هدایت شده از خبرازما
🔻 برو بچه های تیم ملی دیروز دل مردمو حسابی شاد کردن. امروز نوبت ماست که حسابی بهشون روحیه بدیم. روی اسامی زیر کلیک کنید تا وارد پیج شخصی بازیکنای تیم ملی توی اینستاگرام بشید. بنظرم وظیفه تک تکمونه که بریم و تو پیجشون ازشون تشکر کنیم.
صعود نزدیکه 👌💪
مهدی طارمی - مهدی ترابی - رامین رضائیان - کریم انصاری فرد - علیرضا جهانبخش - وحید امیری - علی کریمی - احسان حاج صفی - روزبه چشمی - مرتضی پورعلی گنجی - احمد نوراللهی - سیدحسین حسینی - مجید حسینی - میلاد محمدی
@KhabarAzMa
📚سعادت
دوستی میگفت: سمیناری دعوت شدم که هنگام ورود به هر یک از دعوتشدگان بادکنکی دادند. سخنران بعد خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند، خواست که با ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته و آن را در اتاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند. سپس از آنها خواست در ۵ دقیقه به اتاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورند.
من به همراه سایرین دیوانهوار به جستجو پرداختیم، یکدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود. مهلت ۵ دقیقهای با ۵ دقیقه اضافه هم به پایان رسید، اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد.
این بار سخنران همه را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد که هر کس بادکنکی را بردارد و آن را به صاحبش بدهد. بدین ترتیب کمتر از ۵ دقیقه همه به بادکنک خود رسیدند
سخنران ادامه داد: این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما میافتد، دیوانهوار در جستجوی سعادت خویش به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که "سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است"
با یک دست سعادت آنها را بدهید و با دست دیگر سعادت خود را از دیگری بگیرید
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🌸🍃🌸🍃
📚#داستان
#مال_حرام
مردی در بصره، سالها در بستر بیماری بود؛ بهطوری که زخم بستر گرفته بود؛ و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند؛ همیشه دست به دعا داشت.
روزی عالمی نزد او آمد و گفت: میدانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟
گفت: بخدا قسم حاضرم.
داستان مرد بیمار به این طریق بود که، در بصره بیماری وبا آمد؛ و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آب لیمو است.
این مرد، تنها آب لیمو فروش شهر بود. که آبلیمو را نصفه با آب قاطی میکرد و میفروخت.
چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطرهای آبلیمو میریخت تا بوی لیمو دهد.
مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا میکنم زندگی تو بر باد برود چنانچه زندگی مردم را بر باد میدهی و خونشان را در شیشه میکنی.
عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ده سال است برای درمان و علاج خود آنها را میفروشی.
میدانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد! و زجر کش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد.
پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسهها را فروخت، پدرجان داد.
💞الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💞
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
حالم را خوب میکنند کارمندانی که حوصله دارند و لیست مدارک و مراحل کارها را یک ریز پشت سر هم بلغور نمیکنند، صاف و پوست کنده حالیت میکنند باید چکار کنی...
خوشم میآید از آقا و خانم دکترهایی که موقع ورود مریض زیرچشمی به او نگاه نمیاندازند. خوش و بش میکنند و صمیمانه از دردش میپرسند...
خوش خلقم میکنند رانندههایی که میایستند و دست تکان میدهند تا تو از خیابان رد شوی...
با نشاطم میکنند آدمهایی که از شغل شان راضی اند و کارشان را مزخرف ترین شغل هستی نمیدانند...
هیجان زده ام میکنند آدمهایی که برایت کاری میکنند، بی آنکه از آنها خواسته باشی...
حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را میبینیم، راهش را دور میکند تا بیشتر با هم باشیم...
جانم در میرود برای مادری که وقتی میرسم خانه و دلم غذای دلخواهم را میخواهد، کتلت های سرخ شده را توی سس گوجه فرنگی غلت میدهد...
خوشم میآید از رفیق شفیقی که زنگ میزند و میگوید "برنامه محبوبت شروع شده" و سریع قطع میکند...
خوشم میآید از مسافرانی که در صندلی عقب تاکسی یه وری لم نمیدهند...
هنوز هیجان زده ام میکنند رفقایی که اول صبح پیام میدهند "سلام خوبی؟"
خوشم میآید از آدم های خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو میخرند، فردا صبح تن شان می کنند...
احترام میگذارم به غریبه هایی که در آسانسور را باز نگه میدارند تا تو برسی...
خوشم میآید از آدمهایی که برای زندگی، خوب هنرمندند...
وقتی حالت خوب باشه میتونی آدم بهتری بشی ...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 قبری پر از مار!
بیهقی از عبد الحمید بن محمود نقل میکند:
نزد ابن عباس بودیم که مردی آمد و گفت:
به حج میآمدیم که یکی از همراهان ما
در محلی به نام «صفاح» از دنیا رفت.
برایش قبری کندیم که دفنش کنیم،
دیدیم مار سیاهی لحد را پر کرد.
قبر دیگری کندیم باز دیدیم مار آن قبر را
پر کرد، قبر سوم را کندیم
باز مار در آن نمایان شد.
اکنون برای چاره جویی پیش تو آمده ایم.
ابن عباس گفت: آن مار، عمل او است.
بروید او را در یک طرف قبر بگذارید،
اگر تمام زمین را بکنید مار در آن خواهد بود.
برگشتیم و او را در یکی از قبرها انداختیم،
چون از سفر برگشتیم نزد همسرش رفتیم
و خبر مرگ او را دادیم و از کارهای آن شخص
سؤال کردیم.
زن گفت: او آرد میفروخت،
غذای خانواده ی خود را از خالص آن
برمی داشت و به همان مقدار که برمیداشت،
کاه و نی قاطی آرد میکرد و میفروخت!
📙حیاة الحیوان.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴زرنگی ملانصرالدین رو داشته باش ...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
برای یک اشتباه ساده، یک نفر کافی است، اما برای یک حماقت جدی، حداقل دو نفر لازم است!
جملهی بالا را ادوارد کامینگز گفته است و مثل هر جملهی کوتاه دیگری مثالهای بسیاری را در رد یا تأیید آن میتوان تصور کرد.
اما به گمان من اهمیت این جمله آنقدر زیاد هست که ارزش داشته باشد آن را در حد یک «تذکر» جدی بگیریم و به مصداقهایش فکر کنیم.
نفر دوم همان کسی است که به رغم خطاهای فاحش و جدی نفر اول در یک رابطهی عاطفی باقی میماند.
نفر دوم کارشناسی است که در برابر قضاوت و تحلیل اشتباه مدیر خود سکوت کرده یا آن را تأیید میکند.
نفر دوم سرمایهگذاری است که شوق بیپایهی فرد صاحب ایده یا کسبوکار، حرص او را برمیانگیزد و در یک بازی بیآینده درگیر میشود.
نفر دوم شریکی است که در کسب و کار، منطق مستقل خود را کنار میگذارد و صرفاً بر پایهی ترس یا اعتماد، با شریک خود همراه میشود.
نفر دوم کسی است که برای حفظ یک دوستی، اشتباه فاحش و واضح دوستش را به روی او نمیآورد و میگوید: «چرا من بگویم؟ بگذار دیگران بگویند و تذکر دهند.»
ما معمولاً در سیاست، اقتصاد، مدیریت، مشکلات اجتماعی و روابط عاطفی، نفرات اول را زودتر و زیادتر میبینم و نقش و سهم تأثیرگذار نفرات دوم را در زیر سایهی سنگین آنها فراموش میکنیم.
نفر دوم نباشیم...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙امشب
✨برایتان دعا میکنم
⭐️خدای بزرگ نصیبتان کند
✨هر آنچه ازخوبی ها
🌙آرزو دارید🙏🏻
🌙لحظه هاتون آروم
✨خونه هاتون گرم از محبت
⭐️آسمون دلتون ستاره بارون
✨خواب تون شیرین
🌙شبتون بخیر⭐️
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
☕️سـلام صبحتون بخیر
🍁روزتون
🌼متبرك به نگاه خدا
☕️دلتون گرم از آفتاب امید
🍁ذهنتون پراز افکار ناب
🌼قلبتون مملو از مهربانی
☕️دست تون
🍁سرشاراز بخشندگی
🌼آرزوهاتون برآورده
و دعاهاتون مستجاب🍂🍁
☕️سلام صبح یکشنبه تون
🌼سرشـار از خیـر و برکـت
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
خونه قدیمی هرچقدر بهار و تابستونش باصفاست همون قدر هم پاییز و زمستونش دلگیره ...
پاییز که می رسید روی حوض پر میشد از برگ های درخت آلبالو ، راه چشمش بسته میشد و آب از کناره هاش سر ریز میشد !
شیشه های آبغوره به سرخی غروب هاش میشد و انگار توی هر شیشه ای یک دنیا غروب پاییزی جمع شده ....
از انباری هاش بوی نفت و پیاز های خشک شده میومد ، پنجره های شکسته رو پلاستیک می کشیدیم و میخ در چوبیا دستامونو سوراخ سوراخ می کرد !
با اولین باد پاییزی حیاط پر میشد از برگ و با اولین بارون سقف های خونمون چیکه میکرد ....
وقتی بچه خونه قدیمی باشی ، صدای ناله ناودون و درو پنجره های که از باد به هم میکوبن ته نشین گوش هات میشه و به بوی بارون خو گرفته !
بچه خونه قدیمی که باشی دلت تنگ میشه برای ظرف قدیمی ها ، واسه آجر سوخته ها ، دوچرخه های زنجیر رد کرده ته انبار ...
از رخت و لباسی که سر بند تاب میخورند بی قرار میشی و یاد کفش پاره هایی که زیر بارون جاماندن دل آشوبت می کنند !
#سعید_سلیمانی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚گریه امیرالمؤمنین ؟!
روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🌸برای دیگران از خداوند
🍃در خواست خیر داشته باشید
🌺قانون کارما میگوید :
هر نیتی که میکنیم و یا هر عملی که
انجام میدهیم ،دست به دست
چرخیده وهمانند آن به خودمان
باز میگردد.
🌸نیتی که میکنیم باعث تابش انرژی به
جهان هستی میشود که پس از مدتی ،
دیر یا زود آن را دریافت خواهیم کرد.
🌺در نتیجه از امروز می کوشیم که
حتی افکار و نیّات خود را کنترل کرده
و آنها را به سمت و سوی مثبت سوق دهیم
🌸ما همیشه از افکار منفی چه در مورد
خود و چه در مورد دیگران دوری می کنیم.
🌺و در آرامش زندگی میکنیم و میدانیم
هر چه به دیگران خوبی کنید
هزاران برابر به سمت ما برخواهد گشت
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel