eitaa logo
بوی عطرخدا
2.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
༻﷽༺ قايقـ زندگيتـ را  دستـ کسيـ بسپـار که صاحب ساحلـِ آرامشـ استـ 😍 خدا "مولـاجان،میخوایم صدامون‌رو بشنوۍ ✔️ادمین: @rezaeii1402 🔴کپی و انتشار محتوای کانال فقط با درج لینک کانال مجاز است. کانال_بوی_عطر_خدا_در_تلگرام👇 https://t.me/boe_atre_khodaa
مشاهده در ایتا
دانلود
انسان شناسی ۲۴۴.mp3
12.82M
۲۴۴ شما همین الآن در حال عبورید! از روی همان صراط که بارها نامش را شنیده‌اید. تنها کار مهم شما نیز این است که: در این مسیر، ۱ـ کسی را نسوزانید! ۲ـ خودتان نسوزید! ✘ چگونه می‌توان نسوخت و نسوزاند؟ @boe_atre_khodaa
🪐 ✍کوزه باورها هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با ، ها و که از محیط اطرافش می گیرد پر می شود، این کوزه اگر روزی پر شد یاد گرفتن آدمی تمام می شود، نه که نتواند، دیگر نمی خواهد چیز بیشتری یاد بگیرد. پس تفکر را کنار می‌گذارد. و با تعصب از کوزه ی باورهایش دفاع می کند و حتی برای آن می میرد. اما آدم غیر متعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است. و صدها بار محتوای آنرا تغییر داده. اگر شما مدتیست که تغییر نکرده بدانید که این مدت فکر نکرده اید... آب هم اگر راکد بماند فاسد می شود! https://t.me/boe_atre_khodaa https://eitaa.com/joinchat/1113718978C7b4fc86c52
☀️امیر المومنین علیه السلام فرمودند: 🔸 با مردم آن‌گونه معاشرت کنید، که اگر مردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوی شما آیند. 📚 نهج البلاغه حکمت ۱۰ 🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸 @boe_atre_khodaa
""تا دیر نشده!"" خلق اولین و آخرین همه در جایگاه خود به صف ایستاده‌اند و احدی جز با اجازه خداوند نمی‌تواند سخنی بگوید. در این هنگام چهره‌ای که از او زیباتر دیده نشده، از صف مؤمنان، سپس شهدا و علما و آن‌گاه از صف انبیا و در ادامه از صف فرشتگان می‌گذرد و در سمت راست عرش الهی قرار می‌گیرد. به بیان نورانی امام صادق علیه السلام در این لحظه، خدای علّی اعلی خطاب به قرآن می‌فرماید: « قسم به عزّت و جلالم! به طور قطع و یقین، امروز گرامی می‌دارم کسی را که (در دنیا) تو را گرامی داشته است و خوار می‌کنم کسی را که تو را خوار ساخته است». اینجاست که همه آرزو می‌کنند ای کاش در دنیا بیشتر به اهمیت می‌دادند. صفحه 21، درّ منتظران، محمود اباذری @boe_atre_khodaa
خدایی که به پرندگان،مسیر را نشان میدهد، انسان را در نیمه راه رها میکند؟🤍🕊 [هر کی نباشه،خدا هست اینو یادت باشه🌱] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @boe_atre_khodaa ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خداوند در قرانش در سوره ی الرحمن فرمود : هل جزا الاحسان الا الاحسان: آیا پاداش نیکی جز نیکیست؟ چند سال بعداز اينكه ... ازدنيا مي رويد، هيچكس به خاطر نخواهد آورد كه چقدرثروتمند وزيبا بوده ايد، اما همه يادشان خواهد ماند... كه چه تأثيري روي دلها وذهن ها گذاشته ايد. @boe_atre_khodaa
بجای بریدن پایه‌های سالم، پایه‌های ضعیف(اقتصاد) را ترمیم می‌کنیم. ‌این انتخاب، حداقل محل تعیین سرنوشتِ چهار سالِ کشور است. @boe_atre_khodaa
💠داستان"نمک خوردن ونمکدان شکستن"💠 📜حسن بن محمّد بن قاسم گويد: 🌴در يکى از محلات اطراف کوفه که (حماليه) نام داشت با شخصى به نام عمّار درباره امام زمان (عليه السلام) گفت وگو مى کردم. 🏕او گفت: روز قافله ى از قبيله طيّ به کوفه آمد، آنها از ما خريد نمودند. ⚖من به يکى از کارگرانم گفتم: برو ترازو را از خانه آن علوى بياور! 🚩رييس قافله که مردى تنومند بود گفت: آيا اين جا علوى نيز هست؟ 💚گفتم: چه مى گويى؟ بيشتر اهل کوفه سادات علوى هستند! 🚩او گفت: علوى واقعى همانى بود که ما در بيابان مجاور آن شهر ديديم. ❓گفتم: ماجرا چيست؟ 🚩گفت: ما در حدود 300 نفر يا کمتر اسب سوار بوديم که از جايى گريختيم. سه روز در بيابان تشنه وگرسنه بدون هيچ آذوقه ى سرگردان بوديم تا اين که عدّه ى گفتند: بهتر است قرعه کشى کرده ويکى از اسب ها را بکُشيم. 🐎همه اين پيشنهاد را پذيرفتيم. وقتى قرعه کشيده شد به نام اسب من افتاد. من قبول نکردم وگفتم: که شما تقلّب نموده ايد. 🥀دوباره قرعه کشى نمودند و باز به نام اسب من افتاد، باز من آن ها را متّهم به تقلّب نمودم. اما در مرتبه سوم که در عين ناباورى مجدداً قرعه به نام اسب من افتاد مجبور شدم که قبول کنم. ❤️‍🩹بسيار ناراحت بودم، زيرا اسبم حداقل هزار دينار ارزش داشت، وآن را از پسرم بيشتر دوست داشتم. 🏞گفتم: اجازه بدهيد کمى در اطراف با اسبم سوارى کنم، زيرا تاکنون دشتى چنين هموار نديده ام. 🐎گفتند: اشکالى ندارد، سوار اسبم شدم، حدود يک فرسخ تاختم به تلّى رسيدم که کنيزى در دامنه آن مشغول جمع آورى هيزم بود. از او پرسيدم که کيستى؟ واز کدام خانه ى؟ 🪷او گفت: من کنيز سيّدى هستم که در اين واداى سکونت دارد. 💫بعد بلا فاصله از آنجا دور شد. 🗡من عباى خود را به علامت بشارت و شادمانى بر سر نيزه کردم. آنگاه به طرف يارانم تاختم وبه آن ها گفتم: مژده بدهيد! گروهى از مردم در نزديکى ما زندگى مى کنند. 🌋همگى به طرف آن تلّ حرکت کرديم، وقتى به آن جا رسيديم خيمه ى را ديديم که در وسط آن واداى برپا شده بود، مردى که از همه زيباتر به نظر مى رسيد با چهره ى باز در حالى که گيسوانش آويخته بود ولبخندى بر لب داشت در کنار خيمه ايستاده بود. 💚وقتى به او نزديک شديم، به ما خوش آمد گفت. 💧من گفتم: اى آبروى عرب! ما تشنه ايم. 💚او کنيز خود را فرا خواند و گفت: هرچه آب دارى بياور! 🪷آن کنيز دو ظرف پر از آب آورد. آن مرد يکى از آن ها را گرفت کمى نوشيد ودست خود را به آب زد وآن را به ما داد. 🍃همه 300 نفر ما يک به يک از همان يک ظرف نوشيديم وسيراب شديم. 🪹وقتى ظرف را باز گرداندند، ديديم که هنوز کاملا پر است. 🌴وقتى سيراب شديم گفتيم: اى آبروى عرب! ما گرسنه ايم. ⛺️او خود وارد خيمه شد و سبدى را که مملو از غذا بود بيرون آورد، و آن را در مقابل ما نهاد و دست خود را به آن زد وفرمود: ده نفر ده نفر جلو بياييد. 🫓ده نفر ده نفر مشغول خوردن غذا شديم وهمه کاملا سير شديم، سوگند به خدا! هنوز سبد کاملا پر مانده بود. 🌴آنگاه رو به او نموديم و گفتيم: اگر اجازه مى فرماييد مى خواهيم به راهى که قصد آن را داريم برويم. 🗾او با دست خود به شاهراهى اشاره کرد وفرمود: منظورتان اين راه است؟ 🏛ما تعجب کرديم، زيرا اصلا هدف مشخصى نداشتيم و راه را نمى شناختيم و فقط براى اين که او نفهمد که ما فرارى هستيم چنين گفتيم. اما او راه نجات را به ما نشان داد. 🌲از او خداحافظى نموديم، وقتى کمى دور شديم. 🍂يکى از افراد گفت: شما از خانه وخانواده دور شده ايد که چيزى به دست بياوريد حالا که به همه چيز رسيده بوديد چرا آن را تصرف نکرديد؟ 🔥منظور او آن بود که بازگرديم وآن مرد را غارت کنيم، گروهى موافق و گروهى مخالف بوديم، در نهايت تصميم گرفتيم که او را غارت کنيم. بازگشتيم؛ ⚔وقتى ما را ديد که بازگشته ايم شمشير خود را حمايل نموده، نيزه اش را به دست گرفت، بر اسب خاکسترى سوار شد ودر گوشه ى ايستاد.. و فرمود: چه خيال بدى در سر داريد؟ بدانيد که زشتى آن به خود شما بازخواهد گشت. 🔥گفتيم: درست حدس زده ى، وهرچه دلمان مى خواست به او گفتيم. ⚡️آنگاه چنان خشمگين شد که از خشم او همه به وحشت افتاديم، سپس خطى بين ما وخود کشيد وفرمود: به جدّم رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) قسم! هر که از اين خط بگذرد گردن او را خواهم زد. ☄از صداى او چنان ترسيديم که همه پا به فرار گذاشتيم؛ 💚به خدا قسم! که علوى واقعى او بود، نه اينان که اينجا هستند. 📚بحار الانوار، ج 52، ص 75 ـ 77 ❣(عج) جان... آقاجان، دعایم کن که نمک خورده ام از خیمه ی اهل بیت(ع) نمکدان نشکنم... ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ @boe_atre_khodaa
🌸🍃🌸🍃 ... وقتی تو از جنس بی نهایتی، پس من چگونه محدود شوم در خود و دنیای خود من با تو معنا میابم و تو امید می‌بخشی به های این روزهایم؛ و من چنان در این دریای بیکران رحمتت غرق میشوم که تمام ها برایم می‌شوند ... و تمام کلید ... و تمام ، آرامش ... @boe_atre_khodaa
بـسمـ ربِّ‌ المھد؎‌ فـٰاطمہ🤍 اَلسَـلامُ‌عَلَیڪَ‌یـٰابقیَة‌اللّٰھِ‌فِۍ‌ارضِہ💚✨ @boe_atre_khodaa
انسان شناسی _245.mp3
10.66M
۲۴۵ • شیطان اگر نباشد؛ هیچ کس بهشتی نمی‌شود! • شیطان اگر نباشد؛ هیچ کس، انسان نمی‌شود! ✘ آیا ما بلدیم با شیطان چگونه رفتار کنیم که در صراط نسوزیم و نسوزانیم؟ @boe_atre_khodaa