eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
37.5هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چه وقت انسان بزرگی هستیم؟ هرگاه از خوشبختی کسانی‌ که دوستمان ندارند، خوشحال شدیم هرگاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم ... هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته اند هدیه دادیم هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود ... هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم هرگاه به بهانه عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم ... هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد مگر زمانی که وجودمان آرام بخش دیگران باشد ... هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود هرگاه همه چیز بودیم و نگفتیم که همه چیز هستیم ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
خدایا نعمت سلامتى مبداء همه نیازها ست ♥️و عاقبت بخیرى مقصد همه نیازها ♥️تو را به مهربانیت این دو را به همه عزیزانم عطا فرما ♥️شبتون گرم نگاه خدا ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴ماجرای ڪاباره رفتن مرحوم ڪافی!! «پارسال خدا یک توفیق به من داد.یک روز در کرج می‌رفتیم یک جایی، دیدیم خیلی مردم می‌روند آنجا. گفتیم‌ اینجا کجاست؟ گفتند حاج آقا ‌اینجا کـــاباره است. گفتم صاحب‌ اینجا کیست؟ گفتند یک جوانی است، سی چهل سالش هم بیشتر نیست. ۷۰۰۰ متر زمین بود، یک استخر بزرگ داشت، قایق توی آن می‌گذاشتند و زن‌ها، پسرها، دخترها، مردها همه مختلط بودند. غوغایی و یک رسوایی عجیبی بود. عرق، شراب، ویسکی، کنیاک و اینها می‌خوردند... گفتم... 👈ادامه‌داستان‌بازشـــود👉 👈ادامه‌داستان‌بازشـــود👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح قشنگتون گلبارون 🌸روزتـون پراز موفقیت 🌸حـال امـروزتــون زیبــا 🌸 دلاتون پراز عشق و محبت 🌸تنتون سالم و روزتـون قشنگ 🌸روز خـوبی داشته باشید ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 آیا میدانستید؟ در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگراف‌خانه تأسیس شد اما مردم استقبال نکردندو کسی باور نمیکرد که پیامش با سیم به شهر دیگری برود. به همین دلیل ناصرالدین شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم مجانی هر چه می‌خواهند تلگراف بزنند، چون مفت شد همه هجوم آوردند و وقتی دیدن پیام‌هایشان به مقصد می‌رسد تلگراف‌خانه روز به روز شلوغتر شد. ناصرالدین شاه که مطمئن شد مردم ارزش تلگراف را فهمیدند، دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند که: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است...! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدیریت تعارض منافع ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚داستان کوتاه مردی نابینا درون قلعه‌ای گرفتار شده بود و نومیدانه می‌کوشید خودش را نجات دهد. چاره را در این دید که با لمس‌کردن دیوارها دری برای رهایی پیدا کند. پس گرداگرد قلعه را می‌گشت و با دقت به تمام دیوارها دست می‌کشید. همچنان که پیش می‌رفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد. ناگهان برای لحظه‌ای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش می‌کرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا می‌توانست رهایی‌اش را به ارمغان آورد، پس به جستجویی بی سر انجامش ادامه داد. بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه گاه تلنگری شبیه خارش دست، لذت‌های گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم می‌کند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شکرگذاری‌‌کنیم‌ازخدای‌مهربان‌برای‌ همه ی نعمتهای بیکرانش...🙏 🍃🌸 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
مرد بسیار ثروتمندی که ازحکیمی دل خوشی نداشت با خدمتکارانش در بیرون شهر با حکیم و تعدادی از شاگردانش روبه رو شد. مرد ثروتمند با حالتی پر از غرور و تکبر به حکیم گفت : تصمیم گرفته ام پول خودم را هدر دهم و برایت سنگ قبری گران قیمت تهیه کنم . بگو جنس این سنگ از چه باشد و روی آن چه بنویسم تا هر کس بالای آن قبر بایستد و برای تو آرامش طلب کند شاد شود و خنده اش بگیرد! حکیم خنده ای کرد و پاسخ داد : اگرخودت هم بالای سنگ قبرمی ایستی . سنگ قبر مرا از جنس آیینه انتخاب کن و روی آن هیچ چیز ننویس! بگذار مردمی که بالای آن می ایستند تصویر خودشان را ببینند و اگر هم آمرزشی طلب می کنند نصیب خودشان شود. مرد ثروتمند که حسابی جا خورده بود برای اینکه جلوی اطرافیانش کم نیاورد با تمسخر گفت : اما همه که برای دعای آمرزش بالای سنگ قبر نمی ایستند ؟ و حکیم با همان تبسم گرم و صمیمانه همیشگی اش گفت : آنها آیینه ای بیش نخواهند دید. نکته آیینه چو نقش تو بنمود راست خودشکن آیینه شکستن خطاست ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
❤️ جدی بگیرید ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel