eitaa logo
قرارگاه مسجد ولی عصر(عج)اعظم سده لنجان
216 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
160 فایل
اطلاع رسانی برنامه های پایگاه امیرالمومنین(ع) و مسجد اعظم (ولی عصر(عج) شهر سده لنجان عملیات تبیینی ثامن ******************************* ارتباط با ما از طریق سامانه پیامک 6600030637 می باشد .ارتباط با amare313@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهت کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام ارسال فرمایید amare313@
حجت الاسلام هلیلی امام جمعه موقت در حال نوشتن دلنوشته برای سهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
🔻‏اولین دادگاه "روح‌الله زم" هفته آینده برگزار می‌شود (باشگاه خبرنگاران جوان) شنیده‌ها حکایت از آن دارد که اولین جلسه دادگاه روح‌الله زم، مدیر کانال معاند آمدنیوز قرار است هفته آینده برگزار شود. از الان پیش‌بینی می‌شود عده از خواص‌نماها به همراه پیاده‌نظامشان علاوه بر ورود به فاز مظلوم‌نمایی برای زم، آزادی وی را از قوه‌قضاییه مطالبه کنند! همه‌ی این‌ها به کنار تا روز محاکمه "آشناها" چند بار می‌میرند و زنده می‌شوند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین ♦️اصغر پاشاپور از فرماندهان ایرانی مدافعین حرم در درگیری های ظهر روز گذشته در جنوب حلب به شهادت رسید اهل شهر ری وهمرزم شهید د سلیمانی
💠 خاطراتی از شهید مدافع حرم اوالفضل نیکزاد : ✨مادر شهید از لحظات خداحافظی می‌گوید: ساعت یک به ابوالفضل اطلاع دادند که بعدازظهر اعزام می‌شود. در این فرصت کمی که داشت برای خداحافظی با من به منزلمان آمد، ‌گفت خیلی از دوستان گفته اند با مادرت خداحافظی نکن اما من نتوانستم بدون خداحافظی بروم. گفت زمانم خیلی کم است و نمی‌توانم به بهشت زهرا(س) بروم و از بابا خداحافظی کنم اما شما از طرف من این کار را بکن. ✨این اواخر من خیلی نگران بودم و دلشوره شدیدی داشتم. ابوالفضل گفته بود که برگشتن من پنجاه، پنجاه است اما دلشوره من بیشتر از پنجاه درصد بود. هر وقت که نگرانیم زیاد می‌شد قرآن را باز می‌کردم و از آیات قرآن آرامش می‌گرفتم. یکبار این آیه آمد که؛ یاد کن از حضرت نوح(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت اسماعیل(ع) که ما اینها را به مقام بالایی رساندیم این آیه من را آرام می‌کرد؛ به این فکر می‌کردم که هر اتفاقی بیفتد قرار است خداوند ما را بلند کند و به ما مقام بدهد. ✨من تا وقتی که پسرم را ندیده بودم خیلی نگران و ناآرام بودم اما وقتی که بالای سر پسرم رفتم و با او حرف زدم خیلی آرام شدم. وقتی بالای سرش بودم انگارهیچ اتفاقی نیفتاده بود، به سرش دست کشیدم و بوسیدمش؛ انگار ابوالفضل با من حرف می‌زد! حس می‌کردم که لب‌های ابوالفضل تکان می‌خورد. بالای سر ابوالفضل اشک به چشمان من نیامد فقط با پسرم صحبت کردم. به ابوالفضل گفتم مامان راضی شدی؟ انگار لب‌های ابوالفضل تکان می‌خورد و می‌گفت؛ مامان به آرزویم رسیدم و همانی که خواستم شد. —(راوی : مادر بزرگوار شهید)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسابقه ندای فاطمی مهلت شرکت در مسابقه 30 بهمن ماه ارسال جواب به صورت یک عدد 5 رقمی به شماره 6600030637 گروه تربیتی فرهنگی عمار پایگاه امیرالمومنین(ع)
جهت کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر پیام ارسال فرمایید amare313@