فضای گیلان با حضور پیکر پاک ستواندوم شهید "حسن بابانیا " عطرآگین می شود
گروه استان ها - گیلان - فضای گیلان با ورود پیکر پاک ستواندوم شهید "حسن بابانیا " دلاور مردی از خطه شهرستان املش عطرآگین خواهد شد.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی پلیس گیلان در پی حمله ناجوانمردانه و کور تروریست های گروهک "جیش الظلم" به مقر انتظامی در شهرستان راسک در نیمه شب گذشته که منجر به شهادت ۱۲ تن از ماموران جان برکف انتظامی شد، دلاور مردی از خطه املش استان گیلان جز شهدای این حادثه تروریستی بود.
گفتنی است جزئیات برگزاری مراسم تشییع و خاکسپاری ستواندوم شهید "حسن بابانیا" متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد.
شنیده می شود ای وای این وَرِ دیوار
صدای ناله بلند است آن سرِ دیوار
گرفت هُرم عجیبی و اینک آن بانو
در التهاب نشسته برابرِ دیوار
تمام کوچه پر از عطر یاس شد، پاشید
به روی سورهی کوثر، به پیکر دیوار
مباد چشم حسودی نظر کند گل را..
و ان یکاد نوشتم به سردر دیوار
گرفت آتش کینه به پهلویاش، آرام
شنیده میشود اللهاکبرِ دیوار
گریست کوچه از آن لحظه تا همیشه، هنوز
که شعله رد شده بود از سراسر دیوار
صدای ناله ی آن زن به آسمان پیچید
زمین به لرزه، شکستهست باورِ دیوار
اسیر دربهدریهاست تا قیامت "در"
بسوزد آن که نگردید یاور دیوار
شکست آینه و بغض من که توام شد
عزای بانو و گلهای پرپر دیوار....
شکست آینه بیش از هزار مرتبه در..
میان کوچه هنوز آتش است بر این در
هزار سال گذشت و هزار پائیز و..
دوباره سهم خزان شد شکوفه ی حیدر
چقدر حس غریبانه دارد این ابیات
ردیف حُزن نشسته سراسر ِ دفتر
بخوان که مرثیه پایان نمی پذیرد،نه!..
ببین که قافیه آخِر نمی شود آخَر!
تمام کوچه معطر به بوته ی یاس است
عجیب نیست، فضا را گرفته سرتاسر
هنوز می شنوی ناله ها و بغضی در..
حکایت شب و تشییع پیکرِ مادر..
هنوز کوچه کبود و سیاه روزیِ در
بیا و حضرت مادر مبند بر ما دَر!
پدرام اکبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 آخرین حرفهای حضرت زهرا (س) با امیرالمؤمنین(ع)
🍂 چه وداع جانسوزی😭
بضعهُ الحسین ع ...
🖤 آخرین حرفهای حضرت زهرا (س) با امیرالمؤمنین(ع) 🍂 چه وداع جانسوزی😭
دیدین بعضی وقتا قلبتون یجوری از غصه فشرده میشه که انگار واقعا قراره بمیرین؟
نمیدونم درک کردین این حال رو یا نه
اما سر مسأله غزه و اون کودک کشی ها ،اینقدررر ظرفیتم تموم شده و کم آوردم که نگو
گاهی دلش روندارم تصاویرشون رو باز کنم
الان که داشتم این وداع رو میدیدم
با حرفهای حضرت مادر اعماق وجودم انگار آتیش گرفت ،یعنی یجوری انگار که بخشی از وجودم کم شد، جوری که دیگه ترمیم نمیشه
اولین بار لحظه ای که بابام رو گذاشتن تو قبر و کم کم خاکا رو میریختن روش و من هیچ کاری از دستم برنمیومد 😭 میدیدم که بخشی از وجودم داخل قبر موند و تمااام😭😭😭