eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
136 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
مرثیه‌نامه‌ای به مناسبت اولین سالگرد چاپ شده در ویژه نامه به نام ✍محمد مهدی همت فرزند سردار شهید محمد ابراهیم همت @bicimchi1
اگر شھید نمی‌شدین من بھ‌ نظمِ هستی‌ شڪ می‌ڪردم...! @bicimchi1
✍️حاج قاسـم هـیچگاہ از سختی‌هـای عراق و سـوریه سـخـن نمی‌گفت و در پاسخ به هـر سـؤالی در ایـن خصوص،می‌گفت هـمه چیز خوب اسـت؛ هـمه چیز خوب اسـت. حاجی بـسـیار زیرڪ وباهـوش بود. یڪ وقت در یڪ جلـسـه خصوصی، فردی به ایشان اظهـار ارادت و نزدیڪی ڪرد و اظهـار داشت ڪه شما دارید ایـن هـمه زحمت می‌ڪشید اما قدر شما را نمی‌دانند و فلان و چنان....اما حاج قاسـم گفت: «شما چرا ناراحتید؟ مـن یڪ سـربازم، نهـایتش می‌گویند برو جای دیگری نگهـبانی بدہ و مـن هـم می‌گویم چشم... اینڪہ ناراحتی ندارد. @bicimchi1
📸 دومین دوز واکسن ایرانی کرونا بعد از دو هفته به فرزند رئیس ستاد اجرایی و دو داوطلب دیگر تزریق شد 🔹در این دو هفته هیچ‌گونه عوارض دارویی و علایم بیماری در افرادی که واکسن روی آنها تست شده بود بروز نداشت. 🔹دوز اول واکسن تاکنون روی ۱۴ نفر تزریق شده که این تعداد باید به ۵۶ نفر برسد. پس از تزریق دوز دوم هم، امن بودن واکسن بررسی می‌شود و درصورت تایید وارد فاز تعیین میزان اثربخشی می‌شود. @bicimchi1
پیام واضح بود: " " استقامت کنیم؛ صبح نزدیک است ان شا ء الله ..... @bicimchi1
‍ ﷽ از آنها اصرار و از او انکار.... دعوتش کرده بودند به ضیافت شام... شرط گذاشت که بحثی نباشد. آخر مهمانی، یک نفر سخن آغاز کرد. علامه گفت: شرطمان؟! گفتند: فقط نفری یک حدیث! آن هم به نیت تبرک.... همه، عالمان سنی بودند و حافظان حدیث. یکی یکی حدیث خواندند. نوبت صاحب الغدیر بود. علامه امینی فرمود: «شرطی دارم: اقرار همه، بر درستی یا نادرستی حدیث». قبول کردند. گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً به مرگ جاهلی مرده، هر که بمیرد و امام عصرش را نشناسد». همه درستی حدیث را اقرار کردند.✋ . 👈 گفت: «حالا شما و یک سوال! می شناخت؟ یا نمی شناخت؟! فاطمه ی زهرا، امام زمانش را؟! امام زمان فاطمه که بود؟!» سرها پایین، سایه ی سکوت، سنگین! نه جوابی داشتند و نه گریزگاهی! بگوییم امام زمانش را نمی شناخت؟! حاشا که سرور زنان عالم به مرگ جاهلی از دنیا برود! بگوییم امام زمانش ابوبکر بود؟! همه جا نوشته اند فاطمه سلام الله علیها غضبناک بر او از دنیا رفت! علمای نامی اهل سنت، عرق ریزان و خجالت زده، یکی یکی مجلس را ترک کردند. . 📚 دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا، ص31. مهدوی معرفت سلام الله علیها @bicimchi1
‏زنان شیعه در ‎هزاره چشمانشان را بستند، درست مثل شوهرانشان در 5 شب گذشته، و منتظر ذبح شدن ماندند. چرا این عکسها دنیا را تکان نمی دهد؟ ‏در کرببلا بی طرفان بی شرفانند تاریخ همان است حسینی و یزیدی! @bicimchi1
ساعاتی پیش شلدون ادلسون از اعضای اصلی صهیونیسم جهانی که پیشنهاد بمباران اتمی ایران را داده بود، به دَرَک واصل شد ولی همچنان ایران باقی ماند. مابقی دشمنان هم خواهند مُرد و ایران باقی خواهد ماند. 🔹عکس: لحظه اهدا جایزه صلح اسرائیل توسط ادلسون به رضا پهلوی! @bicimchi1
خیمه فاطمیه👆👇 @bicimchi1
بیسیم‌چی
خیمه فاطمیه👆👇 @bicimchi1
حدود بیست روز مانده به ، شبی بعد از جمع کردن سفره ی شام، متوجه اسماعیل شدم که کیسه نایلون سیاهی برداشت و از چادر خارج شد.. چند روزی بود که رفتارش عجیب و غریب شده بود، کلا کم حرف بود ولی این چند روز، خیلی کم حرف تر شده بود، تو خودش بود ..... وقتی کمی از چادر دور شد، افتادم دنبالش، تقریبا از اردوگاه دور شده بودیم؛ با فاصله ی زیادی دنبالش بودم.... کمی آنطرف تر نور کم سوئی دیده می شد، اسماعیل هم درست به طرف همان نور می‌رفت. فکرم مشغول بود!!!! اونجا کجاست؟ کیا اونجا هستند؟ اسماعیل چه قراری با اونا داره ؟ و ..... کم کم نزدیک نور که شدیم احساس کردم چادر، خیمه ای کوچک است.. بله وقتی نزدیکتر شدیم دیدم، یه چادر هست و اسماعیل رفت تو چادر ..... آرام آرام به طوری که صدای پاهامو نشنوه نزدیک چادر شدم، بالای ورودی چادر علم کوچک سیاهی زده بودند .... تا نزدیک شدم، دیدم هیچ کس نیست جز اسماعیل ..... ابتدا مشغول نماز شد، تنها دو رکعت، سپس زیارت عاشورا با سوز و گداز و گریه .... بعد دیدم فلاسک کوچکی در آورد و برای خودش یه چایی ریخت و با دو عدد خرما میل کرد، سپس زیارتنامه ی حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را زمزمه کرد و اشک ریخت، منم بیرون از چادر به حال و روز اسماعیل غبطه می‌خوردم و اشک می ریختم... 🏴 اما عشقش، اینجا بود که بعد از زیارت نامه، چند بیت مرثیه خوانی کرد و شروع به سینه زنی کرد... فقط می‌گفت: ننم لای لای ننم لای لای سینسی درده گلن لای لای نتونستم خودم نگه دارم بلند بلند گریه کردم و قدرت رفتن به محفل اسماعیل را نداشتم، احساس می‌کردم ملائک در این مجلس بی ریا شرکت کردند ..... وقتی صدای گریه مرا شنید فرمود: کیمسن داداش؟! آنامین عزاسینا گلمیسن؟ خوش گلمیسن، منیم آنام غریبدی, بیکسدی، مظلومدی... گفت و گفت و گریه کرد ..... رفتم داخل خیمه ی فاطمی و بر خاکش بوسه زدم و گفتم: اسماعیل فدایت شوم می‌گفتی با دوستان یه مجلس با شور و حالی برگذار می‌کردیم... 😭یعنی با حال تر از این مجلس!؟ 🌹 اسماعیل نادری در عملیات بدر با شهید آقا مهدی باکری آسمانی شد... ✍بازمانده مربی آموزش نظامی لشکر آسمانی ۳۱ عاشورا و سکاندار قایق آقا مهدی باکری @bicimchi1
nohenab20_audio(1).mp3
4.09M
🎼 جوان ننه؛ آی قامتی کمان ننه... @bicimchi1
فرازی از زندگینامه خودنوشت بزرگمرد تاریخ معاصر قاسم سلیمانی: با پای برهنه یا با کفش‌های لاستیکی که مادرم از پیله‌ورهای دوره‌گرد با دادن مقداری کُرک یا پشم می‌خرید، مثل جوجه اردکی دنبال او می‌رفتم. در روز چند بار زمین می‌خوردم یا خار در پاها و دست‌هایم فرو می‌رفت. پیوسته از سرپنجه‌های پایم خون می‌چکید و مادر آرام آرام با سوزن خیاطی خارها را از پایم درمی‌آورد و با اُشتُرَک محل زخم‌ها را مرهم می‌گذاشت. صفحه 23 کتاب "از چیزی نمی‌ترسیدم" @bicimchi1
چادری خاکی شد، رنگ زمین... و صورتی نیلی شد، رنگ آسمان.... یک کوچه بین زمین و آسمان و پرواز..... @bicimchi1
-چون مادر سادات قبر ندارد؛ نمی خواهم مزار داشته باشم... 🌱 @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساعت ها ڪه هیچ دقیقه ها ڪه هیچ ثانیه ها ڪه هیچ قلبمان بیش از چهل سال است که به وقت عاشقی تنظیم شده است... پ.ن: تصویری از رهبر انقلاب در مراسم عزاداری شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در حسینیه امام خمینی(ره). ۹۹/۱۰/۲۷ @bicimchi1
:أنْتِ‌ النُّورُ وَ نَبْعُ الخَيرِ الكَثِيرِ وَ الكَوثَر" "سیّدة النَّسا تویی خیرِ همه عالمیان؛ نورِ خدا دمیده آن روحِ طهارتِ تو را 🌱° @bicimchi1
4_5773800462444660726.mp3
13.26M
🎼 هَل ٵَتیٰ؛ بر کوثرت یاسین بخوان... ... @bicimchi1
عجب رمزیست «یازهـۜرا» که هر رزمنده را دیدم شکسته سینه و بازو و زخمی‌کرده پهلو را ... ۲۱دیماه_‌۱۳٦۵ @bicimchi1