eitaa logo
♥️"وحید رهبانی"♥️
257 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
69 فایل
﴾﷽﴿ بزرگترین کانال 👈وحید رهبانی👉 در ایتا😍 اولین کانال رسمی آقا وحید 😎😍 اگه واقعا طرفدار آقا وحید و بچه های گاندو هستی از کانالشون حمایت کن❤ 💗بنشین جانا که حاله خوشی آمدی یارا💗 🌹☁عاشق کشی.. 🌹☁دیوانه کردن.. کانال ما باشما جون میگیره👊❣👊
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 🍁 🍂رمان :🍂 🍂پارت : 🍂 سعید: دکتر خبر کردیم اومد اتاق آقا محمد معاینه کرد کمی بهش آب قند دادیم حالش بهتر شد دکتر : آقای عبدی بنظرم یک دکتر بره بد نیست عبدی: مگه مشکل خاصی داره ؟ دکتر: نه فقط اینکه قش کرده بخاطر فشار عصبی زیاد هست ولی یک دکتر هم بره خوبه عبدی: ممنون دکتر دکتر: با اجازه من میرم ☺️ عبدی: بفرماید بچه ها شما هم برید همه : چشم عبدی : همه رفتن محمد هم کم کم حالش بهتر بود بهتری محمد محمد: ممنون اقا خوبم😢 عبدی : دکتر گفته بخاطر فشار عصبی هست کمتر خودت اذیت کن محمد: چشم اقا حالم خوبه چیزی نیست عبدی: همین امروز یک دکتر برو محمد: چشم اقا عبدی : من میرم کمی استراحت کن بعدش هم برو خونه محمد: نه آقا کار دارم عبدی: محمد محمد: آقا لطفا عبدی: باش مراقب باش زیاد به خودت فشار نیار محمد: چشم ____________ روژان : گاهی اوقات سنگینی نگاه آقا رسول حس میکردم همش انگار میخاست یک سوال ازم بپرسه ببخشید اقا رسول رسول: با علامت سوال بهش نگاه کردم روژان: شما میخوایید از من سوالی بپرسید ؟ رسول: نه چطور؟ روژان : نمیدونم همش حس میکنم میخواید حرفی بزنید رسول: راستش میخاستم بپرسم ......آرشام شما رو از کجا میشناسه؟ روژان: مسئله ی شخصی هست اقاررسول 😢 رسول: هر جور راحتید😔 روژان:حسی بهم میگفت تمام ماجرا بهش بگم میخوایید بهتون بگم؟ رسول: اره لطفا 😍😢 روژان: قبلا خاستگار من بود همه مخالف بودیم ولی بیخیال نمیشد همیشه مزاحم بود تا اینکه یک روز داوود بهش گفت من خاستگار دارم و نامزد کردم بیخیال شد تا امروز 🤷‍♀ رسول: پس مسئله این جوره روژان: بله رسول: حل میشه ایشالا باید یک جور فرار کنیم روژان: ☺️ایشالله رسول: به ظاهر لبخند میزدم ولی تو دلم حتی به ارشام که خاستگاری روژان خانم هم رفته حسادت میکردم 😢اگه نزاره حتی خاستگاری برم چی 🤦‍♀😢 یهو در باز شد و ارشام اومد داخل یک صندلی گذاشت و جلویی ما نشست ارشام: خوب شما این وسط چکاره ای آقا پسر 🤨 رسول : همه کاره 🤨 ارشام: چرا اومدی روژان نجات بدی رسول : اولن به تو هیچ ربطی نداره بعدشم روژان نه خانم تهرانی ارشام: اوه اوه دلم میخاد میگم روژان مشکل داری رسول: ببند دهنت در حدی نیستی که اسمش بیاری ارشام: تو فضولی نکن عمو ببند دهنت😏 خب روژان نگفته بودی دروغ هم میگی روژان: من دروغ به کسی نگفتم 😒 ارشام: مگه تو نگفتی نامزد کردی و دیگه نباید مزاحم بشم😏نامزدت الان کجاست گم شده ایا؟🤣 روژان:به تو ربط نداره 😒 رسول: از حرف های روژان عصبی شد دستش برد بالا و محکم زد زیر گوش روژان تا دستش خرد به صورتش ضربان قلبم رفت بالا به حدی که میدونستم رنگم قرمز شده😢😡 هوووووووووی بهش دست نزن عوضی 😡 ارشام: تو چکاره ای که جوش میاری 🤣 رسول: همه کاره ارشام: مثلا ؟ رسول: من نامزدش هستم😡 روژان: از حرفی که زد خشکم زد😳 پ.ن: نامزدش هست😂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫 زیادمون کنید 🥀 نویسنده: هستی 🥀 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غیرتی شد 😂😜 نامزدش هست 😂 انرژی لطفا 😜❤️ https://harfeto.timefriend.net/16572892420336
فرضیه دارم 😍 چون درخواست زیاد بود فرضیه تایپ کردم 😍🤩
اول یک نکته میگم بعد بریم سراغ ماجرا 😉 جاهایی که (اسمت ) مینویسم منظورم اسم شما هست 😘 شما با مجید نوروزی ۲ ساله ازدواج کردین یک روز خبردار میشید که قراره بچه ای به دنیا بیاد ( یعنی بچه دار بشید) مجید رو به یک کافی شاپ بردین ............ _________ مجید:(اسمت) خانم نمیگی اینجا چخبره شما : مجید جان یکم صبر کن ... شما و مجید باهم : میخوام یک چیزی بگم 🙂 شما : اول تو بگو مجید: نه اول تو بگو 😘 شما: باشه ..... دوست داری بابا بشی ؟؟ مجید: معلومه خیلی دارم انتظار اون لحظه رو میکشم شما: خب دیگه نیاز نیست خیلی انتظار بکشی 😁 مجید: 😳 شما : خب حالا تو بگو بابا جون 😉 مجید: من......من.....زن دیگه ای دارم شما: چییییییییی؟؟؟؟ مجید: کرانچی 😂😂دروغ بود دیدیم حرف نمیزنی میخواستم یک چیزی بگم که حرفت بزنی😂 شما: عه‌‌‌‌...... حالا بزار من بگم 😏😏دروغ بود ‌مجید: چیییی😳😳😳 شما: آرپیجی 😂😂 مجید: اینجوریاست 😏😂 بعد ظرف اب خالی میکنه روی شما 😂 واکنش شما چیه؟ 😁 ناشناس بگید واکنش شما چیه 🤔❤️ https://harfeto.timefriend.net/16573025576242 نظرات بالا باشه یک فرضیه دیگه هم میدم
اول یک توضیح میدم بعد بریم سراغ داستان 😉 شما ۲۷ سالته و وحید رهبانی۳۰ سال با هم دیگه همکار هستید که یک روز سرکار ...... _______ وحید: خانم(اسمت)میشه یک لحظه وقت شما بگیرم 💗😍 شما: بفرمایید وحید: میشه بریم یک جایی دیگه اینجا خیلی شلوغه شما : بله حتما رفتین کافی شاپ بفرمایید وحید: راستش شما : چیه وحید: میشه راحت باشم😢 شما: بله حتما وحید: من.....به شما علاقه مندم 🙂❤️ شما: چییییییییی 😳 وحید: ب ه ش م ا ع ل ا ق ه م ن‌د م (شمرده میگه ) شما:........ جوابت چیه ؟ ناشناس بگو بهم 😉 https://harfeto.timefriend.net/16573048070609 ناشناس هر فرضیه جدا هست پس جواب های هرکدوم توی ناشناس خودش بدید❤️
حالت خوب نشد پارت بدی
تایپ کردم دستم خرد پاک شد دارم دوباره تایپ میکنم😴
الان جواب فرضیه ها میزارم 😍
فرضیه ی اول 😂 عالی بود نظرات
فرضیه دوم
فرضیه ی دوم همه جوابشون بله هست😂