eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
38.6هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
تـو وقتی خوب هستی که اگر گناه کسی را دیدی آنرا ندیده بگیری و فاش نکنی... وقتی بزرگواری که غم دیگران را آرام می کنی... وقتی زیبـا هستی که لبخند می زنی و در قلبت غم بزرگی داری و دیگران را به لبخندت شـاد می کنی.... چه فرزندانت باشند چه همسر و چه غیر آنها... خدایا ما را از کسانی قرار بده که در دنیا خیر و نیکی می کارند خـدایا مـا را به کـارهـای خـیر هرگونه کـه باشد نزدیک کـن..... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 عمر واقعی انست که در تحصیل دانش بگذرد وقتى اسكندر جهت فتح ممالك  به شهرى رسيد كه در آب و هوا و نعمت و صفا نظير آن را نديده بود فرمان داد تا در آن حوالى سراپرده بر پا نمايند.  ناگاه به قبرستانى رسيدند ديد بر قبر يكى نوشته شده او يكسال عمر كرده و بر ديگرى نوشته سه سال و بر ديگرى پنج سال و خلاصه هيچيك را عمر از پانزده سال و بيست سال بيش نبود در حيرت شد كه چگونه در چنين آب و هواى خوب عمر اندك باشد.  فرستاد جمعى از اعيان شهر را حاضر كردند و همه را معمّر و كهنسال يافت، از معماى عمر كم قبرها پرسيد گفتند: اموات ما نيز مانند ما عمر زياد كرده اند ولى روش ما اين است كه از ايام زندگى خود آنچه براى تحصيل علم و دانش و تكميل نفس گذرانديم از عمر خود شماريم و بقيه را باطل و بيهوده دانيم پس هر كه از ما درگذرد آن مقدار زمان را حساب كنند و بر روى قبر او نويسند كه با علم و دانش بوده است.  اسكندر را اين سخن و عادت بسيار پسنديده آمد وآنها را تحسين كرد. منبع: داستانهایی از فضیلت علم علی میرخلف زاده  ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بارز ترین علامت سلامت فرزند دختر و پسر دکتر_انوشه ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
مردی به نزد حلوا فروشی رفت وگفت : «مقداری حلوای نسیه به من بده» حلوا فروش قدری حلوا برایش در کفی ترازو گذاشت و گفت : « امتحان کن ببین خوب است یانه .» مرد گفت : « روزه ام باشد موقع افطار » حلوا فروش گفت « هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده ؛ چطور است که حالا روزه گرفته ای.» مرد گفت :« قضای روزه پارسال است .» حلوا فروش حلوایش را از کفه ترازو برداشت وگفت : «تو قرض خدا را به یکسال بعد می اندازی قرض من را به این زودی ها نخواهی داد . من به تو حلوا نمی دهم ‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡چطور خلاق و‌جالب باشیم نه خسته کننده و ملال‌آور؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
یه زمانی اسامی خیابونهای اهواز اینجوری روی کتیبه‌های سنگی حک شده بود ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴دانستنی ها رابطه مستقیم میگرن با کم ‌خوابی ! 🔹بی خوابی باعث می ‌شود تا فرد دچار بیماری روانی شود و برای مغز بسیار مخرب است و برخی از سردرد‌ها هم ارتباط مستقیم با کم خوابی دارد که بیماری میگرن جزء این دسته از سردرد‌ها است 🔹 این در حالی است که خواب کافی یکی از تکنیک ‌های درمان است ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔻هشدار محققان: هر 3 ماه بالش خود را بشویید 🔹متخصصان می‌گویند استفاده از لحاف و بالش فرسوده سلامتی افراد را تهدید می‌کند. 🔹 بالش به‌طور طبیعی محل نگهداری باکتری‌ها، سلول‌های مرده پوست و گرد و غبار است. 🔹استفاده از بالش و لحاف فرسوده می‌تواند باعث مشکلات گردن، ستون فقرات و حتی بروز آسم شود. بالش‌ها را باید یک یا دو سال یک‌بار تعویض کرده و هر ۳ ماه بشوییم تا از مشکلاتی که برای سلامتی ایجاد می شود جلوگیری شود. .═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚توصیه هایی برای خوش بینان به هر کس که می رسید از شادکامی و سلامتی، از آرامش و شکوفایی و از سعادت و نیکبختی سخن بگویید... به جنبه ی خوشایند هر چیز نگاه کنید. فقط به بهترینها فکر کنید فقط به خاطر بهترینها کار کنید و فقط در انتظار بهترین ها باشید. با دیدن و شنیدن موفقیت دیگران به همان اندازه شاد و خوشحال شوید که از موفقیت خود شاد و خوشحال می شوید. به هر کس که می رسید لبخند بزنید. برای اصلاح خود به قدری وقت صرف کنید که وقتی برای انتقاد از دیگران نداشته باشید. در مقابل بیم و دلهره چون کوه باشید. کينه نمي ورزد دوست مي دارد. خجالت نمي کشد خود را باور دارد. خشمگین نمیشود و مـهربـان است حرص نمي خورد. همه چيز را کافي مي داند حسد نمي ورزد و خود را لايق مي داند. برای بزرگداشت خود نيـاز بـه تحقير ديگران نـدارد.      ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
خـدایـا ... دراین دریای پرتلاطم روزگار با نگاه مهـربانت دلگرممان کن به فـردایی بهتـر ... شبتون پراز آرامش و نگاه خداونـد هر کجا که هستین همراهتان باشد ... شبتون آرام ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
بهتـرین هدیه زندگی عشــق و محبت است دسته گلی بــه نام عشـــق تقــدیم شمــامهـربانان سلام صبح زیباتون همچون گل زیبا🌸🌸🌸 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴ماجرای ڪاباره رفتن مرحوم ڪافی!! «پارسال خدا یک توفیق به من داد.یک روز در کرج می‌رفتیم یک جایی، دیدیم خیلی مردم می‌روند آنجا. گفتیم‌ اینجا کجاست؟ گفتند حاج آقا ‌اینجا کـــاباره است. گفتم صاحب‌ اینجا کیست؟ گفتند یک جوانی است، سی چهل سالش هم بیشتر نیست. ۷۰۰۰ متر زمین بود، یک استخر بزرگ داشت، قایق توی آن می‌گذاشتند و زن‌ها، پسرها، دخترها، مردها همه مختلط بودند. غوغایی و یک رسوایی عجیبی بود. عرق، شراب، ویسکی، کنیاک و اینها می‌خوردند... گفتم... 👈ادامه‌داستان‌بازشـــود👉 👈ادامه‌داستان‌بازشـــود👉
درون قلب جهان، انقلاب گشته بیا نفس، بدون تو همچون عذاب گشته بیا نظاره کن به فرا سوی مدینه و ببین حرم به دست حرامی خراب گشته بیا سالروز تخریبِ قبور ائمه بقیع، تسلیت باد🖤 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 حکایت کوتاه روزی یکی از پادشاهان به سیر و سیاحت رفت ،تا این که به روستایی رسید ،کمی در آنجا توقف کرد،تا قدری استراحت کند. پادشاه به همراهان خود گفت :بساط طعام را آماده کنید  کمی توقف می کنیم و سپس به راه خود ادامه می دهیم. پادشاه گفت:آن پیرمرد هم که در حال کار کردن هست را بگویید تا بیاید(و با تعجب با خود زیر لب می گفت:چگونه این شخص با این کهولت سن هنوز سر پاست) پیر مرد جلو امد و گفت :بله ،با من کاری بود!پادشاه گفت:ببینم تو چند سال از عمرت سپری شده؟ پیر مرد گفت:یکصد و بیست سال ، پادشا‌ه :و هنوزسر پا هستی و کار می کنی. پیر مرد:بله. پادشاه:ما با داشتن وسایل عیش و نوش و استراحت،نصف عمر شما را هم نداریم !!شما دهاتی ها که وسایل عیش و نوش به قدر ما ندارید ،چطور این همه عمر می کنید؟ پیرمرد در جواب پادشاه گفت:هر یک از انسانها سهم مشخصی از اطعام را دارند . هیچکس در این دنیا بیشتر از اندازه خود نمی تواند مصرف کند .شما در عرض چند سال با پر خوری و زیاده روی ،سهم خود را مصرف می کنید . بنا بر این و قتی که تمام شد ۀدیگر سهمی ندارید و می میرید،ولی ما چون سهم خود را کم کم مصرف می کنیم .بیشتر از شما عمر می کنیم ،قربان!!! ‌‌‎ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از عجیب ترین سدهای جهان سد عجیب مونتیسلواین در کالیفرنیا، با افزایش بیش از حد مجاز اب، از طریق گودال تعبیه شده در پشت سد، آب اضافه را تخلیه میکند ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚 وقتی بچه بودم، منزلمان در حضرت عبدالعظیم بود و آن وقتها قطار راه آهن به صورت امروز نبود و فقط همین قطار تهران-شاه عبدالعظیم بود. من می دیدم که قطار وقتی در ایستگاه بود، بچه ها دورش جمع می شوند و آن را تماشا می کنند و به زبان حال می گویند: « ببین چه موجود عجیبی است!» معلوم بود که یک احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ایستاده بود، با یک نظر تعظیم و تکریم و احترام و اعجاب به او نگاه می کردند تا کم کم ساعت حرکت قطار می رسید و قطار راه می افتاد. همین که راه می افتاد، بچه ها می دویدند، سنگ بر می داشتند و قطار را مورد حمله قرار می دادند. من تعجب می کردم که اگر به این قطار باید سنگ زد، چرا وقتی که ایستاده یک ریگ کوچک هم به آن نمی زنند و اگر باید برایش اعجاب قائل بود، اعجاب بیشتر در وقتی است که حرکت می کند.این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم.    دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است، مورد احترام است. تا ساکت است، مورد تعظیم و تجلیل است. اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت، نه تنها کسی کمکش نمی کند، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود و این نشانه یک جامعه مرده است. ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند نه ساکت؛ متحرکند نه ساکن؛ باخبرترند نه بی خبرتر». ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
31.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کلیپ بسیار زیبا در مورد بقیع مستند پنجره های بقیع ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚 حکایت شتردیدی ندیدی مردی در صحرا دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد و سراغ شتر را از او گرفت. پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله پسر پرسید: آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟ مرد گفت: بله بگو ببینم شتر کجاست؟ پسر گفت: من شتری ندیدم! 🔹 مرد ناراحت شد، و فکر کرد که شاید پسرک بلایی سر شتر آورده پس او را نزد قاضی برد و ماجرا را برای او تعریف کرد. قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی چطور همه مشخصاتش را می دانستی؟ 🔹 پسرک گفت: روی خاک رد پای شتری را دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود، فهمیدم که شاید یک چشمش کور بوده، بعد متوجه شدم که در یک طرف راه، مگس و در طرف دیگر، پشه بیشتر است چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است. قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی، ولی زبانت باعث دردسرت شد پس از این به بعد ! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 برخی افراد معتقدند تنقلات ترش کالری ندارند و در مقابل به کاهش وزن و لاغر شدن نیز کمک می کنند. این باور کاملا غلط است. 👈 زیرا همه این تنقلات ترش دارای کالری بوده و همچنین با تحریک ترشح اسید معده، فرآیند هضم و جذب را نیز افزایش می دهند. بنابراین مصرف بی رویه آنها موجب افزایش وزن و چاقی می شود. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚سیب میخک کوب در فرهنگ کوردی وقتی پسری یا دختری عاشق همدیگر میشوند. میگردند و بهترین سیب و بزرگترین سیب را انتخاب میکنند. میخک ریزش میکنند و به همدیگر هدیه میدهند. نماد عشق در فرهنگ کوردی است بعد از فرو رفتن میخکها به سیب. آب سیب از طریق میخکها خارج شده و سیب تبدیل به چوب میشود. این پروسه ۱ ماه طول میکشد. بعد از خشک شدن، سیب بیشتر از ۱۰۰ سال باقی میماند هروقت حتی بعد از ۵۰ سال هم اگر کمی آب را به سیب بپاشانید. بوی خوب میخک یاد آور عشق اول است میخکا ی سر تیز دارن که میتوان به راحتی درون سیب فرو کرد برخی از پژوهشگران بر این باورند که نام میخک از کلمه‌ی تاجگذاری یا تاج خورشید گرفته شده است؛ زیرا این گل٬ یکی از گل‌هایی بود که در مراسم تاجگذاری پادشاهان یونان استفاده می‌شد. این گل٬ امروزه بیشتر نشانه عشق، برتری و جذابیت می‌باشد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴پنجه برنجی بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ شخصی تعریف می کرد که: در سال 1375 برای خرید دستگاه چاپ سه بار به مسکو سفر کردم. در سفر سوم در مسکو یک مشکل اداری برایم پیش آمد، پیش رئیس اداره رفتم. وقتی وارد اطاق شدم، چشمم به چیز عجیبی افتاد. روی میز رئیس یک پنجه برنجی قرار داشت که روی آن نوشته شده بود «علمدار ابوالفضل ». ابتدا حدس زدم آن را به عنوان یک چیز زینتی روی میزش گذاشته، ولی بعد از آن سؤال کردم، جواب داد: «من شیعه هستم و کرامتهای بسیاری از آن حضرت دیده ام، این پنجه را به خاطر همین امر همراهم دارم، جانم به فدایش باد.» وقتی از حال من و تشیع و علاقه ام به حضرت ابوالفضل، علیه السلام، اطلاع پیدا کرد، احترام فوق العاده ای به من گذاشت و همه مشکلات مرا حل کرد. منبع: نماز شام غریبان، به نقل از: کرامات العباسیه (معجزات حضرت اباالفضل، علیه السلام)، علی میرخلف زاده، ص 235 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 متنى قابل تامل در باب ديدن نعمت ها ✍«قارون» هرگز نمی دانست که روزی، کارت عابر بانکی که در جیب ما هست از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند، ما را به آسانی مستغنی میکند. و «خسرو پرويز» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت تر است. و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد می‌زدند، کولرها و اسپیلتهایی که درون اتاقهایمان هست را ندید. و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند؛ هیچگاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید... و «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند، هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد بگونه ای زندگی میکنیم که حتی پادشاهان گذشته نيز اینگونه نمی زیستند اما باز گله منديم! و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود تنگدست تر میشویم...! كمى متفاوت بنگريم... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زن می بخشد اما فراموش نمی‌کند دکتر_انوشه ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌📚 داستان کوتاه ليوانی چای ريخته بودم و منتظر بودم خنك شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد كه روی لبه ی ليوان دور ميزد. نظرم را به خودش جلب كرد. دقايقی به آن خيره ماندم و نكته ی جالب اينجا بود كه اين مورچه ی زبان بسته ده ها بار دايره ی كوچك لبه ی ليوان را دور زد. هر از گاهی می ايستاد و دو طرفش را نگاه ميكرد. يك طرفش چای جوشان و طرفی ديگر ارتفاع. از هردو ميترسيد به همين خاطر همان دايره را مدام دور ميزد. او قابليت های خود را نميشناخت. نميدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همين خاطر در جا ميزد. مسيری طولانی و بی پايان را طی ميكرد ولی همانجايی بود كه بود. یاد بيتي از شعری افتادم كه ميگفت " سالها ره ميرويم و در مسير ، همچنان در منزل اول اسير" ما انسان ها نيز اگر قابليت های خود را ميشناختيم و آنرا باور ميكرديم هيچگاه دور خود نميچرخيديم. هيچگاه درجا نمیزدیم! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 تردمیل یک وسیله تنبیه بود که انسانها را مجبور میکردند با راه رفتن روی چرخ های بزرگ غلات را آسیاب کنند این وسیله از همین رو "tread=راه رفتن و" "mill=آسیاب کردن" نام گرفت. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 داستانک_معنوی جوانی میگفت در یک کتاب درسی تجدید شده بودم و شهریور ماه بود که رفته بودم امتحان بدم، معلمم را دیدم،و بهم گفت فلانی یادته چقدر بهت گفتم درس بخون؟ چرا نخوندی؟ و مرا سرزنش کرد امتحان که تموم شد و از جلسه امتحان بیرون رفتم، نمیدونم چی شد که یاد قیامت افتادم! با خودم گفتم این معلمم بود که فقط بخاطر یک تجدید شدن در کتاب درسی سرزنشم کرد و اینگونه شرمنده و پیشمان شدم درحالی من باز فرصت امتحان دادن دارم،و حتی من بدون دپیلم و با کارنامه ردی و تجدیدی هم میتوانم در این دنیا زندگی کنم اما در قیامت وقتی خدا گناهانم را بخواند چه خواهم گفت؟دیگه اونجا راه برگشتی نیست، فرصت جبرانی نیست! آیا ارزش دارد با انجام لذت های پوچ و دوری از دین ،هم این دنیای خود و هم آخرت خود را تباه کنیم ... به راستی که یادمان رفته برای چه آفریده شده ایم! وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون ِ (ذاریات/56) جن و انس را جز براى پرستش خود نيافريده‌ام. يَقُولُ يٰا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيٰاتِي     ﴿فجر/۲۴﴾ (در قیامت)خواهد گفت: «ای کاش براى زندگى خود[خیرات و حسناتی] پیش فرستاده بودم ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
زیر آب زنی یعنی چه؟ زیرآب، در خانه های قدیمی ‌تا کمتر از صد سال پیش که لوله کشی آب تصفیه نشده بود معنی داشت. زیرآب در انتهای مخزن آب خانه ها بوده که برای خالی کردن آب، آن را باز می‌کردند. این زیرآب به چاهی راه داشت و روش باز کردن زیرآب این بود که کسی درون حوض می‌رفت و زیرآب را باز می‌کرد تا لجن ته حوض از زیرآب به چاه برود و آب پاکیزه شود. در همان زمان وقتی با کسی دشمنی داشتند. برای اینکه به او ضربه بزنند زیرآب حوض خانه اش را باز می‌کردند تا همه آب تمیزی را که در حوض دارد از دست بدهد. صاحب خانه وقتی خبردار می‌شد خیلی ناراحت می‌شد چون بی آب می‌ماند. این فرد آزرده به دوستانش می‌گفت: «زیرآبم را زده اند.» این اصطلاح که زیرآبش را زدند ریشه از همین کار دارد که چندان دور هم نبوده است. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
❤️ دانستنیهای ادبی «بئاتریس پورتیناری» دختر یک بانکدار ثروتمند فلورانسی بود که دانته زمانی که فقط ۹ سال داشت عاشق او که همسن خودش بود، می شود. دانته به مدت ۹ سال مخفیانه عاشق بئاتریس بود ولی در این مدت حتی یک کلمه با معشوق سخنی هم نگفت، اما در هجده سالگی وقتی دانته روی پلی در نزدیکی رود آرنو بود، بئاتریس به همراه دو بانوی مسن‌تر از همان محل می گذشتند، در این زمان بئاتریس رو به دانته می کند و به او درود می‌گوید. دانته بعدها چنین می‌نویسد : «نخستین بار بود که با من سخن می‌گفت! چنان سراپا آکنده از شادمانی شدم گوئیا عالم به دور سرم می‌گردید، چنان‌که ناگزیر گشتم از برابر دیدگان دیگران دوری گزینم.» اما این عشق به وصال نرسید زیرا بئاتریس با مرد دیگری ازدواج کرد و سه سال بعد در سن بیست و چهار سالگی درگذشت. اما عشق بئاتریس تا آخر عمر با دانته باقی ماند و چنان تاثیری بر او داشت که دانته دو اثر مهمش یعنی «زندگانی نو» و «کمدی الهی» را تحت تاثیر آن نگاشت. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel