بیسیمچی
شهید «کامبیز ملک شامران» (مشهور به یوسف) یکی از چهار شهید شناخته شده عرصه داستان در جنگ تحمیلی است. شهید ملک شامران در ۲۵ شهریور ۱۳۴۱ در خانوادهای مرفه در تهران متولد شد و دوران دبیرستان او که بواسطه آشنایی با یک کتابدار انقلابی نقطه عطفی در زندگیش بود در دبیرستان دانشگاه ملی گذشت. پس از آن به معلمی و نویسندگی برای کودک و نوجوان روی آورد. در روزهای نخست جنگ به جمع یاران شهید چمران پیوست و در همان ایام با یکی از همکارانش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ازدواج کرد. چند روز پس از ازدواج مجددا راهی جبهه شد و در جریان عملیات بیت المقدس در مسیر اهواز به خرمشهر به شهادت رسید.
@bicimchi1
تن من
قایق لنگـــرزده در طوفان است
خــــودم ایـــنجا
دل من
پیش تو سرگــــردان است...
#فاضل_نظری
پ.ن: فکه شمالی، ارتفاع ۱۱۲، اردیبهشت ۱۳۷۳؛ پیکر شهیدی که توسط نیروی های بعثی با دست و پای بسته به شهادت رسیده است...
#حسین_احمدی یکی از نیروهای #تفحص پیکر این شهید قهرمان را نظاره می کند...
عکاس: احسان رجبی
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم را که مرور میکنم
تمام آن از آن توست
فقط نقطه ای از آن خودم
روی آن نقطه هم
میخ میکوبم
و قاب عکس تو را می آویزم.
#مادر_مظلوم_شهدا
@bicimchi1
بیسیمچی
نـام: رمضان
ماه ٺولـد: رمضان
ماه اعزام: رمضان
ماه شهادٺ: رمضان
و در #عملیات_رمضان به درجه رفیع شهادت نائل گردید...
#شهید_رمضان_عالی_زاده:
سوت خمپاره را که شنید روی زمین دراز کشید و همین طور که لقمه در دهانش بود با لحن طنزآلود هميشگي اش گفت: "بی شرفا نمی ذارن آدم یه لقمه افطار کوفت بکنه".
از ظهر آتش توپخانه دشمن بالا گرفته بود و انگار از آسمان جهنم می بارید.
برخاست و دوان دوان رفت تا گالن را از تانکر آب پر کند و ببرد توی سنگر تا بچه ها افطار کنند.
به مقابل تانکر که رسید دوباره سوت خمپاره و انفجار و دراز کشیدن روی زمین...
هر طور بود گالن را پر کرد و دوید به سمت سنگر...
سنگری که دیگر نبود؛ روی سر رزمنده های تشنه و روزه دار خراب شده بود. يک عالم غصه آوار شد روی سرش.
به ياد شهدای عملیات رمضان تیر ماه 61
@bicimchi1
مثل این که آقای فغانی بعد از این که با خانم داور رو بوسی کرده طلبکار شدن و تهدید کردن که از ایران میرن
آقای فغانی اگر شما امروز به این جایگاه رسیدید با بودجه جمهوری اسلامی بوده و شما به عنوان نماینده ایران باید قوانین آن را رعایت کنید
ورزشکاران زیادی داشته ایم که حتی با عروس ملکه انگلیس هم دست ندادندپس اگر شما هم اصرار دارید که از ایران بروید ۲ بلیت بگیرید با استاد مشایخی برید...
@bicimchi1
بیسیمچی
در گلستان شهدای اصفهان در قطعه شهدای کربلای پنج مزار شهیدیست که مادرش هر روز آن را با اشک دیده شست و شو میداد...
هوای سرد یا گرم، بارانی یا آفتابی برایش فرقی نمیکرد از بعد شهادت پسرش پایش را از اصفهان بیرون نگذاشته بود، روزها با لباس مشکی اش به دیدن تک پسرش میرفت تک پسری به نام #مسعود دانشجوی رشته مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان...
سنگ مزار مسعود را همیشه با پارافین تمیز میکرد، رنگ و روی این سنگ با دیگر سنگهای این قطعه شاهد این ماجراست همیشه علاوه بر سنگ مزار مسعود چند مزار اطراف را هم تمیز میکرد و میگفت “اینا همسایههای مسعود من هستن …”
نشر شهید کاظمی در سال ۱۳۹۱ با رونمایی از #کتاب_تک_پسر به نویسندگی سرکار خانم نسیبه استکی مخاطبان بسیاری را پای صحبتها و خاطرات این مادر شهید آورد و امروز مادر این شهید بعد از ۳۲ سال به فرزند شهیدش پیوست...
مسعود فرمانده گردان نبود ولی تدبیر و تیزهوشی اش به اندازه ی یک فرمانده
لشگر بود خودش دوست داشت کارهایش را در گمنامیانجام بدهد مثل آچار فرانسه بود همه کار میکرد ولی اسم و نامش در هیچ جایی بنود بعد از شهادتش، حاج صادقی فرمانده گردان در موردش گفت: ‹‹مسعود فرمانده گردان گمنام بود من او را خیلی دیر شناختم لیاقت او بیشتر از این حرفها بود››
برای همین هم روی مزارش نوشته اند فرمانده گردان یازهرا(س)
منبع: کتاب تک پسر خاطرات شهید مسعود آخوندی
@bicimchi1
الهی هیچ وقت چشم انتظار نباشین!
چه انتظار اومدن کسی
چه انتظار نگاه کسی
چه انتظار صدای کسی
چه انتظار صدای کسی
چه انتظار صدای کسی
آخرین وداع #زهرا_دختر #شهید_جمشید_زرتشت
#روز_دختر
@bicimchi1