📚همیشه شنیده ایم که دعا برای غیر از خود بهتر مستجاب میشود.
دلیل علمی آن این است که انسان به مسائل خود بیش از اندازه نزدیک میشود و به همین دلیل همواره میترسد و تردید میکند و شک و تردید باعث خدشه دار شدن ایمان میشود و خدشه ایمان ، انسان را از رسیدن به آرزویش دور میکند؛
اما دوست شما که برای شما دعا میکند ، بدون هیچ استرسی موفقیت و سلامت و برکت را از ته دل برای شما میخواهد یا به عبارتی آن را به عینه میبیند و چون خیلی به موضوع چسبیده نیست، شک نمیکند، دعا میکند و موضوع را رها میکند تا هم او که مشکل را به او سپرده است ، برایش حل کند!
.
از طرفی وقتی با حس مثبت و بدون استرس برای دیگران دعا میکنید، فرکانس مثبت شروع به فعاليت میکند و طبق قانون جذب تمام آن خوبی که برای شخص دیگری از ته دل خواسته اید به سمت شما سرازير میشود.
خدایا بابت همه چیز متشکریم
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فقيری سه عدد پرتقال خريد🍊🍊🍊
اولی رو پوست كند خراب بود
دومی رو پوست كند اونم خراب بود
بلند شد لامپ رو خاموش كرد
و سومی رو خورد.
گاهی وقتا بايد خودمون را
به نديدن و نفهميدن بزنيم
تا بتونيم زندگى كنيم...!
وقتى گرسنه اى ، يه لقمه نون خوشبختيه..
وقتى تشنه اى ، يه قطره آب خوشبختيه..
وقتى خوابت مياد ، يه چرت كوچيك خوشبختيه..
"خوشبختى يه مشتى از لحظاته…
يه مشت از نقطه هاى ريز،كه
وقتى كنار هم قرار مى گيرن،
يه خط رو ميسازن به اسم زندگی...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
.
یادم هست پیش از ازدواجم، مدتی با همسرم همکار بودم. فضای کار باعث شده بود ک او از شخصیت و اطلاعاتِ من خوشش بیاید. ناگفته هم نماند؛ خودم هم بدم نمیآمد ک او این قدر شیفتهی یک آدمِ فراواقعی و ب قولِ خودش «عجیب و غریب» شده!
.
ما با هم ازدواج کردیم. سالِ اول را پشتِ سر گذاشتیم و مثلِ همهی زن و شوهرهای دیگر، بالاخره ی روزی دعوای سختی با هم کردیم. در آن دعوا چیزی از همسرم شنیدم ک حالا بعد از جداییمان، چراغِ راهِ آیندهی رفتارهایام شده:
-«منو باش که خیال میکردم تو چ آدمِ بزرگ و خاصی هستی!... ولی میبینم الآن هیچچی نیستی!... ی آدمِ معمولی!»
.
امروز ک دقت میکنم، میبینم تقریبا همهی ما در طولِ زندگی، ب لحظههایی میرسیم ک آدمهای خاص و افسانهییمان، تبدیل ب آدمی واقعی و معمولی میشوند. و درست در همان لحظه، آن آدمی ک همیشه برایمان بُت بوده، ب طرزِ وحشتناکی خُرد و خاکشیر خواهد شد.
ما اغلب دوست داریم از کسانی ک خوشمان میآید، بُت درست کنیم و از آنها «اَبَر انسان» بسازیم. و وقتی آن شخصیتِ ابرانسانی تبدیل ب ی انسانِ عادی شد، از او متنفر شویم.
👈ب یک دلدادهی شیفته باید گفت:
-«کسی ک تو امروز در بهترین لباس و عطر و قیافه میبینی، در خلوتش، یک معمولی تمامعیار میشود!...
تو با یک آدمِ معمولی طرفی، ن یک ابرقهرمانِ سوپراستار!»
همهی ما آدمایم. آدمهای خیلی معمولی.
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
📚سبیلش آویزان شد
این مثل را در مواردی که شخصی شکست خورده و پکر و افسرده شود به کار میبرند و حکم مسخره کردن شخص را دارد.
در زمان صفوی به ویژه در زمان شاه عباس سبیل چخماقی و از بناگوش در رفته مد شده و حتی میگویند شاه عباس بر حسب بلندی و کوتاهی سبیل، حقوق صاحب سبیل را تعیین میکرد.
بنابراین رسم بود که برای بالا نگهداشتن و جلا دادن سبیل آن را چرب میکردند.
میزان سنجش محبوبیت شخص در نزد شاه و یا مافوقش را از میزان همین چربی و جلا و سربالا ماندن سبیل میشد تشخیص داد. وقتی کسی دیگر مورد عنایت قرار نمیگرفت و سبیل خود را چرب نمیکرد کمکم سبیلش آویزان میشد و معلوم میشد شخص از اعتبار افتاده و یا فقیر و ورشکسته شده.
رفته رفته این مثل در مورد از قدرت افتادن و ورشکسته شدن و یا هر نوع شکستی استفاده گردید.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
با عشق حسن(ع) من به جهان ناز کنم
افطارمو با نام حسن باز کنم❣
صد شکر که درک شب قدر رمضان
با جشن ولادتش آغاز کنم❣
💚دلخواسته هایتان را آرزو كنید ؛میلاد كریم اهل بیت فرا رسیده است💚
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚داستانهایی از امام حسن مجتبی ع
راز سجده ی طولانی
سجده اش طولانی شده بود. تعجب کردیم. نماز جماعت و این سجده تا به حال از پیامبر ندیده بودیم گفتیم شاید وحی نازل شده. نماز که تمام شد جلو رفتیم علتش را پرسیدیم.
فرمود: حسن بر گردنم سوار شده بود. دلم نیامد او را پایین بیاورم منتظر ماندم خودش پایین بیاید.
گفتیم : یا رسول الله با دیگران اینطور رفتار نمی کنید.
فرمود: حسن ریحانه من است هر کس می خواهد به بهتر و مهتر بهشت نگاه کند به حسن نگاه کند.
خدا دوست داران تو را دوست دارد
از كوچه ها مي گذشتيم. حسن را ديديم. بازي مي كرد. پيامبر قدم هايش را تندتر كرد . رسيد نزديكش . دست هايش را باز كرد ، مي خواست بغلش كند . او اما به اين طرف و آن طرف مي دويد . پيامبر هم به دنبالش ؛ هر دو مي خنديدند .او را گرفت .دستي كشيد روي سرش ، بوسيدش .
فرمود :" تو از مني ، من از تو . خدا دوست دارد هر كه تو را دوست داشته باشد
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💿فایل تصویری
🔴 ماجرای قاضی #لواط کار
◀️ برخی نتایج دوری از مکتب اهل بیت علیهم السلام
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚#داستانی_عجیب
#نماز
#استخوانیکهرزقروزیراازبینمیبرد!!
در روایتی آمده است: در زمان رسول خدا حضرت #محمد (ص)، مردی خدمت آن حضرت آمد و از #تنگ دستی شکایت کرد. حضرت به او فرمودند: شاید #نماز نمی خوانی؟ مرد گفت: یا رسول الله؛ همانا نمازهای پنجگانه را به جماعت و در پشت سر شما بجا می آورم.
حضرت فرمودند: شاید کسی در #منزلت نماز نمی خواند؟
آن مرد عرض کرد: همه #نماز می خوانند و تا آن ها را به خواندن نماز واندارم، از خانه خارج نمی گردم.
پیامبر (ص) فرمودند: شاید در #همسایگی تو کسی می باشد که نماز نمی خواند؟
مرد گفت: یا رسول الله؛ همانا تمامی آن ها #نماز می خوانند.
پس در آن لحظه جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای رسول خدا؛ در فلان بیابان فرد #بی_نمازی از دنیا رفته است و کلاغی استخوان کوچکی از آن فردِ بی نماز و تارک الصلاة را به منقار گرفته و آورده در میان درختی که در #خانه ی این مرد است قرار داده است، پس به او بگو آن #استخوان را بردارد تا وسعتِ رزق و روزی پیدا نماید.
📚منابع:
1- تفسیر عیاشی، ج1: 25.
2- ثواب الاعمال: 104.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚بانی
بهلول گروهى را ديد كه مسجدى مى سازند و ادعا مى كنند كه براى خداست.
او بر سنگى نوشت: بانى اين مسجد بهلول است و آنرا شبانه بر در مسجد نصب كرد.
روز بعد كه كارگران سنگ را ديدند، به هارون الرشيد ماجرا را گفتند.
او بهلول را حاضر كرد و پرسيد: چرا مسجدى را كه من مى سازم به نام خودت كرده اى؟
بهلول گفت: اگر تو مسجد را براى خدا مى سازى، بگذار نام من بر آن باشد! خدا كه مى داند بانى مسجد كيست، او كه در پاداش دادن اشتباه نمى كند. اگر براى خداست چه نام من باشد چه نام تو اين كه مهم نيست!!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از همنشینیات
رمضان هم
کریم
شد...
یا حَسن💚
#عمریستدخیلمبهضریحیکهنداری
💐💐صبحتون بخیر
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚 داستان کوتاه
ﺭﻭﺯﯼ، ﮔﺮﮔﯽ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﮐﻮﻩ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﯾﮏ ﻏﺎﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻏﺎﺭ ﮐﻤﯿﻦ ﮐﻨﺪ، ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﺻﯿﺪ ﮐﻨﺪ. ﺑﺪﯾﻦ ﺳﺒﺐ، ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﺮﻭﺟﯽ ﻏﺎﺭ ﮐﻤﯿﻦ
ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ، ﯾﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺁﻣﺪ. ﮔﺮﮒ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﻓﺖ . ﺍﻣﺎ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺴﺮﻋﺖ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﺍﻩ ﮔﺮﯾﺰﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﮔﺮﯾﺨﺖ. ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺳﺘﭙﺎﭼﻪ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ. ﮔﺮﮒ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺧﻮﺭﺩ.
ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ، ﯾﮏ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﺁﻣﺪ. ﮔﺮﮒ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﯿﺮﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﺩﻭﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﺍﺯ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻗﺒﻠﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ. ﮔﺮﮒ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﮓ ﻣﻦ ﺑﮕﺮﯾﺰﻧﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ، ﯾﮏ ﺳﻨﺠﺎﺏ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻣﺪ. ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺳﻨﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺻﯿﺪ ﮐﻨﺪ. ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺳﻨﺠﺎﺏ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮐﻮﭼﮏ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ. ﮔﺮﮒ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻠﯿﻪ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻫﺎﯼ ﻏﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﮐﺮﺩ. ﮔﺮﮒ ﺍﺯ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺭﻭﺯ ﭼﻬﺎﺭﻡ، ﯾﮏ ﺑﺒﺮ ﺁﻣﺪ. ﮔﺮﮒ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻏﺎﺭ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺑﺒﺮ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﮐﺮﺩ. ﮔﺮﮒ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﻏﺎﺭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺳﻮﯾﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻃﻌﻤﻪ ﺑﺒﺮ ﺷﺪ.
ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻤﻊ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﺒﻨﺪ.
به انوشيروان نوشتند كه يكي از مردم كشورش آن قدر مال دارد كه در خزانه پادشاه هم يك دهم آن نيست.
انوشيروان در پاسخ نوشت: خدا را سپاس ميگويم كه رعيت ما از ما غني تر شده اند، و اين از عدل و دادگري ماست.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
بهار باید اینجوری بگذره
یه خونه باشه با یه ایوون بزرگ
لبه ایوون پر از گلدونهایی باشه که مادربزرگ
عاشقشونه و صبح به صبح قبل بیدار شدن اهل خونه
قربون صدقشون میره و بهشون آب میده...
یه حیاط پر از درخت باشه و یه حوض آبی تازه رنگ شده وسط حیاط
که شبها عکس ماه بیفته داخلش!
یه تخت کنار ایوون زیر پنجره باشه و یه لحاف سنگین...
از همون لحاف هایی که وقتی میندازی روت نمیشه نفس کشید!
از همونایی که بوی نم و عطر خاص جا رتختخوابی رو میده
بعد یه روز بالا و پایین کردن حیاط و نشستن کنار حوض و بازی کردن با ماهیها
شب بخوابی تو همون ایوون و زیر اون لحاف سنگین دست دوز مادربزرگ
بین گرم و سرد شدن و تاب خوردن زیر لحاف خوابت ببره
صبح با بوی نم بارون بلند شی
وقتی چشماتو باز میکنی انقد ذوق کنی که دلت بخواد بخوابی و دوباره صبح بشه...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel