آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند :
شب اول قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم .
دوستان
چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن...
وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد. صداهايي رعبآور و وحشتافزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم
گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم....
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.
صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد.
هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور !
نوری چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.
❤️
هشت روز است همه منتظر این هستند
روز هشتم بنویسند ز تو شاعرها
کاش امروز منم زائر مشهد بودم
خوش به حالِ
همه خُدّام
و تو
و زائرها ...
ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا الله الملک الحق المبین ☆
معنی: هیچ معبودی جز خدا نیست،پادشاه بر حق آشکار ☆
ویژگی: رزق و روزی ☆
#ماه_رمضان
1⃣در اینماه یک ختم قرآن را حتما بخوانید. (اگر میتوانید شب بخوانید یا بعد از نماز صبح)
2⃣ #صلوات زیاد بفرستید، خیلی زیاد.
3⃣دعاهای مختصر روز و شب را اگر حالش را داشتید بخوانید.
4⃣قیاماللیل خیلی در این ماه تاکید شده، #نماز_شب را حتما بخوانید.
💫 حضرت استاد آیت الله ابطحی رحمة الله علیه @
#ماه_رمضان
ما، در طول ١٢ ماه و هر روز، سرِ سفرهی خداوند هستیم، اما خدا میبیند ما (نسبت به روحمان) بیتوجه هستیم، این یکماه حواسّ ما را جمع میکند. میفرماید نخور، نیاشام. (یعنی جسم تعطیل)
میخواهد ما تمرین #تقوا کنیم. میفرماید: من روزه را برای شما واجب کردم
«لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/١٨٣)
برای اینکه در شما #تقوا ایجاد شود.
وقتی ایجاد شد، باید این تقوا را حفظ کنید.
💢استاد حاج آقا زعفری زاده.
✍💌 #سالروزآزادسازی_خرمشهروروز #مقاومت_اسلامی_گرامی_باد
یک نفر باخون خود در فکر حفظ سنگر است
یک نفر با علم خود در حال حفظ منبر است
نیست فرقی بین موشک با قلم وقتی هدف
پاسداری از نظام و انقلاب و کشور است
از دمشق و سامرا تا شام تا کرب و بلا
کل دنیا زیر پای بچه های حیدر است
وعده ان تنصروالله خدا را دیده ایم
در نگاه رهبری که فکر فتح خیبر است
رهبری که همچو روح الله از نسل علیست
رهبری که یادگار لاله های پرپر است
رهبری که می وزد بوی خمینی از تنش
رهبری که خار چشم دشمنان ابتر است
لحظه ای لب تر کند، شک نیست دنیا شاهدست
صلح نه، بلکه وقوع کربلایی دیگر است
ما نمی ترسیم از نیرنگ و تزویر خواص
رهبر ما دیده بان فتنه های "اکبر" است