eitaa logo
"بیداری مــردم "
2.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
صبـحِ امـروزمان را میهمـان رزقِ نیکان باشیم با جـرعه ای از خلـوص و یکرنگی.. ☀️صبحتون معطر به عطرشهدا 🌹 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🌸🍃امام صادق(عليه السلام) : 🌸🍃زمانی که مومن مرتکب گناهی می شود، خداوندتاهفت ساعت به اومهلت می دهد، اگر در این زمان توبه کند برایش نوشته نخواهد شد🌸🍃 📚كافي، ج ٢، ص٤٣٧ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
‍ 🌹شهید دفاع مقدس ابراهیم هادی🌹 نام: ابراهیم هادی پور نام پدر: محمد حسین ولادت: 1336/2/1 تهران شهادت: 1361/11/22 عملیات والفجر، فکه، ایران وضعیت تاهل: مجرد نام جهادی: سید ابراهیم و معروف به پهلوان تختی اخرین مقام: سرباز امام(ره)ومعلم عربی و ورزش و از پایه‌گذاران گروه چریک شهید اندرزگو بود نحوه شهادت: در روز 22 بهمن در کانال کمیل منطقه عملیاتی والفجر با تیر باران کردن کانال به شهادت رسید و پیکرش برنگشت سن شهادت: 25ساله ،چهارمین فرزند خانواده علاقه: بسیج ، ورزش(کشتی) قسمتی از وصیتنامه شهید: به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می‌دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید ❤ .... شهیدگمنام .... ❤ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🔴مگر نمیگویند شهدا زنده اند ؟ 🔺زنده ها میبینند و میشنوند ! 🔺زنده ها جواب میدهند ! 🔺من با ابـراهـیـم هـادی کار دارم ! 📍ابراهیم موبایل نداشت ، اما بی سیم که داشت ! 🚩ابـراهـیـم ! 📍اگر صدای مرا میشنوی ، کمک ! 📍من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی دشمن! 📎تلفن همراه من کار نمیکند بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه بیسیم نداشت تا با تو تماس بگیرم.. 📎گفتم میخواهم با بیسیم شما تماس بگیرم.. 🖇گفتند اندرویدهای شما را چه به بیسیم شهدا ! اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید صدایم را به تو برسانم.. 📍اگر میشنوی ما گیر افتادیم بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟ تا چشم و دل دختری را آب نکنی ! 📍اینجا کُشتی میگیریم تا دیده شویم .. 📍لاک میزنیم تا لایک بخوریم تو حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی! و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم ! 🚩ابـراهـیـم! 📎اگر صدایم را میشنوی، دوباره اذانی بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند راه را پیداکنیم .. 🖇راه را گم کردیم که به عشق سیب زمینی های سرخ کرده ی مک دونالد آنقدر ذوق زده شدیم و پای کوبی کردیم تا آقــا گـفـت لـطـفـا متـانتـتان را حـفـظ کنـید ! 📍اگر از جبهه برگشتی کمی از ان غیـرت های نـاب بسیجی ها را برایمان سوغات بیاور؛ 🏳تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم... تمام..... .... .... .. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
: راه کاروان از میان تاریخ می گذرد؛ و هر کس در هر زمره که می‌خواهد ما را بشناسد! داستان را بخواند؛ اگر چه خواندن داستان را سودی نیست! اگر کربلایی نباشد...
بار اولم بود که مجروح می‌شدم و زیاد بی‌تابی می‌کردم...😖 یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»🤔 تو که چیزیت نشده بابا!😐 تو الان باید به بچه‌های دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه می‌کنی؟!🙄😶 تو فقط یک پایت قطع شده!ببین بغل دستیت سر نداره ، هیچی هم نمی‌گه.🤐 برای سلامتیش صلوات. 💙 این را که گفت بی‌اختیار برگشتم و چشمم افتاد 👀 به بنده خدایی که شهید شده بود!🌷 بعد توی همان حال که درد مجال نفس‌کشیدن هم نمی‌داد کلی خندیدم وبا خودم گفتم: عجب عتیقه‌هایی هستند این امدادگرا.😑😂 (به نقل از وبلاگ امدادگر شهید مجید رضایی) 🌷 "شهــ گمنام ــیـد"
.... 🌹شهید علیرضا خاکپور؛ در دفترچه خاطراتش آورده است: 🌷منطقه ای چند بار بین ما و عراقی ها، توی شلمچه دست به دست شد. نشسته بودم جلوی سنگر که گنجشکی آمد، چند متری ام روی تل خاکی نشست.برُّ و بر نگاهم می کرد. به یکی از بچه ها که کنارم نشسته بود، گفتم: این گنجشک گرسنه است. بلند شدم چند دانه نان خشک شده را بردم یک متری اش ریختم و برگشتم. نخورد. 🌷یکی از بچه ها سنگی به طرفش پرتاب کرد که، گنجشکک من، برو خمپاره می خوری ها، پرید. چرخی زد و دوباره برگشت، همان نقطه نشست. یکی دیگر از بچه ها سنگی دیگر برداشت، به طرفش پرتاب کرد. پريد و رفت، چند لحظه بعد، باز دوباره برگشت. همان نقطه نشست. 🌷پریدم داخل سنگر، گفتم: بچه ها سر نیزه، یکی بیلچه آورد، یکی با سر نیزه زدیم به زمین، چند لحظه بعد، پوتین خون گرفته ای، پیدا شد، بیشتر کندیم…. بعثیهای ملعون، چهل و هشت شهید مظلوم بسیجی را یک جا روی هم دفن کرده بودند. ‌ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🍃﷽🍃 خمپاره صاف خورد ڪنارِ سنگر حاج همت گفت: "بر محمد و آل محمد صلوات" نگاهش ڪردم انگار هیچ چیز نمےتوانست تکانش بدهد ❣ 🌹 شهــ گمنام ــیـد"
لحظه‌ی آخر قمقمه را آوردن نزدیک لب های خشکش... گفت : مگه مولایمان حسین (علیه السلام) در لحظه شهادت آب نوشید ؟! که شد هم بود ، هم ... شهید شاپور برزگر " 🖤 🌱
🍁‏پاییز نشان دادچقدر زیباست 🍁که اجازه بدهیم 🍁رفتنیها بروند پی کارشان 🍁خودتون رو سبک کنید 🍁نفس بکشید 🍁اجازه به رشد مجدد بدهید 🍁بگذارید رنگها بریزند 🍁زندگیتون به زیبایی پاییز ‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌🍃🌸
اسیر شده بودیم! قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن!📝 بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن😬✋ اون روزا چند تا کتاب برامون آورده📚 بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود! یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت: من نمی تونم نامه بنویسم🙁 از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم روی این کاغذ🗒✏️ می خوام بفرستمش برا بابام🧔🏻 نامه رو گرفتم و خوندم📖 از خنده روده بُر شدم! بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود!😂💔 شهــ گمنام ــیـد"
حرم نرفته ولی دلخوشیم اینقدری که صاحبِ حرم از حالِ ما خبر دارد ... ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک‌تیرانداز اسطوره‌ای ایران را بهتر بشناسید ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❏‌‌‌‌أَلسَّلامُ عَلَیْک َیااباعبدالله وَ عَلى ابآئِک َالطّاهِرینَ❏ قلبـٰم‌در‌سینھ‌ام‌ست‌و.. ضربانش‌حٰوالیھ‌ڪربلاۍاربـٰابم. دِ‌لَـم‌مِـیلِ‌کَـربَـلآدارد... ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
13.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرازی از صحبت های شهیــــد سیـــد مجتبــــی علمـــــدار (ادب عاشورا) چقدر سخت است حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه .... ولادت: ۱۱ دیماه ۱۳۴۵ شهادت: ۱۱ دیماه ۱۳۷۵ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 سردارشهید مهدی خوش سیرت را بهتر بشناسیم ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
؟ 🌷هم تو امتحان استخدامی بانك قبول شده بوديم و هم جهاد سازندگی. خيلی دودل بوديم. ماشاءالله گفت: می‌ريم استخاره می‌كنيم. دو نفری رفتيم پيش حاج غفوری برای استخاره. اولين استخاره را برای ماشاءالله زد. يك نگاه بهش كرد و گفت: تو كی هستی كه اين آيه برايت آمده؟ 🌷از آيه پرسيديم. گفت: آيه شهادت. از ماشاءالله پرسيدم: مگه چه نيتی كرده بودی؟ گفت: نيت كرده بودم، بروم آنجايی كه برايم عاقبت بخيری دارد. و الان ديدم كه جهاد سازندگی بهتر از بانكه. و او در جهاد ماند تا به شهادت رسيد. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز ماشاءالله شیخی ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
❎ جنایات وحشیانه بعثی ها از زبان آزاده سرافراز علاالدین محرابی مرحله اول عملیات رمضان بود ساعت ده ونیم صبح 23 تیر 61 اطراف دریاچه ماهی بود که در محاصره تانک های عراقی قرار گرفتیم . محاصره هر لحظه تنگ تر و بر آمار شهدا افزوده میشد . روبروی مان پر از تانک بود . یکی از فرماندهان فریاد زد : آرپی جی زن ها بیایند جلو . ولی خاکریزی نبود .نیم متری بود پشت آن نشستیم،ارپی جی ام را مسلح کردم ولی تانک ها در تیر رس ارپی جی هایمان نبود . اطرافمان پر از بدنهای بی سر دست و پاهای قطع شده بود .شهید قیاسی در کنارم با ارپی جی نشسته بود که ناگهان سرش از بدنش جدا شد و بر روی زانو هایم افتاد. هر لحظه اوضاع وخیم تر میشد تمامی راه ها به رویمان بسته شده بود. از هر طرف گلوله می امد. شهید صالحی فک قسمت پایینش جدا شده بود اما هنوز با تیر بارش مقاومت میکرد.در مسیر جاده حدود 30تانک عراقی مستقر بود گروهی برای باز کردن راه به سمت تانکها رفتند و به اسارت در امدند .در گروه بعدی ،من به اتفاق شهید بسیوند ،شهید صالحی شهید بذرکار،شهید لرکی و 3نفر دیگر از لشگر امام حسین (ع) با یک نفربر به سمت تانک ها به راه افتادیم، اما متاسفانه در نزدیکی عراقی ها موشک به نفربر اصابت کرد و همه تیر بارها به سویمان شلیک میشد. من ،شهید صالحی،شهید بذرکار ،شهید بسیوند خودمان را به پایین پرت کردیمو بقیه که چهار نفر بوند سوختند و بر اثر انفجار بدنهای نحیفشان قطعه قطعه شد و به اطراف پرت میشد. عراقیها به سمت ما آمدند یک ساعتی کتکمان زدند و به سمت تانکها بردند که عده ای اسیر نیز در آنجا بود. درصف جلو من شهید صالحی و شهید بذرکار قرار گرفتیم. تند تند تکرار میکردند اعدام .فهمیدیم میخواهند تیربارانمان کنند. دستهایمان بسته بود. از همدیگر حلالیت طلبیدیم لحظاتی گذشت افسری امد دستور داد و رفت و سرباز اسلحه بطرفمان گرفت همه ده نفر را به رگبار بست من از ناحیه دست وپا تیر خوردم .شهید صالحی گردنش پاره شد .شهید بذر کار به قفسه سینه اش تیر اصابت کرد. همینطور افتادیم . دهنم به گلوی شهید صالحی وصل بود چشمانش باز بسته میشد خونش فواره میزد به صورتم میریخت دیگر رمقی نداشتم .ساعت نزدیک 4 بود هوا خیلی گرم بود هر از گاهی عده ای تیر باران میشدند .حتی چند نفری بوسیله خودرو به دونیم میشدند که دیگر خوابم برد ناگهان احساس خفگی کردم .عراقی ها رو جنازه ها خاک میریختند ساعتی زیر خاک بودم که درامدم .دیگر متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد که سر از بیمارستان زبیر در اوردم. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی از شهید اروپایی دفاع مقدس ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
مداح بود . صدای زیبایی داشت . در منطقه برای رزمندگان مداحی می کرد . بیشتر برای حضرت زهرا(س) می خواند . یکبار مسئله ای پیش آمد که گفت : دیگر نمی خوانم . دیگر مداحی نمی کنم ! اما صبح روز بعد دوباره شروع کرد به مداحی کردن ! حضرت زهرا (س) را در خواب دیده بود . فرموده بودند : نگو نمی خوانم . ما تو را دوست داریم . هرکس گفت بخوان ، تو هم بخوان... عارف شهید ابراهیم هادی ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ چقدر از اون‌هایی که آرزوی زندگی با شهدا رو تو دل دارن، تو واقعیت تحمل زندگی با شهدا رو هم دارن؟! واقعیت زندگی یه شهید، گاهی کیلومترها از ایده‌آل‌ها و معیارهای آدم‌‌هایی که فانتزی‌شون داشتن همسری مثل شهداست دوره! ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
صبـحِ امـروزمان را میهمـان رزقِ نیکان باشیم با جـرعه ای از خلـوص و یکرنگی.. ☀️صبحتون معطر به عطرشهدا 🌹 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شمرِ تعزیه بود و متولد ۱۳۶۱، ولی وقتی نگاهش میکنی انگار ۵۰ سال سن داره 🔻حالا چرا اینقدر زود پیر شده؟ این کلیپ رو ببینید ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
16.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ: "کربلا، کربلا ما داریم میآییم مقام‌معظم‌رهبری: هفته دفاع مقدس یادآور خون‌های مقدسی است که در پای شجره طوبای انقلاب اسلامی ریخته شد. فرزندان جبهه و شهادت اطاعت را عبادت می‌بینند. وارثان دفاع مقدس عزت جهاد را با ذلت در خانه نشستن عوض نمی‌کنند. 🇮🇷ایستادگی آنها نشستگان تاریخ را به قیام وا می‌دارد و این پیام بزرگ دفاع مقدس است. 🌷یاد و خاطره امام و شهدا و همچنین رزمندگان هشت سال دفاع مقدس گرامی ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
!! 🌷عملیات والفجر ۹ بود، اوایل فروردین ۱۳۶۵، ارتفاعات شمال غرب عراق. در حال مبارزه ای جانانه بودیم که خمپاره ای مهمانمان شد و ترکش های کوچک آهنی اش به یادگار بر بدنم نشست. از ناحیه‌ی سر و پا زخم برداشتم. بچه ها مجبور به عقب نشینی شدند و من ماندم. 🌷سردی هوا آزارم می‌داد، آن‌هم در ارتفاعات سخت و پر سوز! حس کردم دست‌هایم از شدت سرما قادر به تکان خورن نیستند. از آن‌طرف، خونی که از پای زخمی ام بر زمین می‌ریخت حسابی گرم بود، ترجیح دادم دست های سردم را با خون داغم گرم کنم. حرارت مطبوعی بر جانم دوید!! 🌷لحظات همچنان می‌گذشتند.... در حالت نیمه بیهوشی دیدم عده ای جلو می‌آیند و به من نزدیک می‌شوند. فکر کردم بچه های خودی‌اند، برایشان دست تکان دادم، نزدیک‌تر که شدند شنیدم که عربی حرف می‌زنند، و بدین ترتیب اسیر شدم.... ‌ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:🌹🌹🌹 🚩🚩🚩"کربلا"به رفـــتن نیست... به شـــدن است ...! که اگر به رفـــتن بود! شمر هم "کربلایی" است! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتی از پیش‌بینی حاج قاسم سلیمانی از زمان شهادت خودش ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
هم کردیم هم زیربار نرفتیم ما آمده بودیم مردانه بمیریم در پیچ و خم جنگ دلیرانه بمیریم 📎پ.ن: سال شصت و سه اعزام به جبهه 🌷 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
حرم نرفته ولی دلخوشیم اینقدری که صاحبِ حرم از حالِ ما خبر دارد ... ‌ "شهــ گمنام ــیـد"