eitaa logo
بیسیمچی
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
622 فایل
سلام علیکم این کانال بمنظور ارتباط معنوی،فرهنگی ،تبلیغی و مذهبی با فرهیختگان تشکیل شده استbabaii@
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامها و نکات برخی از آیات جزء سیزدهم قرآن کریم : سوره یوسف آیه 53 (53) وَمَآ أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ ترجمه: و من نفس خود را تبرئه نمی کنم، چرا که نفس آدمی بدون شک همواره به بدی امر می کند، مگر آن که پروردگارم رحم کند که همانا پروردگار من آمرزنده ی مهربان است. نکته ها: در قرآن برای نفس، حالاتی بیان شده که به بعضی از آن اشاره می شود؛ 1- نفس امّاره که انسان را به سوی زشتی ها سوق می دهد و اگر با عقل و ایمان مهار نشود، انسان یکباره سقوط می کند. 2- نفس لوّامه، حالتی است که انسان خلافکار خود را ملامت و سرزنش می کند و اقدام به توبه و عذرخواهی می کند. و در سوره قیامت از آن یاد شده است. 3- نفس مطمئنّه، حالتی است که تنها انبیا و اولیا وتربیت شدگان واقعی آنان، دارند ودر هر وسوسه وحادثه ای پیروزمندانه بیرون می آیند ودلبسته ی خدایند. یوسف علیه السلام عدم خیانت و سربلندی خود را در این آزمایش مرهون لطف و رحم خداوند می داند وبه عنوان یک انسان که دارای طبیعت انسانی است خود را تبرئه نمی کند. در روایات متعدد خطرات نفس و تبرئه آن و رضایت از نفس مطرح شده و راضی بودن از نفس را نشانه ی فساد عقل و بزرگترین دام شیطان دانسته اند.**غررالحکم.*** پیام ها: 1- هرگز خود را به پاکی مستائید و تبرئه نکنید. (ما اُبرّی نفسی) 2- انسان به طور طبیعی وغریزی، اگر در مدار لطف حق قرار نگیرد، گرایش منفی دارد.**امام سجاد علیه السلام در مناجات شاکّین برای نفس 15 خطر بیان فرموده که توجه به آن مفید است.*** (لامّارة بالسّوء) 3- یوسف تحت تربیت مخصوص خداست. کلمه (ربّی) تکرار شده است. 4- تنها رحمت او مایه نجات است. اگر انسان به حال خود رها شود، سقوط می کند. (الاّ ما رحم) 5- نفس خواهش خود را تکرار می کند تا گرفتارت کند. (لامّارة) 6- خطر هوای نفس جدّی است به آن ساده ننگرید. (انّ النفس لامّارة بالسوء)**در این آیه، چهار نوع تأکید بکار رفته است. (انّ لام تأکید - صیغه مبالغه - جمله اسمیه)*** 7- علیرغم تمام خطرات، از رحمت او مأیوس نشوید. (غفور رحیم) 8- شرط کمال آن است که حتی اگر همه مردم او را کامل بدانند او خود را کامل نداند. در ماجرای حضرت یوسف علیه السلام برادران، همسر عزیز مصر، شاهد، پادشاه، شیطان، زندانیان همه گواهی به کمال او می دهند ولی خودش می گوید: (ما اُبَری نفسی) 9- بخشودگی، مقدمه ی دریافت رحمت الهی است. اول می فرماید: (غفور) بعد می فرماید: (رحیم) 10- انبیا با آنکه معصومند، اما غرائز انسانی دارند. (انّ النفس لامّارةبالسوء) 11- مربّی باید رحمت و بخشش داشته باشد.(انّ ربی غفور رحیم)
سوره یوسف آیه 100 (100) وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّداً و قَالَ یَأَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُءَیَیَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقّاً وَ قَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَ جَآءَ بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِّن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّیْطَنُ بَیْنِی وَ بَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَآءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ترجمه: و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد ولی همه آنان پیش او افتادند و سجده کردند. و (یوسف) گفت: ای پدر این است تعبیر خواب پیشین من، به یقین، پروردگارم آنرا تحقق بخشید و به راستی که به من احسان کرد آنگاه که مرا از زندان آزاد ساخت و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را بر هم زد از بیابان (کنعان به مصر) آورد. همانا پروردگار من در آنچه بخواهد صاحب لطف است. براستی او دانای حکیم است. نکته ها: «عرش» به تختی می گویند که سلطان روی آن می نشیند. «خَروّا» به زمین افتادن و «بدو» به بادیه و صحرا و «نزغ» به ورود در کاری به قصد فساد معنا شده است. «لطیف» از اسم های خداوند است، یعنی قدرت او در لابلای کارهای پیچیده نیز نفوذ می کند. و تناسب آن با این آیه در این است که در زندگی یوسف گره های کوری بود که فقط قدرت خداوند در آنها نفوذ کرده و آنها را باز نمود. یوسف مثل کعبه شد و پدر و مادر وبرادران رو به او، به عنوان کرامت او، برای خدا سجده کردند. (خرّوا له سجداً) و اگر این سجده برای غیر خدا و شرک بود یعقوب و یوسف که دو پیامبر خدایند شاهد چنین منکری نمی شدند. پیام ها: 1- در هر مقامی هستید والدین خود را بر خود برتر بدانید. (رفع ابویه) 2- انبیا هم بر تخت حکومت نشسته اند. (علی العرش) 3- احترام به حاکمان برحق وتواضع در برابر آنان لازم است. (خرّوا له سجداً) 4- سجده شکر پیشینه ی تاریخی دارد. (خرّوا له سجّداً)**امام هادی علیه السلام فرمودند: سجده یعقوب و فرزندان، سجده شکر بود. (احسن القصص)*** 5- خداوند حکیم است. گاهی اجابت دعایی یا تعبیر خوابی را بعد از سالیان طولانی واقع می گرداند. (هذا تأویل رؤیای من قبل) 6- به واقعیت رساندن طرحها کار خداوند است. (قد جعلها ربّی حقّاً) آری یوسف از پایداری و صبر خود سخنی نمی گوید و همه را کار خدا می داند. 7- خواب اولیای خدا حق است. (جعلها ربّی حقّاً) 8- در برخورد با واسطه ها و ابزار و وسایل همیشه خدا را اصل و ناظر بدانیم. (با آنکه در زندگی یوسف اسباب و عللی دست به هم دادند که او به این مقام رسید ولی باز می فرماید: (قد احسن بی) 9- در هنگام برخورد با یکدیگر از تلخی های گذشته چیزی نگویید. (احسن بی اذ اخرجنی من السجن) اولین سخن یوسف با پدر شکر خدا بود، نه نقل تلخی ها. 10- با فتوت باشیم و دل مهمان را نیازاریم. (اذ اخرجنی من السجن) (یوسف علیه السلام بیرون آمدن از زندان را مطرح می کند امّا از چاه و بیرون آمدن از چاه سخن نمی گوید.) 11- جوانمرد و با فتوت باشیم نه اهل عقده و انتقام. یوسف می گوید: (نزغ الشیطان) شیطان وسوسه کرد وگرنه برادرانم بد نیستند. 12- اولیای الهی ورود به زندان و خروج از زندان را در مدار توحید و ربوبیت می دانند. (ربّ السّجن احب) آیات قبل و(احسن بی ربی اذ اخرجنی من السجن) 13- پایان سختی ها، گشایش است. (اخرجنی من السّجن) 14- بادیه نشینی ضرورت است نه ارزش. (احسن بی ربی اذ... جاء بکم من البدو) 15- زندگی والدین در کنار فرزند یک لطف الهی است. (احسن بی اذ... جاء بکم) 16- برادران و اعضای یک خانواده، باید بدانند شیطان به دنبال اختلاف میان آنهاست. (نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی) 17- خود را برتر ندانید. (بینی وبین اخوتی) یوسف نگفت شیطان آنان را فریب داد، می گوید شیطان بین من و آنهارا... یعنی خود را نیز در یک سمت قرار می دهد. 18- کارهای خداوندی همراه با رفق و مدارا و لطف است. (لطیف) 19- همه حوادث تلخ وشیرین براساس علم وحکمت الهی صورت می گیرد. (العلیم الحکیم)
سوره یوسف آیه 111 (111) لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الْأَلْبَبِ مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُدیً وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ترجمه: به راستی در سرگذشت آنان برای خردمندان عبرتی است. (این) سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد. بلکه تصدیق کننده ی آن (کتاب آسمانی) است که پیش از آن آمده و روشنگر هر چیز و (مایه) هدایت و رحمت برای گروهی است که ایمان می آورند. نکته ها: «عبرت» و «تعبیر» به معنی عبور است، عبور از صحنه ای به صحنه ای دیگر. «تعبیر خواب» عبور از رؤیا به واقعیات. و «عبرت» یعنی عبور از دیدنی ها و شنیدنی ها به نادیدنی ها و ناشنیدنی ها. «قصصهم» شاید اشاره به داستان تمام انبیا باشد و شاید مراد، داستان یوسف، یعقوب، برادران، عزیز مصر وحوادث تلخ وشیرینی باشد که در این سوره آمده بود. پیام ها: 1- شرط امتیاز در داستان ها پندآموزی آنهاست. در ابتدای سوره فرمود: (نحن نقص احسن القصص) و در آخر فرمود: (لقد کان فی قصصهم عبرة) 2- داستان های قرآن بیان واقعیت های عینی و عبرت آموز است. (یافتنی است نه بافتنی) (ما کان حدیثاً یفتری) 3- گفتار راست و واقعی تأثیر عمیق دارد. (عبرة... ما کان حدیثاً یفتری) 4- تنها خردمندان از داستان ها پند و عبرت می گیرند. (لاولی الالباب) 5- قرآن با کتب آسمانی دیگر همسو است. (تصدیق الذی ...) 6- قرآن تمام نیازهای انسان را مطرح می کند. (و تفصیل کلّ شی ءٍ) 7- قرآن هدایت محض است و آمیخته با هیچ ضلالتی نیست. (هدیً) 8- تنها اهل ایمان از هدایت ورحمت قرآن بهره می برند. (هدیً ورحمةً لقوم یؤمنون) 9- نکته سنجی و درس گرفتن عقل لازم دارد (اولوا الالباب) ولی دریافت نور و رحمت الهی ایمان نیز لازم دارد. (لقوم یؤمنون) 10- عبرت آموزی از قصص قرآن، مخصوص یک زمان نیست. (لاولی الالباب)