eitaa logo
چــادرمـون عشقــــ❤️ــه
3.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
227 ویدیو
8 فایل
【﷽】 السَّلاَم‌عَلَيْڪ‌يَافَاطِمةُالزهرا{س}🌸 بہ‌امیدروزے‌کھ‌ عطرحجاب‌ سراسرسرزمینم‌رافرابگیرد^^♥️ تعرفہ‌تبلیغات↓ http://eitaa.com/joinchat/2870542369C0c938a221b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 ميگويند دست وپا گير است راستـش رابخواهے دست و پا گير است بعضے وقتا بعضے جاهادستت را ميگیرد كه مبادا كارے كنے و پايت رامیبندد كه مباداقدمے بردارے كه شايسته تو بانوے محجبه نیست ↶【به ما بپیوندید 】↷ @blackchador
بانو جان... در شهر "عامل شیمیایی نگاه هرزه" زده اند...😞 که بوی ◀ گیاه گناه ▶ میدهد و ریه های ایمانت را عفونی میکند!☝️ پس... چادرت را به "فیلتر حیا" مجهز کن😇 و گوشه ی چادرت را حائل نفس هایت! طاقت بیاور... 🙂 تو پیروز این جنگ نفس گیر خواهی بود...😌✌️ ↶【به ما بپیوندید 】↷ @blackchador
•💡• | | با تمام وجود ڪردیم نه نعمتہایش را از ما گرفت و نه را فاش ڪرد 📌 اگر بندگےاش را میڪردیم چه میڪرد؟! 🍃 @blackchador
"شهید" می نامند تو را ، . به گمانم اگر روحت را هم بدهی شاید...! . و من احساس میکنم . اینجا و در این سرزمین . دختران زیادی هستند که هر روز ، . پشتِ سنگر ِسیاه ِساده ی سنگینِ خود . دفاع می کنند از نجابتشان . و هر لحظه شهید می شوند انگار ! . پس "شهید زنده" حواست به حجابت باشد... @blackchador
دلبر❤️ @blackchador
خیلی قشنگ خیلی بخونید🙏 حاج آقا باید برقصه!!! چند سال قبل اتوبوسی🚐 از دانشجویان👩🏻⚖👩🏻👱♀👩🏻👩🎤👩🔧🙎🏻 دختر یکی از دانشگاه‌های بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشم‌تان روز بد نبیند… 😳😳😳 آن‌قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرایش آن‌چنانی💄👄💅، مانتوی تنگ👗👗👠👡👜👛🕶👓 و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.👰 اخلاق‌شان را هم که نپرس…😡😡 حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمی‌دادند، فقط می‌خندیدند😀😀😀 و مسخره می‌کردند😜😜😝😍 و آوازهای آن‌چنانی بود که... از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود... دیدم فایده‌ای ندارد! گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست... باید از راه دیگری وارد می‌شدم… ناگهان فکری به ذهنم رسید…🤔🤔🤔 اما… سخت بود و فقط از شهدا بر‌می‌آمد... سپردم به خودشان و شروع کردم. گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم! خندیدند😁😁😁 و گفتند: اِاِاِ … حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟ گفتم: آره!!! گفتند: حالا چه شرطی؟🤔🤔 گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی می‌برم و معجزه‌ای نشان‌تان می‌دهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راه‌تان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید. گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟ گفتم: هرچه شما بگویید. گفتند: با همین چفیه‌ای که به گردنت انداخته‌ای، میایی وسط اتوبوس و شروع می‌کنی به رقصیدن!!! اول انگار دچار برق‌گرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آن‌ها سپردم و قبول کردم دوباره همه‌شون زدند زیر خنده که چه شود!!! 😁😄😃😀😜😎😏 حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و... در طول مسیر هم از جلف‌ بازی‌های این جماعت حرص می‌خوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟ نکند مجبور شوم…! دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک می‌خواستم...🙏🏻🙏🏻 می‌دانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته 🔥🔥🔥و قبرهای آن‌ها بی‌حفاظ است… از طرفی می‌دانستم آن‌ها اگر بخواهند، قیامت هم برپا می‌کنند، چه رسد به معجزه!!! به طلائیه که رسیدیم، همه‌شان را جمع کردم و راه افتادیم … اما آن‌ها که دست‌بردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخی‌های جلف🤗🤗😜😝😝😎😍😍😂 و سبک و خواندن اشعار مبتذل و خنده‌های بلند دست برنمی‌داشتند و دائم هم مرا مسخره می‌کردند.🤗🤗🤗😜😜😜 کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت: پس کو این معجزه حاج آقا ! به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه...👏👏👏👏👏👏 برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچه‌ها خواستم یک لیوان آب بدهد. آب را روی قبور مطهر پاشیدم و...💧💧💧💦💦💧💦💧💦💧 تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد… عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمی‌شود! همه اون دخترای بی‌حجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود😳😳😳😳. طلائیه آن روز بوی بهشت می‌داد... همه‌شان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند😌😌😓😓😭😭😭😭😩😫😩😩! سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه می‌زدند … 😭😭😭😭😭 شهدا خودی نشان داده بودند و دست همه‌شان را گرفته بودند. چشم‌ها‌شان رنگ خون گرفته بود و صدای محزون‌شان به سختی شنیده می‌شد. هرچه کردم نتوانستم آن‌ها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آن‌جا بمانند. بالاخره با کلی اصرار و التماس آن‌ها را از بهشتی‌ترین خاک دنیا بلند کردم... به اتوبوس🚌🚌 که رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسری‌ها کاملا سر را پوشانده‌اند و چفیه‌ها روی گردن‌شان خودنمایی می‌کند. هنوز بی‌قرار بودند… چند دقیقه‌ای گذشت… همه دور هم جمع شده بودند و مشورت می‌کردند... پرسیدم: به کجا رسیدید؟ 🤔🤔🤔 چیزی نگفتند. سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کرده‌اند و به جامعة‌الزهرای قم رفته‌اند … آری آنان سر قول‌شان به شهدا مانده بودند..👏👏👏👏👏👏 اگر دلت لرزید یه صلوات برا سلامتی آقا امام زمان بفرست😭😭😭 تا میتونید نشر بدید😔😔 @blackchador
🌹🍃 پرید اونڪه بالش ڪمی بود خوشا ڪه دل❤️ش زینبی بود نذار چـ🌺🍃ـادر از بیفته، رها شه بذار آخرش با تموم شه ... 💕 ✌️ 🌾 🍃🌹🍃🌹 @blackchador
°•°•چ مثل چادر ،☺️ آن گاه که پر چادرت را محکم میفشاری و از میدان مین گذر میکنی ! خط را شکسته ای✌️🏻 و از صدای تیر های🔫 کور نمیترسی ! •°•°چ مثل چمران !👌🏻 آن گاه که پاوه را با دست های خالی✋🏻 نگاه داشت و تو امروز استقامت را از او آموختی که🌹 یک شهر هم نمیتواند از راه حق منصرف ات کند !🌹 °•°•چ مثل چفیه ..👉🏻 آن گاه که بسیجی گوشه ی چشم😢 دختر کوچک‌ اش را با پر چفیه اش پاک کرد و گفت : دستور امام است !☺️ نمی شود که زمین بماند !😔 و تو یاد گرفتی که حرف امام زمین ماندنی نیست !✌️🏻 حتی اگر همه بگویند نمی شود !🗣 و °•°•چ مثل چشمانی که هر لحظه تو را میبیند👀 .. تو با آزادگی جهاد میکنی نه یواشکی ...😇 آشکارا👌🏻 در مقابل چشمان خدا !😍 °•°•چ مثل🤗 تمام چراغ های روشن این شهر ...☺️ ↶【به ما بپیوندید 】↷ @blackchador
پروفایل امام زمانی🍃❤️ @blackchador
❓ 🍃امام خمینی (ره) : شریفترین شغل در عالم ، بزرگ کردن یک بچه است ، و تحویل دادن یک انسان است به جامعه . 🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @blackchador
#چهارمین_بار🌹 قبول باشه😍❤️ @blackchador
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 اگر شدم مرا ندهید، چون است کسی که ، (علیه السلام) را غسل نداده اند خودش را غسل دهند. به تو گفته بودم که خدا هستم و اینک آمده ام تا در صحرای ایران، در کنار حسین زمان، بت شکن کاروانی از بسازم . 🌷 @blackchador