🐺حلاج گرگ بودن
حلاج به معنای "پنبه زن" است.
این اصطلاح در مواردی به کار میرود که کاری بدون مزد و عایدی انجام شود.
حلاجی برای کار حلاجی به دهی میرفت. زمین پوشیده از برف و هوا بسیار سرد بود. در بین راه به گرگی گرسنه برخورد. حلاج درصدد چاره برآمد. خواست با کمان به او حمله کند. دید کمان، طاقت حملهٔ گرگ را ندارد و می شکند. به سرعت روی زمین نشست و با چک حلاجی بنای زدن بر زه کمان گذاشت! گرگ از صدای زه کمان ترسید و فرار کرد. حلاج هم به سرعت به راه افتاد. اما پس از مدت کوتاهی باز دید گرگ به سمت او میآید. حلاج مانند قبل، کوبیدن چک بر کمان را شروع کرد و گرگ را فراری داد و به راه خود ادامه داد. این عمل بارها تکرار شد تا سرانجام گرگ خسته شده و به سراغ شکار دیگری رفت. حلاج هم چون دید شب نزدیک است و هوا سرد و برفی است، به خانهٔ خود بازگشت.
وقتی همسرش پرسید: امروز چه کردی؟
گفت: "حلاج گرگ بودم!".
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
❤️ عزیز دلِ من!
توقع خوب بودن در تمام لحظه ها را از کسی نداشته باش...
توقع آرام بودن و خوش رفتار بودن...
حق اشتباه را به تمام آدمها بده. حق بدرفتاری، تندی و عصبانیت!
حق اشتباهات کوچک، بزرگ و حتی جبران ناپذیر!
واقعیت اینگونهاست که رفتار آدمها به مرور اتفاقاتی که برایشان میافتد تغییر میکند. به مرور دردها و سختیها و رنجهای کوچک و بزرگی که زندگی به آنها تحمیل میکند.
مثلا تو نمیدانی دیروز برای من چگونه بود؟
پریروز! هفته پیش اصلا...
حس آدمها، روی پیشانیشان حک نشده. حد تحملشان هم! شاید اتفاقی فراتر از تحمل برای من بیفتد و تو حتی نفهمی فراتر از تحمل یعنی چه؟!
آدمها به همان اندازه که حق دارند دوست داشته باشند، به همان اندازه هم اجازه دارند متنفر باشند.
کاش در لحظهی انفجار آدمها از غم، از تمام سختیهایی که شاید به موجب قوی نبودن و تحملهای کَمِشان میکِشند، آرام باشیم و باور کنیم که هیچکدام از آدمهای زمین مجبور نیستند
قوی و محکم و شکست ناپذیر باشند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞تصاویر دیده نشده از تهران در سال ۱۳۲۲
در این فیلم، تصاویری از تهران در زمان جنگ جهانی دوم دیده میشود. خیابانهای لاله زار و سعدی، ساختمان تجاری سینگر، مجلس شورای ملی و مسجد سپهسالار از جمله این تصاویر هستند
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚دروغ ریشه هر چیزی را خشک میکند!
یکی تعریف می کرد:
کنار سی و سه پل اصفهان نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد
بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید، اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد.
دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد
به عادت همیشگی ، دستم را که خالی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم !بلافاصله به سویم حـرکت کرد!! در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد !
بچه آمد و شکلات را گرفت!
به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم!
او گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی،اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است!
کار تو باعث می گردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر به کسی اعتماد نکند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
#آیا_می_دانستید 💡
چرا بیست و پنجم اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی انتخاب شده است ؟ چه مناسبتی این روز دارد؟ این پرسشی است که به احتمال زیاد به ذهن شما هم آمده است ، دکتر #محمد_جعفر_یاحقی فردوسی شناس و مدیر قطب فردوسی شناسی در دانشگاه ادبیات مشهد در مصاحبه ای که سال قبل انجام داده اند دلیل این انتخاب را توضیح داده اند.
"خیلی فکر کردیم روز بزرگداشت فردوسی چه روزی باشد. ابتدا آمدیم و گشتیم و روز بیستوپنجم اسفند را پیدا کردیم که تاریخ مشخصی در #شاهنامه است؛ روز پایان سرایش شاهنامه، بهگفته خود فردوسی در این بیت: «بهپای آمد این قصه یزدگرد/ بهماه سپندارمذ روز ارد» که بهمعنی بیستوپنجم اسفند است و البته براساس تقویم یزدگردی است و سهچهار روز پس از بیستوپنجم اسفند در تقویم ما میشود و به فروردین میرسد. دیدیم که انتخاب روز بیستوپنجم اسفند یا روزی در اوایل فروردین هیچ مناسبتی ندارد و نمیتوان همایش بزرگداشت فردوسی را در آستانه نوروز یا اوایل فروردین برگزار کرد، زیرا نوروز همیشه تبوتاب خاص خود را دارد و مسافرتها بیشتر است و مسئولان هم گرفتاریهای خاصی دارند؛ بنابراین تصمیم گرفتیم که این مناسبت را کمی عقبتر ببریم و در نهایت پیشبینی کردیم که بیستوپنجم اردیبهشت برای روز بزرگداشت فردوسی روز مناسبی است؛ اردیبهشت در میانه بهار است، ماه خوبی است و پر از طروات و شادابی است....."
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 وای به حال عاقلان بی عمل
امام باقر (ع) فرمودند
خدا در روز قیامت به اندازه عقلی که در دنیا به بندگانش داده است در حسابرسی آنها دقت میکند.
📚 معانی الاخبار
این روایت نشان میده که خدا به بعضی از بندگان بیشتر از بعضی دیگر عقل و علم و دانش عنایت کرده و به همون اندازه هم در حسابشون سختگیری میکنه، چون توقعی که از انسان عاقل میرود بیشتر از انسان کم عقل است.
شاید به همین خاطر هست که در روایت آمده:
هفتاد گناه جاهل بخشیده میشود، قبل از آن كه یك گناه عالم بخشیده شود.
📚كافی
و وای به حال کسانی که عقل و علم داشته باشند و از آن برای کسب دنیای حرام استفاده کنند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
از يمن جماعتى نزد پيغمبر آمدند و گفتند: ما بقاياى ملك مقدم هستيم از آل نوح، و از براى پيغمبر ما وصیی بود كه اسم او سام بوده است. خبر داده در كتابش به اين كه از براى هر پيغمبرى معجزه ای است و نيز از براى او وصيى هست كه قائم مقام او مى شود.
وصى تو چه كسى است؟ آن حضرت اشاره فرمود به طرف على (ع)، پس گفتند: يا محمد (ص) اگر از وصى شما بخواهيم كه سام بن نوح را زنده كند، مى تواند؟ فرمود: بلى، به اذن خدا. سپس فرمود: يا على بلند شو با آنها به مسجد نزديك محراب برو و پاى خود را به زمين بزن.
پس على (ع) نزديك محراب رفت و در دست آن جماعت نوشته هايى بود. على (ع) دو ركعت نماز خواند و پاى خود را به زمين زد در آن هنگام زمين شكافته شد و لحد و تابوتى ظاهر شد، سپس پيرمردى از تابوت بلند شد و ايستاد كه صورت او مثل ماه شب چهارده مى درخشيد و خاك از سر خود مى افشاند.
سپس صلوات فرستاد بر على (ع) و گفت: شهادت مى دهم كه معبودى جز ذات پروردگار نيست. و اين كه محمد (ص) سيد پيغمبران است و به درستى كه تو وصى محمد و سيد اوصيا هستى. منم سام بن نوح، پس آن جماعت باز كردند صحيفه هاى خود را چنان كه وصف شده بود ديدند.
سپس آن قوم گفتند: مى خواهيم كه سوره اى از صحف را بخوانى. پس شروع كرد به خواندن، تا آن كه سوره را تمام كرد، سپس سلام كرد بر على (ع) و به همان حالت كه بود خوابيد و شكاف زمين به هم آمد و آن جماعت تماما گفتند: ان الدين عندالله الاسلام، و مسلمان شدند.
📚مناقب اهل بيت، ص 45 و 46.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سحر و طلسم زبان ...!
🎙#استاد_دانشمند
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) :
قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ ، لَا يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً.
رسول خدا(ص) :
این سخن مرد که به همسر خود بگوید «دوستت دارم» هیچ گاه از دل زن بیرون نمی رود .
📙وسائل الشیعة ، ج 20 ، ص 23 .
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
✨خـدایـا ...
❄️دراین دریای پرتلاطم روزگار
✨با نگاه مهـربانت
❄️دلگرممان کن
✨به فـردایی بهتـر ...
❄️شبتون پراز آرامش
✨و نگاه خداونـد
❄️هر کجا که هستین
✨همراهتان باشد ...
شبتون آرام ✨❄
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
سگ انگلیسی (تقوا.حب وطن)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
در زمانی که نصرت الدوله وزیر دارایی بود، لایحه ای به مجلس آورد که به موجب آن، دولت ایران یکصد قلاده سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی در باره خصوصیات این سگ ها بیان کرد و گفت: این سگ ها شناسنامه دارند، پدر و مادر دارند، نژادشان معلوم است و به محض آن که دزد را ببینند، او را می گیرند. مدرس، پس از شنیدن توضیحات شاهزاده نصرت الدوله، دست را بر روی میز کوبید و گفت: مخالفم!
وزیر دارایی گفت: آخر چرا هر چه لایحه می آوریم شما مخالفت می کنید; دلیلش چیست؟
مدرس که تبسمی بر لبانش نقش بسته بود، پاسخ داد: مخالفت من، هم دلیل دارد و هم به سود شماست. مگر نگفتید این سگ ها به محض دیدن دزد، او را می گیرند، خوب، آقای وزیر دارایی! با ورود این سگ ها به ایران اول کسی که گرفتار آنها می شود خود شما هستید; پس مخالفت من به نفع شماست!
به نقل از: داستانهای مدرس، ص177
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر در مواردی همسرمان با فرزند بدرفتاری میکند چه کنیم تا عامل اختلاف نشود؟
🔴 #دکتر_حبشی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚خربزه قاتل
آقا محمدخان قاجار سرسلسله پادشاهان قجری است که زندگیاش با حوادث عجیب و جالبی گره خورده است، او که با بر انداختن سلسله زندیه به قدرت رسید، سرانجام در جریان لشگر کشی بیرون راندن سپاه روس ها از ایران کشته شد.عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من که یکی از منابع مهم در مطالعه دوران قاجاریه محسوب میشود، دلیل به قتل رسدن او را اینگونه شرح میدهد:« در ایام محاصره شوشا، مقداری خربزه برای شاه آورده بودند که تحویل آبدار خود نموده و امر داده بود که هر وعده مثلا نصف یک دانه از آنها را که یک ظرف میشود در سفره غذای او بگذارند. خربزهها زودتر از حسابی که شاه داشته است تمام میشود. شاه تاریخ روز آوردن خربزهها و اینکه چند دانه آن به مصرف رسیده و چند دانه آن باید باقی باشد دقیقا تعیین میکند و از آبدار باقیمانده را مطالبه مینماید. آبدار هم نجات را در حقیقتگویی میپندارد و اعتراف میکند که با دو نفر از پیشخدمتها آنها را خوردهاند. شاه برای همین جرم، امر به کشتن هر سه نفر میدهد. بعد از آن که به خاطر او میآورند که شب جمعه است، اعدام آنها را به صبح شنبه محول مینماید و چون محکومین به تجربه میدانستند که حکم شاه استینافپذیر نیست، شب شنبه سه نفری وارد اتاق خواب او شده کارش را میسازند و جواهرهای سلطنتی را برداشته فرار میکنند.»
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel