eitaa logo
چــادرمـون عشقــــ❤️ــه
3.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
227 ویدیو
8 فایل
【﷽】 السَّلاَم‌عَلَيْڪ‌يَافَاطِمةُالزهرا{س}🌸 بہ‌امیدروزے‌کھ‌ عطرحجاب‌ سراسرسرزمینم‌رافرابگیرد^^♥️ تعرفہ‌تبلیغات↓ http://eitaa.com/joinchat/2870542369C0c938a221b
مشاهده در ایتا
دانلود
‌💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞 خودت باش... خود واقعی ات... ساده و معمولی... بگذار اگر قرار است عاشقت شوند اگر قرار است به تو دل ببندند عاشق همین سادگی و معمولی بودن تو شوند مطمئن باش... آن کسی که میان هزاران ستاره چشمک زن و بزرگ،چشمش ستاره کوچک کم نوری را میگیرد لیاقت یک عمر کنارت بودن را دارد.. وگرنه عاشق ستاره درشت چشمک زن شدن کار دشواری نیست.. همه عاشقش میشوند... 😇 @blachchador ‌💞🕊💞🕊💞🕊💞🕊💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی قشنگ خیلی بخونید🙏 !!! چند سال قبل اتوبوسی🚐 از دانشجویان👩🏻⚖👩🏻👱♀👩🏻👩🎤👩🔧🙎🏻 دختر یکی از دانشگاه‌های بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشم‌تان روز بد نبیند… 😳😳😳 آن‌قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرایش آن‌چنانی💄👄💅، مانتوی تنگ👗👗👠👡👜👛🕶👓 و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.👰 اخلاق‌شان را هم که نپرس…😡😡 حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمی‌دادند، فقط می‌خندیدند😀😀😀 و مسخره می‌کردند😜😜😝😍 و آوازهای آن‌چنانی بود که... از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود... دیدم فایده‌ای ندارد! گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست... باید از راه دیگری وارد می‌شدم… ناگهان فکری به ذهنم رسید…🤔🤔🤔 اما… سخت بود و فقط از شهدا بر‌می‌آمد... سپردم به خودشان و شروع کردم. گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم! خندیدند😁😁😁 و گفتند: اِاِاِ … حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟ گفتم: آره!!! گفتند: حالا چه شرطی؟🤔🤔 گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی می‌برم و معجزه‌ای نشان‌تان می‌دهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راه‌تان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید. گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟ گفتم: هرچه شما بگویید. گفتند: با همین چفیه‌ای که به گردنت انداخته‌ای، میایی وسط اتوبوس و شروع می‌کنی به رقصیدن!!! اول انگار دچار برق‌گرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آن‌ها سپردم و قبول کردم دوباره همه‌شون زدند زیر خنده که چه شود!!! 😁😄😃😀😜😎😏 حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و... در طول مسیر هم از جلف‌ بازی‌های این جماعت حرص می‌خوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟ نکند مجبور شوم…! دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک می‌خواستم...🙏🏻🙏🏻 می‌دانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته 🔥🔥🔥و قبرهای آن‌ها بی‌حفاظ است… از طرفی می‌دانستم آن‌ها اگر بخواهند، قیامت هم برپا می‌کنند، چه رسد به معجزه!!! به طلائیه که رسیدیم، همه‌شان را جمع کردم و راه افتادیم … اما آن‌ها که دست‌بردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخی‌های جلف🤗🤗😜😝😝😎😍😍😂 و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خنده‌های بلند دست برنمی‌داشتند و دائم هم مرا مسخره می‌کردند.🤗🤗🤗😜😜😜 کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت: پس کو این معجزه حاج آقا ! به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه...👏👏👏👏👏👏 برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچه‌ها خواستم یک لیوان آب بدهد. آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...💧💧💧💦💦💧💦💧💦💧 تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد… عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمی‌شود! همه اون دخترای بی‌حجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود😳😳😳😳. طلائیه آن روز بوی بهشت می‌داد... همه‌شان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند😌😌😓😓😭😭😭😭😩😫😩😩! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه می‌زدند … 😭😭😭😭😭 شهدا خودی نشان داده بودند و دست همه‌شان را گرفته بودند. چشم‌ها‌شان رنگ خون گرفته بود و صدای محزون‌شان به سختی شنیده می‌شد. هرچه کردم نتوانستم آن‌ها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آن‌جا بمانند. بالاخره با کلی اصرار و التماس آن‌ها را از بهشتی‌ترین خاک دنیا بلند کردم... به اتوبوس🚌🚌 که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسری‌ها کاملا سر را پوشانده‌اند و چفیه‌ها روی گردن‌شان خودنمایی می‌کند. هنوز بی‌قرار بودند… چند دقیقه‌ای گذشت… همه دور هم جمع شده بودند و مشورت می‌کردند... پرسیدم: به کجا رسیدید؟ 🤔🤔🤔 چیزی نگفتند. سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کرده‌اند و به جامعة‌الزهرای قم رفته‌اند … آری آنان سر قول‌شان به شهدا مانده بودند..👏👏👏👏👏👏 اگر دلت لرزید یه صلوات برا سلامتی آقا امام زمان بفرست😭😭😭 تا میتونید نشر بدید😔😔 ‌@blachchador
🌹🍃 بانــ💖ــو بـہ نظر بہ دُر شباهـت دارے... وقتیڪہ بہ طعــنہ ها تــو عادت دارے هـرڪس نشود لایــق این زیــبایــے الـحق ڪہ بــہ چـــادرت لیاقت دارے... 💚 @blackchador
💌 ↻وقتے در گنـــاه، غرق میشے شیطـان کارے باهات نداره ⇦امـا وقتے تلاش میکنے تـا از اسارتــش بیرون بیایے، مدام وسوسہ ات میکنه با همون نقطہ ضعف هات مراقبش باش وخودتو بہ خدا بسپار❣ @blackchador
سیاهی اش، بلندی اش، گرمایش آرامش محض است. مشکی بودنش، آبی ترین آسمان من است همین که دارمش لذت دارد و نعمت بزرگیست زینتم را میگویم @blackchador
این تکرار از گفتن و از نوشتن✍ تکرار نَفَس کشیدن است @blackchador
به هوای حرم کرببلا محتاجیم...🌷😭 @blackchador
💥تلنگر هرگاه ڪه نمازتــ قضاشدونخواندے دراین فڪر نباش ڪہ وقت نماز خواندن نیافتے بلڪه! فڪرڪن چہ گناهے را مرتڪب شدے کہ خداوندنخواست درمقابلش بایستے! نماز راسبڪ نشماریم @blackchador🍂🍁🌼
آتش دشمن سنگین بود نیروها در پشت جاده ی دوازده متری سنگر گرفته بودند آتش سنگین دشمن بوسیله تانک و کالیبر شرایط رو نفس گیر کرده بود و روحیه بچه ها رو ضعیف ... حاج علی روی دسته ی یک بیل کلاه آهنی گذاشته بود و از خاکریز بالا می آورد دشمن هم همون نقطه رو به آتش می کشید . همه می خندیدند روحیه نیروها عوض شد... به یاد 📕 رفاقت به سبک تانک 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج.. آتش دشمن سنگین بود نیروها در پشت جاده ی دوازده متری سنگر گرفته بودند آتش سنگین دشمن بوسیله تانک و کالیبر شرایط رو نفس گیر کرده بود و روحیه بچه ها رو ضعیف ... حاج علی روی دسته ی یک بیل کلاه آهنی گذاشته بود و از خاکریز بالا می آورد دشمن هم همون نقطه رو به آتش می کشید . همه می خندیدند روحیه نیروها عوض شد... به یاد 📕 رفاقت به سبک تانک 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج.. آتش دشمن سنگین بود نیروها در پشت جاده ی دوازده متری سنگر گرفته بودند آتش سنگین دشمن بوسیله تانک و کالیبر شرایط رو نفس گیر کرده بود و روحیه بچه ها رو ضعیف ... حاج علی روی دسته ی یک بیل کلاه آهنی گذاشته بود و از خاکریز بالا می آورد دشمن هم همون نقطه رو به آتش می کشید . همه می خندیدند روحیه نیروها عوض شد... به یاد 📕 رفاقت به سبک تانک 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج.. @blachchador
Shab04Moharram1393[05].mp3
10.71M
دوباه دلتنگی دوباره حسرت دوباره آه😭 🎙 #میثم_مطیعی 🆔 @blachchador
این روز ها چادر چیزیست که بخاطرش میجنگم✌️ چادر در جامعه ما از خیلی مشکلات جلوگیری کرده👀 باید این تاج را تاآخر هرمادر برسر فرزندش بگذارد💟 👑💚 @blackchador🍂🍁🌼