ظریف گفته: آمریکا مانع پرداخت بدهی ایران به سازمان ملل شد
🙈ای بابا! شما که زبان دنیا را بلد بودید و میخواستید عزت را به ایران و ایرانی برگردونید؛ چطور شد که از حق رأی هم محروم شُدید؟
@bicimchi1
تو سالها احرام بسته بودی و معتکف خانهی یار بودی...
و چه زیبا همنشین یار شدی...
@bicimchi1
#رزق_صبح
باید خودمونو
خالص خالص خالص بکنیم
تا بگیم ما سرباز امام زمانیم ....
#شهید_احمد_کاظمی
@bicimchi1
حضرت علامه طباطبایی(ره):
#گـــره از ڪار دیگران باز ڪنید
تا خداوند متعال گره از ڪار شما
باز ڪند...
و اگر گره به کار دیگـران بندازید
در ڪار و زندگی شما هم
گـــره خــواهد افـــتاد.
#گــرهگــشاباشیـــم
@bicimchi1
🌸 حضرت امام صادق(ع):
بهشتی ها، چند نشانه دارند:
روی گشاده
زبان نرم
دل مهربان
دستِ دهنده
📚امالی؛ ص683
@bicimchi1
هدیه خاص شهید ابومهدی المهندس به مناسبت عقد دخترش
شهید ابومهدی المهندس در آخرین دیدار با دختر کوچکش کوثر، کتاب «صباح» روایت صباح وطنخواه از زنان امدادگر فعال در شهرهای آبادان و خرمشهر در زمان اشغال خرمشهر و مقاومت مردمی را به وی هدیه داده بود.
فرمانده حشدالشعبی عراق در ابتدای کتاب با نوشتن جملاتی آن را به دخترش تقدیم کرده و از وی خواسته تا خواندن این کتاب را در برنامه خود قرار دهد.
@bicimchi1
اذان بیموقع
غرق خواب بودیم که با صدای اذان، بیدار شدیم. چشمهایم از کمخوابی میسوخت. مجید با استفاده از بلندگو دستی اذان میگفت. با خودم گفتم چقدر زود صبح شد.
بچهها یکییکی، از خواب بیدار شدند. وقتی همه از چادرها بیرون آمدند، وضو گرفتند و آماده نماز شدند، مجید با بلندگو گفت: برادرها، هنوز وقت اذان نشده، الان ساعت دو و نیمه، اذان صبح ساعت چهار، برید بخوابید.
یکی از بچهها گفت: مجید، چرا این قدر مردم آزاری میکنی؟
بچهها به سمت چادرها رفتند تا دوباره بخوابند که مجید دوباره با بلندگو اعلام کرد که برادرها کجا میرید؟ وضو که دارید، اگه میخواهید ریا نشه، برید توی این بیابون، نماز شبتونو بخونید.
روز بعد، عدهای از بچهها گفتند دیشب اولین شبی بوده که لذت مناجات با خدا را چشیدهاند.
راوی: حمید حبشی پیرامون خاطرات شهید مجید افقهی
@bicimchi1
حاج قاسم دستپروردهی چنین پدر و مادری بود
زنی 50 ساله به نام حسنیه از عشیرهی ما بود که مرض سل داشت و همه رهایش کرده بودند.
پدرم او را به خانه آورد و مادرم 4 سال از او پذیرایی کرد تا زمانی که حسنیه از دنیا رفت.
هرگز ندیدم مادرم با پدرم در این مورد بگومگویی داشته باشد.
برشی از کتاب "از چیزی نمیترسیدم"
خاطرات خودنوشت حاج قاسم سلیمانی
@bicimchi1
ایستاده بر بلندای عزت و افتخار
مرد همیشه در میدان
#سرباز_حاج_قاسم_سلیمانی
@bicimchi1