جوانترین فرمانده گردان
حاج قاسم سلیمانی:
🌺شهید حسین نادری کمسن و سالترین فرمانده گردان بود (18 ساله) که 350 نفر را اداره میکرد.
🌹 او در روزهای آخر جنگ به لشکر زرهی دشمن حمله کرد و خطوط سهراه حسینیه را شکست و محاصره را از بین برد و چهار لشکر را از محاصره دشمن رهاند.
@bicimchi1
عقل ما پس از سالها تجربه گری و شناخت حقایق جهان پیرامون به این نتیجه رسیده که اگر در لباس هر قومی در بیایی به خلق و خوی همان قوم گرفتار می شوی .
با هر طایفه ای نشست و برخاست کنی به خلق و خوی همانها تمایل پیدا میکنی .
و از آن روز که چنین حقیقتی را کشف کردم سعی کردم چشمم را به دیدن خوبان عالم باز کنم تا شاید جرقه صفایشان دامن مرا بگیرد .
#شهید_رضا_چراغی
@bicimchi1
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️صحبت های تکان دهندهی رفیق حاج قاسم که مثل پتک روی سر غافل ما فرود میآید
ما کجای این دلدادگی ایستادهایم؟
زندگی ما کجا شبیه زندگی سربازگونهی فرماندهمان است؟!
@Afsaran_ir
@Bicimchi1
خسته از این روزهاے تلخ و تڪرارے و پوچ
پیڪر بیجان خود را تا محرم میڪشم!
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#صبحم_بنام_شما
@bicimchi1
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علی آقا ماهانی کسی بود که حاج قاسم هر وقت به قول خودش در جبهه کم میآورد، میرفت مقابلش مینشست و میگفت برام قرآن بخوان.
علی آقا قرآن میخواند و حاج قاسم نیرو میگرفت و تجدید روحیه میکرد.
@bicimchi1
.
.
روایت همدلی ...
.
در دفاعمقدس شادیو نشاط و روحیه
داشتـن برای مبارزه یک اصل مهـم بود.
رزمنده های مـا طوری همـدلی داشتـند
کـه طاقـت دیـدن نـاراحتی یکدیـگر را
نداشتنـد و گاهـی اوقات علیرغم آنـکه
همرزمشان شهید شده بود ، برای اینکه
روحیه ی بقیه رزمندگان ضعیف نشود،
شـروع می کـردند بـه شوخی و خـنده؛
بعد که درباره این کارشان میپرسیدیم
میگفتند:طاقت نداریم ببینیم رفقامون
و بچههای گردان انقدر ناراحت باشند.
.
#جنگ
#همدلی
#رفاقت_ناب
#لبخندهای_خاکی
#همدلی_از_هم_زبانی_بهتر_است
.
@bicimchi1
آیتالله رئیسی در مراسم تحلیف:
❇️مردم میخواهند که با رفع تنگناها، معیشت و سفره آنها را بهبود ببخشیم و «نشاط ملی» و «شور اجتماعی» را در جامعه بگسترانیم.
✅ما مدافع واقعی حقوق بشر هستیم و سکوت در برابر ظلم و جنایت و تجاوز به حقوقِ انسانهای بیگناه و بیدفاع را قبول نداریم.
🔰پیام رای مردم در انتخابات تحول خواهی و عدالت طلبی بود/ تحریم ها علیه ملت ایران باید لغو شود.
@bicimchi1
خرید دفتر و مداد برای فرزندان فقرا
یک روز محمدرضا، علیرضا را تهدید کرد و گفت «اگر کوتاه نیایی به بابا میگم در مدرسه چهکار میکنی.»
آنها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و من با شنیدن این حرف کمی نگران شدم.
مدتی بعد محمدرضا را کشیدم کنار و گفتم «بابا، علیرضا در مدرسه چهکار میکنه؟»
گفت « با پول توجیبی که بهش میدی، دفتر و مداد برای بچههایی که خانوادههایشان فقیر هستند، میخره.»
راوی: پدر شهید علیرضا موحددانش
@bicimchi1