eitaa logo
بی نهایت
72.4هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
822 ویدیو
50 فایل
رویداد مجازی بینهایت (ویژه دهه هشتادیا) : Bn.javanan.org *** ما مسافر سَفَر بی نهایتیم... instagram.com/binahayat_ir t.me/binahayat_ir shad.ir/binahayat_show _____ ارتباط با ما: @binahayat_admin موسسه جوانان آستان قدس رضوی
مشاهده در ایتا
دانلود
🤩⁦︶🎁︶📚︶📱︶⚽️︶⌚️︶🤩 ‌سه قاب از یادگاری‌های بی‌نهایت، کنج اتاق برنده‌های چهارمین دوره☺️ ⚠️ کمتر از ۲ماه تا آغاز پنجمین دوره‌ی بی‌نهایت مونده! ثبت‌نام یادت نره😉 ‌ @binahayat_ir
هدایت شده از کانال مهدی ابراهیمی
12.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 باران توحید 🎙مهدی ابراهیمی ستاد هواشناسی ملکوت گفته : جبهه‌ای از ابرهای باران‌زا از دیشب وارد کشور شده ، این جبهه یه ماهی پایداره و برای روزهای پیش رو باران‌های شدید همراه با رعد و برق فراوان پیشبینی میشه   میفهمی چ خبره؟ به زبونای مختلف دارن میگن الان وقتشه که جای این‌ور و اون‌ور زدنا دنبال حضرت دوستمون یه وریِ یه وری، موحّد موحّد از خونه نفسمون بیرون بریم و بدون حضور چترها و بارونیا زیر بارشای توحیدی رجب حسابی خیس‌ شیم و وسط ماچای آبدارِحضرت دوستمون سرخِ سرخِ سرخ بشیم   🎞️ به جای‌بیخود‌ساختن باید سوخت() کانال استاد ابراهیمی 👇 https://eitaa.com/joinchat/1740308553Cc8382dc76a 🌧️ ❤️🌧 🌧❤️🌧
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مازنـدران خوشگـل خودمونه ها! جنگـل تیـلاکـنار😍 همین‌قدر چشـم‌نواز و رنـگارنگ...! @binahayat_ir
‌ ‌سعید، دربان حاکم، مأمور شده بود که شبانه خانه‌ات را غارت کند؛ به خانه‌ات که رسید، نردبان گذاشت، روی بام خانه رفت توی تاریکی دنبال جای پا می‌گشت که از بام پایین بیاید؛ کسی به اسم صدایش زد صدای مهـربان تو بود؛ گفتی : سعـید! تاریک است، صبر کن برایت چراغ بیاورم! برای ما هم چراغ بیاور تاریک است راه... ✍ کیوان کیانی ‌ ♾ @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌سلام☺🤗 بسته ی بی نهایت به دستم رسید🎁 دوره واقعا عالی بود جوری که باعث شد به این مطالب علاقه ی بسیاری پیدا کنم و کتاب هایی از این دست رو بخرم دست همه ی اونهایی که توی دوره بینهایت کمک کردن درد نکنه تا شروع دوره‌ی پنجم چیزی نمونده؛ ثبت‌نام کردی؟ @binahayat_ir
‌ ‌نگهبان من که باشی، سختی‌ها و بدی‌ها سمتم نمیان...‌˘⌣˘ @binahayat_ir
هزار و يک اسم داری و من از آن همه اسم، «لطیف» را دوست‌تر دارم که یاد ابر و ابریشم و عشق می‌افتم. خوب یادم هست؛ از بهشت که آمدم، تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم... بس که لطیف بودم، توی مشت دنیا جا نمی‌شدم. اما زمین تیره بود. کدر بود، سفت بود و سخت. دامنم به سختی‌اش گرفت و دستم به تیرگی‌اش آغشته شد. و من هر روز قطره‌قطره تیره‌تر شدم و ذره‌ذره سخت‌تر. من سنگ شدم و سد و دیوار... دیگر نور از من نمی‌گذرد، دیگر آب از من عبور نمی‌کند، روح در من روان نیست و جان جریان ندارد. حالا تنها یادگاری‌ام از بهشت و از لطافتش، چند قطره اشک است که گوشه‌ی دلم پنهانش کرده‌ام، گریه نمی‌کنم تا تمام نشود... می‌ترسم بعد از آن از چشم‌هایم سنگریزه ببارد. این رسم دنیاست که شیشه‌ها بشکند و دل‌های نازک شرحه‌شرحه شود؟ وقتی تیره‌ایم، وقتی سراپا کدریم، به چشم می‌آییم و دیده می‌شویم، اما لطافت هر چیز که از حد بگذرد ناپدید می‌شود. یا لطیف! کاشکی دوباره مشتی، تنها مشتی از لطافتت را به من می‌بخشیدی... تا می‌چکیدم و می‌وزیدم و ناپدید می‌شدم؛ مثل هوا که ناپدید است، مثل خودت که ناپیدایی... یا لطیف! مشتی، تنها مشتی از لطافتت را به من ببخش... ✍ عرفان نظرآهاری ⁦♾️⁩ @binahayat_ir
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ‌همه رفیقـام ‌ ‌یه روز می‌رن و ‌ ‌فـقـط تـویـی که آخر            ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌    ‌مـی‌مـونـی برام... @binahayat_ir
‌ ‌ ‌سـحـر ؛ وقت خوشِ تنـفس در هوای وصـل او... @binahayat_ir