به یاد شهدای گمنام عشایر
به یاد ستارگان آسمان شهادت
پاسدار پرافتخار سپاه اسلام
#شهید_غلام_منوچهری
متولد روستای خوشینان کرمانشاه
از دلاوران گردان ضربت حضرت محمّد رسول الله صلوات الله علیه و آله
شهادت: ۱۳۶۳/۸/۱۶ کامیاران
درگیری با ضدانقلاب جنایتکار
سیّدنا و قائدنا حضرت امام خامنه ای روحی له الفداء: « عشایر ما، مردمانی صادق و بااخلاص و راستگو و شجاع و دور از نیرنگ و خدعه هستند این خصوصیات، سرمایه مهمی برای کشور محسوب می شود در ماههای اوّل جنگ تحمیلی که روزهای غربت جبههها بود مشاهده می کردم که عشایر با همان تفنگ های خودشان که خیلی هم ساده و ابتدایی بود یا با سلاحی که به آنها داده میشد، میآمدند بخش مهمی از جبهه جنگ را اینها پُر کردند و با شجاعتشان، به همه روحیه دادند در مناطق مرزی، #عشایر بومی ما مثل کوه در مقابل دشمن میایستادند و زمین و رودخانهای را که اشغالگران تصرف کرده بودند، پس می گرفتند یا مانع دستاندازی و تصرف مجدد دشمن می شدند امام عزیز که حقیقتاً قلب او در مواردی ملهم به الهامات غیبی الهی بود و گویی کلماتش متّکی به وحی است، در یک جمله فرمود: عشایر ذخایر انقلابند»
@bicimchi1
در نگاهت چیزیست
کہ نمیدانم چیست...
مثل #آرامش بعد از یک غم
مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوے نم بعداز #باران
در نگاهت چیزیست
کہ نمیدانم چیست
من بہ آن محتاجم...
#سردار_شهید_حاج_ابراهیم_همت
#صبح_بخیر_فرمانده
@bicimchi1
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸صحبتهای مظلومانه فرزند شهید طلبه همدانی از روز حادثه
@bicimchi1
بسم رب الشهداء و الصدیقین
شهیدی که برای تفحص پیکرش اذان گفت....
در يك مقطع ما داشتيم به سمت طلائيه ميرفتيم يادم هست يك روز قبل آقای بهنام صفايی و آقای پرورش، طلائيه را شناسايی كرده بودند فكر ميكنم سال ۷۳ بود...
روز بعد از شناسايی قرار شد ما برويم كه حتی يادم هست گفتند حتماً با نفربر برويم و ما هم رفتيم وقتی داشتيم از بچهها جدا ميشديم، آقای صفايی گفت: رحيم وارد #طلائيه كه شدی من پنج عدد گونی گذاشتم كه آنها بچههای #عاشورا(لشکر ۳۱ عاشورا)هستند در واقع آقای صفايی پنج عدد گونی كه ميگفت، منظورش پنج #شهيد بود كه پيدا كرده بود و در گونی گذاشته بود از يك مسيری ديگر بايد با قايق ميرفتيم، آنجا پر از نی و آب بود آقای صفايی گفت: رحيم وقتی ديروز ما با قايق به آنجا رفتيم، وقتی پياده شديم ساعت ۱۰/۱۵ بود، ي كدفعه صدای اذانی شنيديم به آقای پرورش كه عرب است گفتم: پرورش، اذان نماز خاصی را ميخوانند؟ يا اصلاً موقع نماز است؟ كه پرورش به من گفت: خير آقای صفايی...
ادامه داد كه من به پرورش گفتم: پس اين صدای اذان چی هست و از كجا
ميآيد؟!
او هم گوش كرد و شنيد...
اين صدا را گرفتيم و لابهلای نيزارها رفتيم كه يك قايقی را پيدا كرديم كه پنج شهيد داخل آن با تمام وسايل بودند آقاي صفايی به من گفت كه رحيم برو درباره اين پنج شهيد تحقيق كن، ببين اهل كجا هستند، چه كاره بودند؟
كه من رفتم دنبال اين پنج شهيد، اسم شهيد را يادم رفته است يك بچه اردبيل بود بين اين پنج تا كه ايشان در شهرستان، در لشكر و در گردان خود #مؤذن بود اين شهيد بعد از شهادت برای اينكه آقای صفايی و پرورش متوجه قايق و جايشان بشوند، اذان ميدهد....
@bicimchi1
(جهان به تو روشن می شود ای صدام)👆
رزمنده ها که فاو و گرفتن جلوش یه زرشک اضافه کردن😂
@bicimchi1