eitaa logo
بی قرار
184 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
228 ویدیو
1 فایل
ما ملت شهادتیم...
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام حق در مقابل تمام کفر! هر روزِ انقلاب اسلامی، روز مباهله است...
امير المؤمنين عليه ‏السلام را ديد كه شتابان مى رود. عرض كرد: _مولاى من كجا میروی؟ فرمودند: _اى "نوف" رهايم كن! آرزوهايم مرا به پيشگاه محبوب مى کشانَد. عرض كردم: _مولاى من! آرزوهايتان چيست؟ فرمودند: _آن كس كه مورد آرزوست ، خود آنها را مى داند و نيازى نيست به غير او بگويم. بنده را همين ادب بس كه در نعمت‏ ها و نيازش، غير پروردگارش را شريك نگردانَد. -بحار الانوار ج نود و یک ، صفحه نود و چهار -
سیه بختی انسان از روزی شروع نشد که اشتباه کرد؛ از روزی شروع شد که پی به اشتباه خود برد و به آن اعتراف نکرد.... آتش بدون دود ۱
« اگر مال، مالِ خداست، چرا انفاق نکنیم و اگر بدنِ ما مالِ خداست، چرا در راه خدا قطعه، قطعه نشود...» عبدالله نوریان فرمانده گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا
اَنَا قَتیلُ العَبَرات ... می‌گویند وقتـی داشتـی دنیای ما را ترک می‌کردی چشمهایت برای ما اشک می‌ریخت ...
يَا حَبِيبَ الْبَاكِينَ ... خودت اشک ببخش به ایـن چشم های مـن ...😭
"بهترین هدیه برای من، اشک چشم برای امام حسین علیه السلام هست، آنقدر که این قطره را به تمام بهشت نمی فروشم، اگر به من اجازه داده شود به دنیا رجوع کنم،فقط دوست دارم در هیئت ها و روضه ها شرکت کنم." غلامعلی رجبی شهادت ۵مرداد۶۷ عملیات مرصاد
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن شراب طهور كه شنیده‌ای بهشتیان را مینوشانند، میكده‌اش كربلاست...
لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّهُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَهُ محرم، کسی انگار در من می‌آشوبد. کسی در من هست که آواره‌ی غم می‌شود، که قرار نمی‌گیرد. در و دیوار، مهیّای عزای حسین (ع) شده‌اند و من هنوز به غم‌هایِ کوچکِ خودم مشغولم. دیشب دوباره از مادرش اذن گرفتم، سیاه ‌پوشیدم. همه‌ی این غم‌های کوچک را بردم ریختم توی دریای مصیبتش. غرق شدند توی چشم به‌هم‌زدنی...
🖤 شب سوم رسید... اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّة به قول حاج منصور لیله‌ی قدر من،
بسم الله الرّحمن الرّحیم يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا ...(تحریم/۸) ‌ ‌ ادب کرده بود، آن هم در مقابل نام مادرتان. آنجا که راه را بر شما بسته بود و آنقدر آزرده بودتان که به او گفته بودید: «مادرت به عزایت بنشیند» دانسته بود، مادر شما بزرگوارتر از آن است که بتواند نامش را بر لب بیاورد به گمانم همان جا کربلایی شده بود، نه؟ روز دهم، در پهندشت کرب و بلا، وقتی صدایتان میان زمین و آسمان طنین افکنده بود که: « اما من مغیث یغیثنا؟ اما من دابّ یدبّ عن حرم رسول الله؟» قلبش از جا کنده شده بود، خودش را میان بهشت و جهنم دید، ولی تصمیمش را گرفت؛ بهشت را برگزید؛ سرش را از شرم پایین انداخت، عین ابر بهار از چشمهاش اشک می آمد: «جعلتُ فداک» و مگر دیگر می شد چیزی گفت؟! اعتراف کرد که خیلی بد کرده، که راه را بر شما بسته «با این همه آیا توبه من پذیرفته است؟» و شما اگر نمی گفتید: «نعم یتوب الله علیک» که دیگر حسین(ع) نبودید با آن قلب رؤف و دل دریایی! آن لحظه های آخر گمانم شنیده بود صدای شما را که با لبخند چشم هاش را بسته بود؛ « انت الحرّ کما سمّّتک امّک حرّا فی الدنیا و الاخره». سلام بر تو! سلام بن یزید ریاحی! سلام بر تو که ادبت در مقابل نام زهرا(س)، عاقبت کربلایی‌ات کرد ... 🖤
من احساسِ عشق را تجربه نکرده‌ام اما گاهی حسرتِ آن دستی را میخورم که حسین بر صورتِ و جَون کشید... استاد صفائی حائری ره