بیسیمچی
بنام خدای سمیع و بصیر خطاپوش بخشنده بی نظیر بنام خدای علیم و حکیم رحیم و بسیط و شریف و نعیم بنام خدا
مرضیه هاشمی دقایقی قبل آزاد شد.
ساعت 3 بامداد به وقت ایران
رضا پسر خانم هاشمی در صفحه اینستاگرام خود از آزادی مادر خود خبر داد.
#الحمد_لله_رب_العلمین
@bicimchi1
بیسیمچی
مرضیه هاشمی دقایقی قبل آزاد شد. ساعت 3 بامداد به وقت ایران رضا پسر خانم هاشمی در صفحه اینستاگرام خ
🔻بیانیه خانواده مرضیه هاشمی بعد از آزادی ایشان از زندان
🔹الحمدالله، مرضیه هاشمی از بازداشت بدون اتهام آزاد شده و به خانوادهاش در واشنگتن دی.سی ملحق شده است.
🔹مرضیه و خانوادهاش اجازه نخواهند داد این مسئله به بوته فراموشی سپرده شود. آنها هنوز گلایههای جدی دارند و میخواهند بدانند چطور اجازه وقوع این اتفاق داده شد.
🔹آنها خواستار ضمانتی در این باره هستند که این اتفاق، هیچگاه برای هیچ مسلمان یا فرد دیگری رخ نخواهد داد.
🔹همانطور که آمریکا از آزارگریهای پلیس علیه جامعه سیاهپوستان آگاه شده، لازم است جامعه آمریکا گفتوگو درباره آزارگری مسلمانها توسط افبیآی را نیز آغاز کند.
🔹مرضیه هاشمی برای تظاهرات روز جمعه در واشنگتن دیسی باقی خواهد ماند و از تمامی شهرهای دنیا میخواهد اعتراضاتشان را حفظ کنند.
🔹مسئله در اینجا هرگز فقط به مرضیه هاشمی مربوط نبود. مسئله این است که تک تک ما، اعم از مسلمان یا غیر مسلمان، ممکن است در ایالات متحده بدون اتهام بازداشت شویم.
🔹مرضیه در فرصت مقتضی در این باره اظهارنظر خواهد کرد.
@bicimchi1
⚠️ لوح| سعى میکنند چهره خاندان خبیث پهلوى را آرایش کنند
🔻رهبرانقلاب: امروز دشمنان سعى میکنند چهرهى خاندان خبیث پهلوى را - رژیم فاسدی که کشور ما را سالهاى متمادى به عقب انداختند و دچار مشکلات عظیم کردند - آرایش کنند... امروز چشم دوختند به نسلهاى بعدى. تا وقتى شما جوانهاى خوب و مردم مؤمن در میدان هستید، باانگیزه و با بصیرتید، آگاهید که چه کار دارید میکنید، البتّه نخواهند توانست. ۱۳۹۳/۱۰/۱۷
📥 چاپ👇
http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=28918
می خواست بره...
بچه ها منتظرش بودن
انگار می دونست
این دفعه برگشتنی نیست!
اضطرابِ خداحافظی
با مــادرش را داشت...
فکر میکرد الان قراره بشنوه؛
که پســرم زود برگرد!
من رو تنـها نذار و
زود به زود بهم زنگ بزن و....
بالاخره دلش رو
زد به دریا و رفت جلو؛
پیشِ آیینه و قرآنِ مادرش
منتظر شنیـدن شد...
که یه دفعه مــادر گفت:
«خداحافظ پسرم! سلام من رو
به حضرت زهـرا(س) برسون»
#مادران_شهید_پرور
#یا_فاطمة_الزهرا
@bicimchi1
مادرش طاهره افتخار در خانوادهای زرتشتی بدنیا آمده و در نوجوانی به دین اسلام گرویده بود.
وی در دامان خود 7 فرزند بزرگ کرد که سردار شهید محمود اخلاقی ششمین فرزند ایشان بود.
@bicimchi1
بیسیمچی
قدش یکم خمیده بود
به سختی راه میرفت البته با کمک عصا...
دلش خون بود اسمش #ننه_سلیمه...
میگفت: بیرون میترسم بگم مادر شهیدم همه یه جور خاص بهمون نگاه میکنن و حرف میزنن...
با یه آهی گفت: خدا خفه کنه همه اونایی که دارن به خون پسرم خیانت میکنن...
اسم پسرش علی بود علی آقا خلیلی
میگفت: یه شلوار پاش بود که لنگه اش پاره بود و چند بار دوخته بود و میپوشید...
یه روز بهش گفتم: علی! پول بهت میدم برو یه شلوار بخر واسه خودت دیگه...
خندید و سرش رو انداخت پایین و گفت: مامان چی میگی؟! بچه ها اونجا دارن پر پر میشن من اینجا فکر شلوارم باشم؟!...
گفت: آخرین بار که میخواست بره شبش اومد پیشم و گفت: ننه تو راضی نیستی من میرم جبهه؟؟؟
چه جوریه من دور و برم همه تیر میخورن و #شهید میشن ولی من هیچیم نمیشه؟!
میگفت: نگاهش کردم و گفتم: علی! این چه حرفیه؟ از علی اکبر حسین که عزیزتر نیستی، ابا عبدالله کل خونواده اش رو داد، من حالا راضی نیستم که تو بری جبهه؟ راضی راضیم برووووووووو...
میگفت: بعد این حرفم علی یه خنده ای کرد و صبحش رفت چند روز بعد زنگ زدن که مجروح شده...
گفتم: من میدونم #شهید شده جنازه شو آوردین؟ اگه آوردین بگین من اهل گریه و زاری نیستم اتفاقا خوشحال خوشحالم میخوام پسرمو ببینم...
علی یک هفته تو آب بود و بعد یک هفته واسه #ننه_سلیمه علی رو آوردنش...
گفتم: ننه! علی کجا شهید شد؟
یکم فکر کرد و گفت: نمیدونم تو آب افتاد نزدیک عراق، لب مرزشون...
تو قایق زدنش تیر خورد به سینه اش...
فهمیدم #فاو شهید شده سال ۶۵
پ.ن: انقلاب و کشورمون مفت مفت بدست نیومد که یه عده دزد بخوان نابودش کنن قدر ننه سلیمه هارو بدونیم ،مواظب دلهاشون باشیم شادی روح شهید خلیلی صلوات
#شهید_علی_خلیلی
#مادر_شهید
@bicimchi1
برای کاخ نشینان
روایت یکی از فرماندهان واحدهای لشکر 41 ثارالله استان کرمان در ایام دفاع مقدس درباره سردار شهید احمد سلیمانی:
جایگزین یکی از فرمانده واحدها شده بودم. نیروها بینظمی میکردند و خواستم قاطعیتم را به آنها نشان دهم.
دستور دادم در نقطه بادگیری برایم چادر بزنند با امکانات کامل.
داشتم حکومت میکردم که یک روز احمد سلیمانی جانشین ستاد لشکر وارد چادر من شد.
گفت: آقا بد که نمیگذره!
گفتم: ای برادر مسئولیت سنگینه!
با ناراحتی گفت: خجالت نمیکشی برای خودت کاخ سبز معاویه درست کردی؟ تا عصر که بر میگردم خبری از این اوضاع نباشد.
@bicimchi1