eitaa logo
بېسېم چې
852 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
8.3هزار ویدیو
289 فایل
[بسم الله المھدې...] [سلام‌بر‌ېگانه‌مُنجې‌عـٰالم‌بشرېت..!🕊] {عشق یعنی استخوان و یک پلاک سال‌ها تنهای تنها زیر خاک..🥀} خرده‌ریزها⇦ https://eitaa.com/bisimt
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸مژده که میلاد شه خاتم است 🎊عید سعید نبى اکرم است 🌸مژده که مسرورى عالم رسید 🎊خرمى عالم و آدم رسید 💖میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی میگفت↓✨ _بچه ها! نگید حرم نداره... یِه بَرگِه بِگیرین روش بِنِویسین بِیت الزَهرا(س) بِزنین سَر دَر اُتاق یا خونَتون بگید من میخوام ازاین به بعد اینجا باشه اونوقت هرکاری میکنید نیت کنید... ظرف هم می شورید به نیت ظرفای حرمش،هیئتش بشورید.. شما هم بسازید دیگہ ناخودآگاه مراقب رفتارمونیم. ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄ ‎‌‌‌‌‌‌
دل را به صفای صبح پیوند بزن بر پایِ شب سیاهِ غم ، بند بزن هرچند که دلسوخته‌ای، چون خورشید بر شوخی روزگار  لبخند بزن سلااااام صبح تون بخیر(: ‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
به سلامتی فرمانده🕵 دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند😓! یک شب داشتم می‌آمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد نگه داشتم😉 سوار كه شد،🙂 گاز دادم و راه افتادم من با سرعت می‌راندم و با هم حرف می‌زديم!😍 گفت: می‌گن فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید!😒 راست می‌گن؟! گفتم: فرمانده گفته😊! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی فرمانده باحالمان!!!😄 مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش می‌گيرند!!😟 پرسيدم: کی هستی تو مگه؟! گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😰😨😱😂 فرمانده مهدےباکری ‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
سرلوحہ‌ے مــا اگــر ڪہ ☺️ باشــــد... بایستـــــ🌺 ڪــہ ازدواج ، آســان باشــــد... از خواستہ ها یڪےیڪے میگذریـــ🙈ـــم... تا نصیبـــ😍 هر دو تامان باشد... ‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به افتخار دخترایی که عشق نظامن😇🤩😎✌️ ‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به افتخار پسرایی که عشق نظامن✌️😎 ‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
یہ‌هفته‌قبلِ‌اعزام‌خواب‌😍 😎شهادتشودیده‌بودویہ‌هفته‌ بعدِاعزام‌هم‌شهیدشد.🕊 روزآخرزنگ‌زدگفت:تایہ‌هفتہ دیگہ‌نمیتونم‌زنگ‌بزنم.📞 بہ‌مامان‌گفت‌یہ‌وقت‌نری🚶‍♂ پادگان‌بگۍ‌بچہ‌من‌زنگ‌نزده وآبروموببری.🗣 من‌خودم‌هروقت‌تونستم‌ بہ‌شمازنگ‌میزنم.😊 🔊شب‌آخرهمرزمش‌میگہ: مجیدحیف‌تونیست‌بااین🙊 اعتقادات‌واخلاق‌ورفتارکہ خالکوبی‌روی‌دستت‌هست؟😕 👤مجیدمیگہ:تافردا‌خالکوبی یاخاک‌میشه‌یاپاک‌میشه...😳 وپاک شد.😇 ''شَہیدمَجیدقُرباݩخانے'' ‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
به وقت رمان🍀
بسم الله الرحمان الرحیم❤️ پارت اول(ڀݪاڪ ݐݩھاڽ) _سمانه بدو دیگه سمانه درحالی که کتاب هایش را در کیفش میگذاشت سر بلند کرد وچشم غره ای به صغریٰ رفت: _صغریٰ یکم صبر کن میبینی دارم وسایلمو جمع میکنم😐 _بخدا گشنمه😋بریم دیگه تا برسیم خونه عزیز طول میکشه سمانه کیفش را برداشت و چادرش را روی سرش مرتب کرد و به سمت در رفت _بیا بریم هردو از دانشگاه خارج شدند امروز همه خونه ی عزیز برای شام دعوت شده بودند دستی برای تاکسی تکان داد که با ایستادن ماشین سوار شدن سمانه نگاهی به دختر خاله اش انداخت😶 که به بیرون نگاه میکرد انداخت او را به اندازه خواهر نداشته اش دوست داشت❤️همیشه و در هر شرایطی کنارش بود و به خاطر داشتنش خدا را شکر میکرد _میگم سمانه به نظرت شام چی درست کرده عزیز😉 سمانه خندید😁و گفت: _صغریٰ خجالت بکش تو که شکمو نبودی😜 _برو بابا تا رسیدن حرفی دیگری نزدند سمانه کرایه را حساب کرد و همراه صغریٰ به طرف خانه ی عزیز رفتند زنگ در را زدند که صدای دعوای طاهاو زینب برای اینکه چه کسی در را باز کند به گوش سمانه رسید بلاخره طاها بیخیال شد و زینب در را باز کرد با دیدن سمانه جیغ بلندی زد و در آغوش سمانه پرید: _سلام عمه جوووونم😍 صغریٰ چشم غره ای به زینب رفت و گفت: _منم اینجا بوقم😑 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
بسم الله الرحمان الرحیم❤️ پارت دوم(ݐݪاڪ ݐݩھاڽ) وبه سمت طاها پسر برادرش رفت سمانه کنار زینب زانو زدو او را در آغوش گرفتو باخنده 😄 رو به صغریٰ گفت: _حسود بعد از کلی حرف زدنو گله از طاها زینب از سمانه جدا شد که اینبار طاها به سمتش آمد و ناراحت سلام کرد: _سلام خاله☹ _سلام عزیزم چرا ناراحتی؟ _زینب اذیت میکنه سمانه خندید و کنارش زانو زد: _من برم سلام کنم با بقیه بعد شام قول میدم مشکلتون رو حل کنم☺ _قول؟ _قول از جایش بلند میشود و به طرف بقیه میرود به بقیه که دور هم نشسته بودند نزدیک شد صدای بحثشان بالا گرفته بود مثل همیشه بحث سیاسی بودو آقایون دو جبهه شده بودند سید محمود ، پدرش و آقا محمد، محسن، یاسین یک جبهه و کمیل و آرش جبهه مقابل... سلامی کرد و کنار مادرش و خاله سمیه و عزیز نشست و گوش به بحث سیاسی آقایون سپرد نگاه گذرایی به کمیل آرش که سعی در کوبیدن نظام و حکومت را داشتند انداخت همیشه از این موضوع تعجب میکرد😳 که چگونه پسر دایی اش آرش با اینکه پدرش نظامی و سرهنگ است اینقدر مخالف نظام باشدو بیشتر از پسر خاله اش که پسر شهید است و برادر بزرگترش یاسین که پاسدار است مخالف نظام بود وهمیشه در بحث های سیاسی در جبهه مقابل می ایستاد صدای سمیه خانم سمانه را از فکر خارج کرد و نگاهش را از آقایون به خاله اش سوق داد: ‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
بسم الله الرحمان الرحیم❤️ پارت سوم(ݐݪاڪ ݐݩھاڽ) _نمیدونم دیگه با کمیل چیکار کنم😫 چی دیده که این همه مخالف نظامه خیره سرش پسر شهیده برادرش پاسداره دایی اش سرهنگه شوهر خاله اش سرهنگه پسر خاله اش سر گرده یعنی بین کلی نظامی بزرگ شده ولی چرا عقایدش اینجوریه نمیدونم😞 فرحناز دست خواهرش را میگیرد و آرام دستش را نوازش میکند: _غصه نخور عزیزم نمیشه که همه مثل هم باشن درست میگی کمیل توی یک خانواده مذهبی بزرگ شده و همه مردای اطرافش نظامین اما دلیل نمیشه خودش و آرش هم نظامی باشن🙂 _من نمیگم نظامی باشن میگم این مخالفتشون چه دلیلی داره؟؟ الان آرش میگیم هنوز بچه است تازه رفته دانشگاه جوگیر شده اما کمیل دیگه چرا بیست و نه سالش داره تموم میشه نمیدونم شاید بخاطر این باشگاهی که باز کرده باشه معلوم نیست کِی میره کِی میاد -حرص نخور سمیه خداروشکر پسرت خیلی با حیاست چشم پاک نماز و روزه شو میگیره خدا تو شکر کن😉😄 سمیه خانم آهی میکشد و خدایا شکرت را زیر لب زمرمه میکند سمانه با دیدن سینه مرغ های به سیخ کشیده شده در دست زهره زندایی اش از جایش بلند میشود و به کمکش میرود کمیل مثل همیشه کباب کردن مرغ ها را به عُهده میگیرد و مشغول آماده کردن منقل میشود سمانه سینی مرغ هارا کنارش میگذارد: _خیلی ممنون🙏 سمانه خواهش میکنم آرامی زیر لب می گوید و به داخل ساختمان، به اتاق مخصوص خودش و صغریٰ که عزیز آن را برای آنها معین کرده بود رفت چادر رنگی را از کمد بیرون آورد و به جای چادر مشکی سرش کرد رو به روی آینه ایستاد و چادر را روی سرش مرتب کرد ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
پروفایل نظامے 🌸🌸🌸 پروفایل دخترونه ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
پروفایل نظامی ❤️❤️❤️❤️ پروفایل پسرونه ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
پروفایل پسرونه👑 😍 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
💓 زمین هم به چادر من التماس دعا دارد که اینچنین رد قدم هایش را بوسه میزند.. خاک میدهد به دستش تا تربت تحویل بگیرد...😇 چادری که خاکی بشود بتکانی اش عطر یاس میدهد ؛ یاسی که به احترامش همه دست به سینه میزنند تا به روضه ارباب روند❤️ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی که بزرگترین آرزوت شهادت باشه... از این گناه هم دست میکشی ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
وقتی از خدا می‌خوای: خدایا کمکم کن که دیگه گناه نکنم!!! یعنی: خدایا کمکم کن که دیگه به ضرر خودم عمل نکنم! از آقای بهجت(ره) ذکر می‌خواستن ایشون فرمودن: اینه که تصمیم بگیری نکنی! [همین‌که تصمیم بگیری، خدا کمک می‌کند.] ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
🌸҉⃟ ازش‌پرسیدم:چرا‌نما‌زنمیخونـی؟ بھم‌گفـ🗣ـت: برام‌دعایِ‌ھدایـت‌ڪن گفتـم‌: سرڪارنــرو! گفـت: چــرا؟ گفتـم: برات‌دعـ🤲ـایِ‌روزی‌میڪنم😉 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از فاطــꨄــمه
آقایی که یادش نبودیم، درقنوت نمازش یادمان کرد....! بقیه الله؟! {https://eitaa.com/ghasen} 🥀🖤عاشقان ظهور 🖤🥀 ☘بی سیم چی ☘
. خدایی‌که‌من‌میشناسم‌ عجیب‌عاشقمونِ!♥∞ خدایی‌که‌من‌میشناسم‌دائم‌بغلمون میکنه‌اماحواسمون‌نیست‌!🙃 خدایی‌که‌من‌میشناسم‌درست‌لحظه‌ای‌ که‌تو‌زندگی‌خسته‌شدیم دستامونومیگیره‌✨🖐🏻 خدایی‌که‌من‌می‌شناسم‌ خیلی‌مهربونه‌🌱((: •|🎼🍃|• ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
❖ 🍃هر چیزی ڪمش دارو اسټ. 🍃متوسطش غذا اسټ. 🍃و زیادش سم اسټ. حتی" مـحـبت ڪردن " 🌺͜͡🍃① هیچ وقت با ڪسی بیشتر از جنبه اش شوخی نڪن... حرمتها "شڪسته" میشود. 🌺͜͡🍃② هیچ وقت به ڪسی بیشتر از جنبه اش خوبی نڪن... تبدیل به "وظیفه" میشود. 🌺͜͡🍃③ هیچ وقت به ڪسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز... "بی ارزش" میشی... 🎯از ذهن تا دهن فقط یک نقطه فاصله است... پس تا ذهنت را باز نڪردی ، دهنت را باز نڪن ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
🌼🌱 تو نیستی که برایت انار دانه کنم کجاست دانه ی تسبیح شاه مقصودم!... ♥️ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
📿یه‌آقای‌ریشۅی‌تسبیح ‌به‌دست‌میگفت:🗣 🎅تۅچراجلۅرفتۍ؟ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ 🍀بیسیم چی🍀 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ┄┄┅┅❅༻‌☑️༺❅┅┅┄┄ https://eitaa.com/ghasen ┄┄┅┅┅❅═❁═❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از فاطــꨄــمه
🍃🌸 درمحضرعلما اگر میخواهی دنیا را شناخته و گرفتارش نشوی ‌‌، راهش نماز شب است! 🥀🖤عاشقان ظهور 🖤🥀 [https://eitaa.com/ghasen] ☘بی سیم چی ☘