هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و نهم
ادامه....... تفسیر آیه ۲۵۵ سوره #بقره از تفسیر نور
پیام ها:
۱- هیچ موجودی جز او،ارزش معبود شدن ندارد. «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ»
۲- حیات واقعی و ابدی وهمه ی حیات های دیگر از آن اوست. «الْحَیُّ»
۳- همه چیز دائماً به او بستگی دارد ولحظه ای از تدبیر اوخارج نیست. «الْقَیُّومُ»
۴- همه چیز از اوست. «لَهُ ما فِی السَّماواتِ...»
۵- نه تنها هستی از اوست،کارایی هستی نیز از اوست. «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ»
۶- با خیال و توهّم شما،چیزی شفیع و واسطه نمی شود. «مَنْ ذَا الَّذِی»
۷- احدی از او مهربان تر نیست.علاقه ومهربانی هر شفیعی از اوست. «إِلاّ بِإِذْنِهِ»
۸- خداوند بر همه چیز ودر همه حال آگاه است،پس از گناه در برابر او حیا کنیم. «یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ...»
۹- او بر همه چیز احاطه دارد،ولی دیگران بدون اراده او حتّی به گوشه ای از علم او احاطه ندارند. «لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ»
۱۰- حکومت و قدرت او محدود نیست. «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ»
۱۱- حفاظت هستی برای او سنگین نیست. «وَ لا یَؤُدُهُ»
۱۲- کسی که از هستی حفاظت می کند،می تواند ما را در برابر خطرات حفظ کند. «حِفْظُهُما» و لذا برای حفاظت،سفارش به خواندن آیه الکرسی شده است.
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و دهم
تفسیر آیه ۲۵۶ سوره #بقره از تفسیر نور
لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۲۵۶)
در(پذیرش)دین،اکراهی نیست.همانا راه رشد از گمراهی روشن شده است،پس هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد،قطعاً به دستگیره محکمی دست یافته،که گسستنی برای آن نیست. و خداوند شنوای دانا است.
نکته ها:
* ایمان قلبی با اجبار حاصل نمی شود،بلکه با برهان،اخلاق و موعظه می توان در دلها نفوذ کرد،ولی این به آن معنا نیست که هر کس در عمل بتواند هر منکری را انجام دهد و بگوید من آزادم و کسی حقّ ندارد مرا از راهی که انتخاب کرده ام بازدارد.قوانین جزایی اسلام همچون تعزیرات، حدود، دیات و قصاص و واجباتی همچون نهی از منکر و جهاد، نشانه آن است که حتّی اگر کسی قلباً اعتقادی ندارد، ولی حقّ ندارد برای جامعه یک فرد موذی باشد.
* اسلامی که به کفّار می گوید: «هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» اگر در ادّعای خود صادقید،برهان و دلیل ارائه کنید.چگونه ممکن است مردم را در پذیرش اسلام، اجبار نماید؟
* جهاد در اسلام یا برای مبارزه با طاغوت ها و شکستن نظام های جبّاری است که اجازه تفکّر را به ملّت ها نمی دهند و یا برای محو شرک و خرافه پرستی است که در حقیقت یک بیماری است و سکوت در برابر آن، ظلم به انسانیّت است.
* مطابق روایات،یکی از مصادیق تمسک به«عروه الوثقی»و ریسمان محکم الهی،اتصال با اولیای خدا و اهل بیت علیهم السلام است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمودند:«انت العروه الوثقی»
پیامهای این آیه را در شماره بعد بخوانید.
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و یازدهم
ادامه....... تفسیر آیه ۲۵۶ سوره #بقره از تفسیر نور
پیام ها:
۱- دینی که برهان و منطق دارد،نیازی به اکراه و اجبار ندارد. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»
۲- تأثیر زور در اعمال و حرکات است،نه در افکار و عقاید. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»
۳- راه حقّ از باطل جدا شده،تا حجّت بر مردم تمام باشد.روشن شدن راه حقّ، با عقل،وحی ومعجزات است. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» اسلام دین رشد است.
۴- دین،مایه ی رشد انسانیّت است. «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»
۵- اسلام با استکبار سازش ندارد. «یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ»
۶- تا طاغوت ها محو نشوند،توحید جلوه نمی کند.اوّل کفر به طاغوت،بعد ایمان به خدا. «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ»
۷- کفر به طاغوت و ایمان به خدا باید دائمی باشد.«یکفر،یؤمن»فعل مضارع نشانه ی تداوم است.
۸- محکم بودن ریسمان الهی کافی نیست،محکم گرفتن هم شرط است. «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ...»
۹- تکیه به طاغوت ها و هر آنچه غیر خدایی است،گسستنی و از بین رفتنی است. تنها رشته ای که گسسته نمی گردد،ایمان به خداست. «لاَ انْفِصامَ لَها»
۱۰- ایمان به خدا و رابطه با اولیای خدا ابدی است. «لاَ انْفِصامَ لَها» ولی طاغوت ها در قیامت از پیروان خود تبّری خواهند جست.
۱۱- ایمان به خدا و کفر به طاغوت باید واقعی باشد،نه منافقانه.زیرا خداوند می داند ومی شنود. «وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و دوازدهم
تفسیر آیه ۲۵۷ سوره #بقره از تفسیر نور
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (۲۵۷)
خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است،آنها را از تاریکی ها(ی گوناگون)بیرون و به سوی نور می برد.لکن سرپرستان کفّار،طاغوت ها هستند که آنان را از نور به تاریکی ها سوق می دهند،آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود.
نکته ها:
* در آیه قبل خواندیم که او مالک همه چیز است؛ «لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ...» ودر این آیه می خوانیم:نسبت او به مؤمنان،نسبت خاصّ و ولایی است. «وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا»
گوشه ای از سیمای کسانی که ولایت خدا را پذیرفته اند:
*آنکه ولایت خدا را پذیرفت،کارهایش رنگ خدایی پیدا می کند. «صِبْغَهَ اللّهِ»
*برای خود رهبری الهی برمی گزیند. «إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً»
*راهش روشن،آینده اش معلوم و به کارهایش دلگرم است. «یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ» ، «إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، «لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»
*در جنگ ها و سختی ها به یاری خدا چشم دوخته و از قدرت های غیر خدایی نمی هراسد. «فَزادَهُمْ إِیماناً»
*از مرگ نمی ترسد و کشته شدن در تحت ولایت الهی راسعادت می داند.امام حسین علیه السلام فرمود:«انّی لا اری الموت الاّ السعاده».
*تنهایی در زندگی برای او تلخ و ناگوار نیست،چون می داند او زیر نظر خداوند است.«ان اَللّهَ مَعَنا»
*از انفاق و خرج کردن مال نگران نیست،چون مال خود را به ولی خود می سپارد. «یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً»
*تبلیغات منفی در او بی اثر است،چون دل به وعده های حتمی الهی داده است: «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»
*غیر از خدا همه چیز در نظر او کوچک است.امام علی علیه السلام فرمود:«عظم الخالق فی أنفسهم فصغر مادونه فی أعینهم...»
*از قوانین و دستورات متعدّد متحیّر نمی شود،چون او تنها قانون خدا را پذیرفته و فقط به آن می اندیشد.و اگر صدها راه درآمد برایش باز شود تنها با معیار الهی آن راهی را انتخاب می کند که خداوند معیّن کرده است. «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ»
پیامهای این آیه را در شماره بعد بخوانید.
@alquran_ir
هدایت شده از تفسیر قرآن
درس سیصد و سیزدهم
ادامه........ تفسیر آیه ۲۵۷ سوره #بقره از تفسیر نور
پیام ها:
۱- مؤمنان،یک سرپرست دارند که خداست و کافران سرپرستان متعدّد دارند که طاغوت ها باشند و پذیرش یک سرپرست آسان تر است. درباره مؤمنان می فرماید: «اللّهُ وَلِیُّ» امّا درباره ی کفّار می فرماید: «أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ»
۲- آیه قبل فرمود: «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» این آیه نمونه ای از رشد و غیّ را بیان می کند که ولایت خداوند،رشد و ولایت طاغوت انحراف است. «اللّهُ وَلِیُّ... أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ»
۳- راه حقّ یکی است،ولی راههای انحرافی متعدّد.قرآن درباره راه حقّ کلمه ی نور را به کار می برد،ولی از راههای انحرافی و کج،به ظلمات وتاریکی ها تعبیر می کند. «النور،الظلمات»
۴- راه حقّ،نور است و در نور امکان حرکت،رشد،امید و آرامش وجود دارد. «النُّورِ»
۵- مؤمن در بن بست قرار نمی گیرد. «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ»
۶- طاغوت ها در فضای کفر وشرک قدرت مانور دارند. «الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ»
۷- هر کس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد،خواه ناخواه طاغوت ها بر او ولایت می یابند. «اللّهُ وَلِیُّ... أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ»
۸- هر ولایتی غیر از ولایت الهی،ولایت طاغوتی است. «اللّهُ وَلِیُّ... أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ»
۹- توجّه به عاقبت طاغوت پذیری،انسان را به حقّ پذیری سوق می دهد. «أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ»
@alquran_ir
هدایت شده از خانواده امن
طریق عملی تزکیه (۴۵)
#چيزى_نمیتواند_خبر_آنچه_را_كه_دل_از_آن_دور_شده، حكايت كند، جز حرمان بى حد و هجران مرموز آن.
هر صاحب بصيرتى در دل خويش حرمان و هجران و فقدان، و نيز، سوز و طلب بى حد و بى نهايتى را بطور سر بسته و مبهم، و يا بطور معما و اسرارآميز مى يابد، اگر چه نداند چيست؟
به طورى كه قبلا اشاره نموديم، به اين حقيقت مرموز هم پى مى برد كه دل به چيزى آرام نمى گيرد و هيچ چيز جبران كننده اين حرمان و هجران و فقدان نيست و هر چه بر دل عرضه شود و دل بدان نايل گردد، فقر دل را بر طرف ننموده و دل را از طلب مبهم و سوز نهفته در آن باز نمى دارد، مگر بصورت سطحى و اشتغال موقت و محدود.
روى احسان از گدا پيدا شود:
اما اينكه اين محبت از جانب خداى متعال نسبت به انسان چه معنائى دارد؟!
و چرا او مى خواهد انسان را بسوى خود جذب نموده و قلب او را از اغيار پاك كرده و شاهد وجه خود و فانى در آن قرار دهد؟!
سؤالى است كه در جواب آن اسرارى نهفته است. و در اين بين مى توان به بعضى از اين اسرار به نحو اجمال اشاره نمود.
اول اينكه، عشق حق به ذات خود و به جمال ذات، اينچنين اقتضاء مىكند كه جمال ذات او شناخته شود و سوز و عشقى به راه بيندازد. و در اين بين هيچيك از موجودات و مخلوقات صلاحيت آن شناخت و نيز آن سوز و عشق را كه يك انسان كامل و وارسته از حجب مى تواند داشته باشد، ندارد. پس بايد اين انسان كه واجد اين صلاحيت است وليكن در ميان حجابها محبوس افتاده و اين كمال و صلاحيت او در پشت پرده قرار گرفته است، مجذوب گردد و روى به آن سو بياورد و حجابها را كنار زند و بالاخره شاهد جمال ذات گشته و خوب بشناسد و سوز عشق او همه عوالم را فرا گيرد و موجب تحير همه هستى گردد.
حالات همه انبياء و اولياء و صالحين، مخصوصاً انبيايى مانند حضرت آدم، نوح، موسى، شعيب، داود، ابراهيم، اسماعيل، يحيى، عيسى، و خاتم الانبياء ،و نيز، اوليايى مانند حضرت سيدالاولياء أميرالمؤمنين و همه ائمه اطهار صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين، بخوبى شاهد بر اين حقيقت است. و در رديف بعدى هم حالات خوبان از صاحبدلان جاى تأمل و شاهد بر اين امر مى باشد.
البته تعلق مشيت او بر شناخت شدن جمال ذات به مقتضاى عشق به ذات، فقط در اين خلاصه نمى شود، بلكه، اصل خلقت همه مخلوقات و هدايت همه آنها بسوى جمال ذات، و به دنبال آن، عشق سارى در ميان همه موجودات نسبت به حق، و عبوديت و حركت تسبيحى همه بسوى او نيز از همين عشق ذات حق به ذات خود و از احكام و لوازم آن سرچشمه مىگيرد.
آيه «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» (آيه ۵۶ سوره الذاريات) و حديث «كنت كنزاً لم أعرف، فأحببت أن أعرف، فخلقت الخلق و تعرفت اليهم، فعرفونى»
و نيز اشارات زياد ديگرى كه در آيات و روايات وارده وجود دارد، دلالت بر اين امر مى كند.
دوم اينكه، عشق ذات به جمال ذات، اينچنين اقتضاء مىكند كه او خود و هر شاهد ديگرى جمال او را در مرآتى كاملتر از همه مرائى، و در مجلا و مظهرى اتم، مشاهده كند؛ يعنى هم خود او شاهد جمال خود در اين مرآت باشد، هم هر شاهد ديگر به شهود جمال او در اين مرآت كه مرآت كامل وجه اوست، نايل گردد.
و از آنجا كه هيچ مرآتى همانند حقيقت انسانى نمى تواند جمال و كمال او را بنمايد، و از طرفى حقيقت و چهره اصلى انسان در ميان حجاب بدن و حجابهاى ديگر محجوب گشته است، بايد انسان محجوب با جذب حق و رحمت او بسوى بالا كشيده شود و روى به طرف حق و موطن حقيقى خود بياورد و با توبه بعد از توبه به سير بپردازد و همه حجابها را كنار بزند، تا چهره اصلى وى كه مرآت جمال و آئينه وجه اوست ظاهر گردد و وجه حق در آن به نحوى كه در نظر هست، مشهود افتد و حق وجه خود در آن و غير او وجه حق در آن بيند، كما اينكه در اصل و قبل از تنزل انسان از موطن خود اين چنين بوده و اين چنين هست. (دقت شود).
آيات خليفة اللهى انسان و آيت امانت، به همين حقيقت دلالت نموده و براى ارباب ذوق بسى اشارتها دارند.
________________
چنانچه مایل به دریافت چنین مباحثی هستید، روی آدرس زیر کلیک کنید:
@tazkieh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
مشکل بی عرضگی برخی آقایونه نه انقلاب...