاد، گاهی گُل یا پوچ هم بزنیم☺️ تا مثلا سرحال تر بشیم تا با جون بیشتری قدم بر داریم برا اهل بیت(ع) و خدمت به زوار امام(ع)، همینم خودش شاید واقعا ثواب داشته باشه که داره اگه نیت خوب باشه 🚩 #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۵) ▪️@beytonabi_ir

🥺گرسنگی بر اردوگاه مسلمین غالب شده بود و از ترکیب صدای قاررر و قووور شکمهای زوار کاروان، نماهنگی خوش صدا به گوش می‌رسید 😆 📢از اتاق فرمان فراخوان داده شد که هر کی مغزیجات بادوم و.. و خوراکی داره، رو کنه تا شعب ابی طالب رو به سلامت بگذرونیم😁🥜🌰🍡🍢 و چه چیزهایی که رو نشد😱 یه طرف پسته یه طرف بادوم یه طرف های بای، با یه تیکه نون 👆تک بیتی بالا رو با آهنگ بخونید😅 یه مرحومی بود که عاشق نون با های‌بای بود😝 یادش گرامی 😜 🔮یه طرف دیگه اما به دور از این هیاهو، آقای حسین‌پور خادم رسانه مشغول دادن زکات علم خودش بود و یه کلاس دو نفره آموزش عکاسی داشتن با آقاسید مهدی از بچه های تربیتی 📝📖📸 ❌شاید گاهی خیلیامون خیلی ساده از کنار این اتفاقات بگذریم حتی گاهی تیکه ای هم بندازیم که بابا تو هم حوصله داریا😌 اما آدمی که نگاهش عُمق داره هرگز از کنار این اتفاقات ساده عبور نمیکنه🤔 😍این خیلی با ارزشه که بهترین بهره رو از فرصتهات ببری.. 🎗آدم کیف میکنه دونفرو میبینه که یکیش با همه خستگیش، طالب یادگیری یه هنره👨‍🎓 و اون یکی هم با همه خستگیش، اما پای کار یاد دادنه👨‍🏫 من اعتقاد دارم اگه تو این کار نیتت هم خوب باشه، یقینا طریق مشایه بهش برکت چند برابری میده..☘ #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۶) ▪️@beytonabi_ir

🚿🛁🧻🧼🪣راهمون به سرویس ها و حمامات و ماشین لباسشویی این موکب هم افتاد! 📍حقيقتا با این که اون تیکه و منطقه از مسیر پیاده روی، یه جورایی فقیر نشین بود اما خب حسینیه خوبی بنا کرده بودن 🔖اهل بنا و ساخت و ساز خوب میدونه که ۳۰_۴۰ چشمه سرویس بهداشتی تمیز و منظم بنا کردن خیلی پر هزینه و پر زحمته.. دمشون گرم واقعا🌷 لباس‌شوییش که معرکه بود دست هرچی تبلیغات تلویزیونی رو از پشت بسته بود😝 سر سه دقیقه لباس از لباسشویی میرفت تو خشک کن و بعدم تو اون آفتاب، ایکی ثانیه خشک می‌شد و یاعلییی😅😅 خانومای محترمه چون رو شست و شو حساسن🙈😁 و خلاصه حساس ها خیلی فیلم لباسشویی رو نگاه نکنن😆 خیلی هم خوب بود ما که راضی بودیم 😎 قشنگ مایع هم میزد و لباسای هر کسی رو جدا جدا مینداخت 😍🎽🧼🛁 🚩خدایی اون خادم موکبی که کل روزش رو کنار سرویس بهداشتی، پای رخت چِرکای زوار و کنار لباسشویی میگذروند، آدم با اخلاصی بود ماجورین ان شاءالله ❤️🌷 کار ساده ای نیست برا بعضیامون.. ساده نگذریم...☘ #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۷) ▪️@beytonabi_ir

🔰 و اما #موکب_سیّار🚩 📿فعالیت چندتا دلداده از چند ملیت در قالب #نذر_هدیه به کودکان عراقی🇮🇶 💢درباره موکب سیار محمدآقای یوسفی با این‌که‌ فیلم گرفته بودم و حرفایی هم داشتم، 👈 اما انصافا زحمتی که رفیق شفیقم حاج آقا مرتضی🌷 سر این کلیپ کشید، حق اینه این کلیپ بارها بازنشر بشه ♻️چون شاهد زحماتش بودم سر تهیه این کلیپ و باید از کار تمیز و دقیق حمایت کرد🌀 📶همه حرفا رو سیاح براتون زده.. ⏯فیلمو خوب ببینید.. #بین‌الملل #پیاده‌روی #زیارت_اربعین #موکب_سیّار #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۸) ▪️@beytonabi_ir

☀️غروب شد و ما هم بساطمونو از اون موکب جمع کردیم و بسم الله گفتیم رو به سوی مسیر پیاده روی.. 🥺 اما بیشترمون ناهار لازم بودیم. ☔️💦کمی جلوتر دوستان هوای آب بازی به سرشون زد و شلنگ پرفشار آب رو از دست نواجوان عراقی گرفتن و حسابی خیسمون کردن😬😅😅 اما انصافا تو اون گرما و آفتاب آب بازی از اوجب واجبات بود 😎 تا مریض نشیم😊 این آب بازی خوب بود چون با آب شُرب نبود👍 ☘کمی جلوتر صف پذیرائی کباب توجه ما رو به خودش جلب کرد که چه عرض کنم از گرسنگی یک هجوم دسته جمعی بردیم برای کباببببب😅 ناهار اون روز ما شده دیگه شد حدود ساعت 5🤷‍♂ 🍇کنار کباب انگورم میدادن همونجا چه انگوریییی مشاهده بفرمائید تو عکس 🌾الحمدلله سیراب از طعام شدیم و به راه افتادیم ⛹‍♂اما خداوکیلی ما راه هم زیاد میرفتیم🚶 😜 حالا نگید اینا همش در حال خوردن بودن.. 💎قدم به قدم به سمت حرم سیدالشهدا(ع) میرفتیم و روز به روز به کربلا نزدیکتر میشدیم! 🚩 از طرفی خوشحال از این که بعد از کلی دعا و التماس دعایی که از طرف دیگران تو کوله بارمون همراهمون بود داریم به حرم سید و مولامون اباعبدالله میرسیم 🚩 از طرفی حسرت و ناراحت از اینکه بالآخره این مسیر بهشتی و این بهشت مشّایه داره برا ما تموم میشه و حتی شاید کربلا بین سال چند بار نصیب ما بشه اگر توفیق یارمون باشه اما طریق مشّایه سالی یکباره.. این حس دوگانه و این حال عجیب، هزاران بار رزق شما باشه الهی آمین🤲 🍟 جلوتر به موکبی رسیدیم که ما رو یاد موکب نیمه شعبان بیت النبی(ص) انداخت موکب سیب زمینی سرخ کرده بفرمائید نوش جان کنید😁 فیلمم ببینید #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۹) ▪️@beytonabi_ir

👼این فرشته کوچولو هم که میبینید و باید حتما برا چشم نخوردنش نفری یه آیت الکرسی بخونید📿 😘یه دختر بچه قشنگ ترکمنه😘 ⁉️از کجا فهمیدیم ترکه؟ 🤳چون وقتی خواستیم عکس بندازیم بهمون نگاه نمیکرد☺️ باباش بهش ترکی گفت: گاباقا باخ 😁 🏞اونم نگاه کرد تا یه عکس قشنگ گرفتیم ازش 🔖خب میبینید که تربیت حسینی از بچگی باید باشه و این اتفاق مهم خیلی بین خانواده های عراقی خصوصا تو اربعین و موکب ها رواج داره 🌀 و این دخترکوچولو خودش یه خادمه برا زائران امام حسین(ع) 💠خدا بحق سه ساله کربلا حضرت رقیه(س)، تربیت حسینی به اولاد دارها✅ و اولاد سالم و صالح به اونایی که چشم انتظار فرزند دار شدن هستن ✅ عنایت کنه ان شاءالله 📢یادتون نره اینجا کلیک کنید فقط چند ثانیه برید ببینید و برگردید ادامه سفرنامه.. #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۱۰) ▪️@beytonabi_ir

😎اینم نمایی دیگه از چای عراقی تو فنجون با کلاس☕️ نوش جااان😁😋🌷 ♨️اونقدر خادم موکب مهمان نواز بود که انگار دو بار مهمون نواز بود (اینم تیکه کلام ابومحمدعلی😜) 😝اتفاقای دیگه ای هم اینجا افتاد، که معذورم بدارید از گفتن🤓😌😅 حالا خیلی کنجکاوم نشید 😆 چایتونو بخورید ببخشید چاییتونو بنوشید😁 #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۱۱) ▪️@beytonabi_ir

🌀نماز مغرب شب جمعه بود که رسیدیم به موکب برای نماز، محوطه مناسبی با هوای خوب، ویو رو به مسیر پیاده روی و چشم اندازی دلربا رو به میز پذیرایی پر از رانی های هلو😁🍑 💢بین دو نماز، پیرمرد باصفایی که موکب دار بود و همسر پیرش که ما هم اونجا مادر صداش میکردیم بس که مهمان نواز بود، 🚩 بیرق و پرچمی آوردن ببینم و تبرک بشیم که یادگار حرم علی بن موسی الرضا(ع) و یادآور حضور خادمای حرم تو این موکب بوده 😍خلاصه برا لحظاتی حال و هوای مشهد بود تو اون مسیر از مشایه کربلایی 💬و اما قد قامت الصلاه.. نماز عشاء به امامت حقیر کم نظیر😁 و سراپا تقصیر البته و اینجاش باحاله مهم نیست امام جماعت کیه مهم اینه مکبر نماز عشاء اون شب کسی نبود جز سلطان دلها ...😍🥰 😜غوغا میکنه ❤️ عموصمد داوطلب شد برا مکبری الله اکبر تکبیره الاحرام🙌 خب خیلی خوبم تکبیر گفت اما آخراش، صف اول نماز حال عجیبی پیدا کرده بودن 😁😅 😎خلاصه حسابی سیمون وصل شده بود ☘منم داشتم حال عجیبی پیدا میکردم از شیوه تکبیر مکبر جدید نمازمون که خودمو کنترل کردم😆 🚩سلام نمازو دادم رفتم سجده شکر مثلا، سر به سجده که بودم یه وقت شنیدم عمو صمد شروع کرد به آیه ان الله و ملائکته... آیه رو تا وسطا خوند و خودش ترکید از خنده😅😅 و دیگه منفجر شد😝 منم دیگه از ترس صاحب موکب، تو همون سجده از خنده به ملکوت اعلا پیوستم🤣 پروژه تموم شد بالآخره اما تصمیم گرفتم دیگه برا نمازی که عموصمد تکبیر میگه بلیط بفروشیم و ثبت نام کنیم😍 📸بچه های رسانه هم با جوان عراقی موکب که عکس می‌گرفت تبادل رسانه کردن و بعد از تشکر، حرکت کردیم..😁 #سفرنامه_اربعین۱۴۴۵ (۱۲) ▪️@beytonabi_ir