وقتی موعد اعدام سقراط رسید، زنش را دید که داشت گریه میکرد،
نزدیکش شد و پرسید: "چه چیزی باعث گریه ات شده عزیزم؟"
زن در حالی که گریه میکرد گفت: "ظالمانه کشته خواهی شد."
سقراط گفت: "یعنی اگر عادلانه کشته میشدم گریه نمیکردی؟!"
زن گفت: منظورم اینست که بیگناه کشته می شوی!
سقراط گفت: یعنی دوست داشتی گناهکار باشم؟!
زن خود را از آغوش او رها کرد و گفت:
"الهی زیر گل بری که موقع مردن هم دست از فلسفه و منطق برنمیداری!😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسرانت همه همنامِ علی بنهادی،
جانِ عالم به فدای دل بابایی تو..
بضعهُ الحسین ع ...
پسرانت همه همنامِ علی بنهادی، جانِ عالم به فدای دل بابایی تو..
جاااان عالم به فدای دل بابایی تو ...
این سری که توفیق شد رفتیم مشهد پابوسی آقا، یه روز بعد از اذان صبح داشتم برا خودم تو صحن ها قدم میزدم که بارون گرفت
شاید کمتر از یه دقیقه شد که متوجه شدم پشت سرم یه چیزی مثل زیر زمین دیده میشه
یعنی پله هاش دیده میشد
جایی که تا حالا ندیده بودم