eitaa logo
کانال سردار شهید علی حاجبی
182 دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
77 فایل
سلام ضمن خوش آمد گویی خدمت عزیزان منتظر راهنمایی و همکاری شما هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 آیا از همسر و بچه های حضرت عباس علیه السلام خبر دارید؟ 🌤 حضرت عباس تنها با یک زن ازدواج کردند او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود. لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام علی علیه السلام بود 🌸 لبابه از حضرت ابوالفضل علیه السلام پنج پسر و یک دختر بدنیا اورد لبابه در کربلا حضور داشت یکی از پسران او بنام قاسم در کربلا شهید شد خود او نیز اسیر شد همراه با سایر اسرا زجر و شکنجه ها را تحمل کرد 💔 پس از ازادی اسرا او به مدینه برگشت. لبابه روز و شب گریه میکرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی از دنیا رفت خدای رحمتش کند. فرزندان او مدتی توسط مادربزرگ پاکشان ام البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما اوهم دوسال بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به امام سجاد علیه السلام منتقل شد 🌼 گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس ع نزد امام سجاد علیه السلام می آمد اشک بر گونه های حضرت جاری می شد. هدیه کنید به پیشگاه مقدس قمر بنی هاشم‌ حضرت ابوالفضل العباس صلواتی بر محمد و آل محمد. 📚سید بن طاووس اقبال الاعمال ص ۲۸
💚 سفارش موکّد امام زمان ارواحنا فداه در مورد خواندن زیارت عاشورا 🌤 چنان که در ملاقاتی که سید رشتی با امام زمان ارواحنا فداه داشته‌اند؛ حضرت به سید رشتی می‌فرمایند: که چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ و بعد سه بار می فرمایند "عاشورا، عاشورا، عاشورا". 📚مفاتیح الجنان داستان سید رشتی 💜 امام صادق صلوات الله علیه در رابطه با زیارت عاشورا به صفوان فرمودند: 🌸 زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند چیز را برای خواننده‌ی آن تضمین می‌کنم: ۱-زیارتش قبول می‌شود. ۲-سعی و کوشش او مشکور می‌باشد. ۳-حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده می‌شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد. 🌹 سپس فرمود: «ای صفوان، هرگاه برای تو به سوی خداوند متعال حاجتی روی داد، پس به وسیله‌ی این زیارت از هرجا و هر مکانی که هستی، به سوی آن حضرت توجه کن و این دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار بخواه که برآورده می‌شود و خداوند وعده‌ی خود را خلاف نخواهد کرد.» 📚 بحارالانوار، جلد ۹۸، ص ۳۰۰
⭕️می‌دانستید حرم ارباب چند بار تخریب شده؟! سال ۱۴۶ منصور عباسی! سال ۱۹۳ هارون الرشید! سال ۲۳۲ تا ۲۴۲ چهار بار متوکل! سال ۸۵۸ علی بن فلاح! سال ۱۲۱۶ بن عبدالعزیز! سال ۱۲۵۸ نجیب پاشا! و... به دست و پا زدن‌های این روزهای هرزه‌های نوکر شیطان توجه نکنید. نور حسین خاموش شدنی نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شلمچه عملیات کربلای ۵ شهدای غواص در کانال دشمن با چه آرامشی شهیدشده اند. نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد...
❣️امام کاظم علیه السلام در دنیا مثل کسی باش که در خانه ای ساکن است که مال او نیست و منتظر رفتن است. تحف العقول، ص۳۹۸
آزاده محسن جامِ بزرگ کسانی که جانشان را برای اسرای ایرانی به خطر می انداختند بعد از اسارت مدتی در بیمارستان بغداد بستری بودم در کنار خدمات پزشکی که پرسنل عراقی به ما اسرا می دادند که خالی از اکراه و خشونت نبود اما گاه بعضی از آنان مثل ستاره ای می درخشیدند. محمد (سرباز شیعه عراقی) با کمال بزرگواری جانش را برای ما به خطر می انداخت.‌ علتش هم این بود که جدای از خدمات خیلی ضروری پزشکی، هرگونه محبت به ایرانی ها جرم بود یادم هست یک بار برای مان شیرینی هم آورد. شیرینی ای که مغزش خرما بود و مزه اش تا الان در وجودم مانده است. از احمد خواستم از او بپرسد چرا این جوری به ما محبت می کند و جانش را به خطر می اندازد؟ احمد در یک فرصت مناسب از او سئوال کرده بود و محمد ماجرایش را شاید در یکی دو جلسه این جوری گفته بود: ایرانی ها دستور داشتند شب ها اسیر نگیرند چون مایه دردسرشان می شد. بارها پیش آمده بود که عراقی های اسیر در فرصت مناسب شب به آنها ضربه زده بودند. من شیعه بودم و نمی خواستم با برادران شیعه ام بجنگم. در آن عملیات که در جنوب هم بود، حتی یک تیر هم شلیک نکردم. خشاب فشنگ هایم را خالی کردم زمین و در سنگری پناه گرفتم. ایرانی ها که برای پاکسازی آمدند دو تا نارنجک صوتی به داخل سنگر مخفی گاه من انداختند که البته آسیبی ندیدم و وقتی دیدند خبری نیست، رد شدند و رفتند. فردا صبح از سنگر بیرون آمدم و خودم را تسلیم دو نفر از نیروهای جیش الشعبی(بسیجی) کردم. آنها نوجوان بودند و مویی بر صورت نداشتند. برخلاف شنیده ها و تبلیغات صدام، دیدم که رفتار آنها با من خیلی خوب و مهربانانه است. به دلم افتاد از آنها بخواهم مرا آزاد کنند، اما زبان همدیگر را نمی فهمیدیم و صحبت های من تاثیری نداشت. فکری به ذهنم رسید، عکس خانوادگی ام را از جیب کیفم درآوردم و به آنها نشان دادم و با عجز و لابه و اشارات خواستم که مرا رها کنند. آن دو بسیجی نوجوان با هم مشورتی کردند و گفتند: برو! من باور نکردم. گفتم لابد نقشه ای دارند و می خواهند مرا بزنند. مات و مبهوت نگاهشان کردم و قدم از قدم برنداشتم، اما آنها با جدیت و روی خندان با دست می گفتند: برو، برو! با ترس و لرز راه افتادم، اما هر چند قدم که می رفتم، بر می گشتم و به عقب نگاهی می انداختم. می ترسیدم مرا نشانه بگیرند و بزنند. دیدم نه اصلاً توجهی به من ندارند، اما باز می ترسیدم. فاصله ام شاید به دویست متر رسیده بود، ولی برای بار چندم برگشتم. یکی از آنها با عصبانیت با دست اشاره می کرد و می گفت: چرا ایستاده ای؟ برو دیگر! سرعتم را زیاد کردم، طوری که آنها را نمی دیدم. از شدت دلهره و دویدن در چاله ای افتادم و حالم به هم خورد. باور نمی کردم که آنها به همین راحتی مرا آزاد کرده باشند! آن بسیجی ها مرا آزاد کردند و حالا من باید جبران کنم، هر چند نمی توانم. آزاده تکریت ۱۱
🌷 پیکر پاره پاره را از شناختند؛ ما را به چه خواهند شناخت؟!...
🌹شهید رستمعلی اقا باباپور🌹 *نامه ای دردناک بعد از شلیک گلوله سِمینوف‏* در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود : رستمعلی جان، امروز پدر شدی، وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ از جهاد اومده بودن پی ات، می خوان اخراجت کنن، خنده ام گرفته بود.‏ مگه بهشان نگفتی که جبهه ای ؟ گفتند بخاطر غیبت اخراج شدی، مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمی دهد، همان بهتر که اخراجت کنند. عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده....😢😢😢 شادی روح پاک همه شهدا صلوات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🌷وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. 🌷 ( آیه ۱۶۹ سوره آل عمران) یازدهمین روز چله : زیارت عاشورا + ۱۴ صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان امام زمان (عج) + دعای فرج حضرت صاحب الزمان (عج) + قرائت فاتحه برای شهید بزرگوار 🤍 شهید سید محمد اشرف🤍 به امید شفاعت ان شاءالله 🌱 آمین یا رب العالمین 🕊 🌸 اٰللـــٌّٰـهًٌُمٓ صَلِّ عٓـلٰىٰ مُحَمَّدٍ وُاّلِ مُحَمَّدٍ وٓعٓجٓلِ فٓرٰجٰهٌٓمّ 🌸 ۷ مرداد ۱۴۰۲
21.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بوسه مادر بر انگشتر شهید 🔹انگشتر و تسبیح و سربند بازمانده از شهید به خانواده شهید بازگشت. https://eitaa.com/bidaravelayat1
مسئول گروهان که بود، مداح هم بود. روضه های حضرت علی اصغرش عجیب بود. آخرش هم تیر خورد به گلوش و مثل علی اصغر (علیه‌السلام) شهید شد. آخرین بار توی حسینیه سنندج می خواند: سوختم از آتشت آه چه سوزان لبی🥀 همچو لب خشک تو هیچ ندیدم لبی …🥀 شهید https://eitaa.com/bidaravelayat1