eitaa logo
"بیداری مــردم "
2.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌دانشمندتبريزي ازافزايش يك مشكل همه گيردرپخش زنده تلويزيوني خبر داد وي افزود:عواملي مانندكرونا،آلودگي هوا و افزايش اضطراب در چندين سال اخير باعث شده ٧٠٪؜ بانوان و آقايان با ريزش و كم پشتي مو درگير باشند🦠 👨🏻‍⚕️دكتر باقرنيابراي رفع ريزش و رويش مجدد مو يك دوره درماني رامعرفي واختراع كرده است كه داخل همه شبكه هاي صداسيما درموردآن صحبت شده؛ 📞براي دريافت مشاوره رايگان لطفا عدد 7 را به سامانه ٥٠٠٠٩٠٢٠ ارسال نماييد و از مشاوره رايگان اين مجموعه درماني استفاده كنيد. 30درصد تخفیف برای 100 نفر اول ویژه تا یکشنبه چهارم مهر ماه 🎁🛍 با زیبایی یک پیامک فاصله دارید🤳
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅من پاک شدم! روایتگری از کسی که ناپاک به جبهه آمد؛ اما... 🌷روایتگری‌های ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🧕🏻 تو رفته اے زیارٺ و مردم میان شهر ازیک فرشته توے حرم حرف مےزنند ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
‌ "شهــ گمنام ــیـد"
صبـحِ امـروزمان را میهمـان رزقِ نیکان باشیم با جـرعه ای از خلـوص و یکرنگی.. ☀️صبحتون معطر به عطرشهدا 🌹 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🌸🍃امام صادق(عليه السلام) : 🌸🍃زمانی که مومن مرتکب گناهی می شود، خداوندتاهفت ساعت به اومهلت می دهد، اگر در این زمان توبه کند برایش نوشته نخواهد شد🌸🍃 📚كافي، ج ٢، ص٤٣٧ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
‍ 🌹شهید دفاع مقدس ابراهیم هادی🌹 نام: ابراهیم هادی پور نام پدر: محمد حسین ولادت: 1336/2/1 تهران شهادت: 1361/11/22 عملیات والفجر، فکه، ایران وضعیت تاهل: مجرد نام جهادی: سید ابراهیم و معروف به پهلوان تختی اخرین مقام: سرباز امام(ره)ومعلم عربی و ورزش و از پایه‌گذاران گروه چریک شهید اندرزگو بود نحوه شهادت: در روز 22 بهمن در کانال کمیل منطقه عملیاتی والفجر با تیر باران کردن کانال به شهادت رسید و پیکرش برنگشت سن شهادت: 25ساله ،چهارمین فرزند خانواده علاقه: بسیج ، ورزش(کشتی) قسمتی از وصیتنامه شهید: به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می‌دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید ❤ .... شهیدگمنام .... ❤ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🔴مگر نمیگویند شهدا زنده اند ؟ 🔺زنده ها میبینند و میشنوند ! 🔺زنده ها جواب میدهند ! 🔺من با ابـراهـیـم هـادی کار دارم ! 📍ابراهیم موبایل نداشت ، اما بی سیم که داشت ! 🚩ابـراهـیـم ! 📍اگر صدای مرا میشنوی ، کمک ! 📍من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی دشمن! 📎تلفن همراه من کار نمیکند بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه بیسیم نداشت تا با تو تماس بگیرم.. 📎گفتم میخواهم با بیسیم شما تماس بگیرم.. 🖇گفتند اندرویدهای شما را چه به بیسیم شهدا ! اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید صدایم را به تو برسانم.. 📍اگر میشنوی ما گیر افتادیم بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟ تا چشم و دل دختری را آب نکنی ! 📍اینجا کُشتی میگیریم تا دیده شویم .. 📍لاک میزنیم تا لایک بخوریم تو حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی! و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم ! 🚩ابـراهـیـم! 📎اگر صدایم را میشنوی، دوباره اذانی بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند راه را پیداکنیم .. 🖇راه را گم کردیم که به عشق سیب زمینی های سرخ کرده ی مک دونالد آنقدر ذوق زده شدیم و پای کوبی کردیم تا آقــا گـفـت لـطـفـا متـانتـتان را حـفـظ کنـید ! 📍اگر از جبهه برگشتی کمی از ان غیـرت های نـاب بسیجی ها را برایمان سوغات بیاور؛ 🏳تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم... تمام..... .... .... .. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
: راه کاروان از میان تاریخ می گذرد؛ و هر کس در هر زمره که می‌خواهد ما را بشناسد! داستان را بخواند؛ اگر چه خواندن داستان را سودی نیست! اگر کربلایی نباشد...
بار اولم بود که مجروح می‌شدم و زیاد بی‌تابی می‌کردم...😖 یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»🤔 تو که چیزیت نشده بابا!😐 تو الان باید به بچه‌های دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه می‌کنی؟!🙄😶 تو فقط یک پایت قطع شده!ببین بغل دستیت سر نداره ، هیچی هم نمی‌گه.🤐 برای سلامتیش صلوات. 💙 این را که گفت بی‌اختیار برگشتم و چشمم افتاد 👀 به بنده خدایی که شهید شده بود!🌷 بعد توی همان حال که درد مجال نفس‌کشیدن هم نمی‌داد کلی خندیدم وبا خودم گفتم: عجب عتیقه‌هایی هستند این امدادگرا.😑😂 (به نقل از وبلاگ امدادگر شهید مجید رضایی) 🌷 "شهــ گمنام ــیـد"
.... 🌹شهید علیرضا خاکپور؛ در دفترچه خاطراتش آورده است: 🌷منطقه ای چند بار بین ما و عراقی ها، توی شلمچه دست به دست شد. نشسته بودم جلوی سنگر که گنجشکی آمد، چند متری ام روی تل خاکی نشست.برُّ و بر نگاهم می کرد. به یکی از بچه ها که کنارم نشسته بود، گفتم: این گنجشک گرسنه است. بلند شدم چند دانه نان خشک شده را بردم یک متری اش ریختم و برگشتم. نخورد. 🌷یکی از بچه ها سنگی به طرفش پرتاب کرد که، گنجشکک من، برو خمپاره می خوری ها، پرید. چرخی زد و دوباره برگشت، همان نقطه نشست. یکی دیگر از بچه ها سنگی دیگر برداشت، به طرفش پرتاب کرد. پريد و رفت، چند لحظه بعد، باز دوباره برگشت. همان نقطه نشست. 🌷پریدم داخل سنگر، گفتم: بچه ها سر نیزه، یکی بیلچه آورد، یکی با سر نیزه زدیم به زمین، چند لحظه بعد، پوتین خون گرفته ای، پیدا شد، بیشتر کندیم…. بعثیهای ملعون، چهل و هشت شهید مظلوم بسیجی را یک جا روی هم دفن کرده بودند. ‌ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"