eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
37.5هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
📚حکایت 🌴می‌گویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید. روزی قافله‌ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر می‌رفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار می‌دهد تا در شهر به برادرش برساند. منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب می‌تواند کرد بی آنکه بریزد. چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر می‌رسد و امانتی را می‌دهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان می‌کند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار می‌دهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد. چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمی‌بیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی می‌رود. در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان می‌کند،‌ دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین می‌ریزد. چون زرگر این را می‌بیند می‌گوید: «ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان آب از غربالت نریخت زاهد می‌باشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند!» ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🌸🍃🌸🍃 نمرود با دخترش (رعضه) نشسته بودند و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم(علیه السلام) را نگاه می‌كردند. دختر نمرود بالای بلندی ایستاد تا ماجرا را به خوبی ببیند، دید كه ابراهیم(علیه السلام) در میان آتش است اما در محوطه آتش، گلستانی ایجاد شده است. دختر نمرود گفت: ای ابراهیم این چه حالی است كه آتش تو را نمی‌سوزاند؟ حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: زبانی كه به ذكر خداوند گویا باشد و قلبی كه معرفت خدا در او باشد آتش در او اثر ندارد. دختر نمرود گفت: من هم مایل هستم با تو همراه باشم. حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: بگو لا اله الا الله، ابراهیم خلیل الله و داخل آتش بشو . دختر نمرود این جملات را گفت و پا در آتش نهاد و خود را نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام) رساند و در حضورش ایمان آورد و به سلامت به جانب پدرش برگشت. نمرود با دیدن این منظره تعجب كرد و در عین حال به خاطر ترس از مملكتش دختر را از راه موعظه و نصیحت نزد خود خواند ولی حرف نمرود در دختر اثر نكرد و دستور داد او را در میان آفتاب سوزان به چهار میخ بكشند. خداوند مهربان به جبرییل فرمود: بگیر بنده مرا . جبرییل رعضه را از آن مهلكه رهانید و نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام) آورد. رعضه در تمام مشقت‌ها با حضرت ابراهیم(علیه السلام) همراه بود تا آن كه حضرت او را به همسری یكی از فرزندانش درآورد و خدای تعالی فرزندانی به آنها عنایت فرمود كه همه بر مسند نبوت و پیامبری قرار گرفتند. بحرالمعارف به نقل از معارج النبوه ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📣 سفر رایگان 🕌 💥💫 کاملا واقعی 💥💫💥 👌 همین الان روی لینک بزنید و با شرکت در این ، شما هم شوید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2196177079C8c0a08e6b5
گاهي برات يه اتفاق غير منتظره پيش مياد كه تا مدت ها از ذهنت بيرون نميره. ماشيني كه بعد يه ترمز طولاني، دقيقا كنار زانوت متوقف ميشه.. حس و حال آدم بعد فرود اضطراري پروازي، كه تو رو حسابي ترسونده باشه، نجات پيدا كردن از دل ساختموني كه آتيش گرفته.. يا گذروندن يه دوره بيماري سخت و مهلك. آدم تو اون شرايط، وقتي برميگرده و پشت سرش رو ميبينه، به اين فكر ميكنه كه چقدر آخرين ها ميتونه راحت اتفاق بي افته. هر عكسي كه از تو گرفته ميشه يا ميگيري، هر چيزي كه مينوسي، پيش هر كسي.. هر جايي كه ميري، هر صحبتي هر نگاهي ميتونه آخريش باشه. فكر كردن به اين چيزها ميتونه خيلي روحيه ي آدم رو تغيير بده. انگار زندگي معناي عميق تري به خودش ميگيره و روزمَرِگي از بين ميره. هرچيزي براي آدم عجيبه و ميشه نگاه تازه اي داشت بهش. اينجور وقت ها حتي بدمزه ترين غذاهارو ميشه با اشتياق خورد و به طولاني ترين قهرها پايان داد چون ارزش ها برات تغيير ميكنه. بايد بدوني كه اگر هرچيزي تا الان آخرين نبوده دليلش تويى، كه هستي هنوز كه لحظه ميسازي براي خودت و اطرافيانت و اگرآخرين ها برات اتفاق بي افته، تصويري كه از تو براي اطرافيانت ميمونه، آخرين لحظه هاييه كه تو هيچوقت فكر نميكردي آخريش باشه. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 برخورد جالب رهبر انقلاب با پسر و دختر نامحرم در کوه‌پیمایی یکی از محافظان رهبر انقلاب می‌گوید یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند. آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را صادر خواهدخ کرد. ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟ آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر من و این دختر دوست هستیم. آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند. آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند. با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند. 📙نشریه ماه تمام، شماره ۳،ص۱۷ به کانال بهلول عاقل بپیوندید 🔽 http://eitaa.com/joinchat/4033871893C0cb7888cc3 ─┅═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═┅─ کپی پست های کانال فقط با ذکر لینک مجاز🌹
حضرت فاطمه‌ سلام‌الله‌علیها از رسول خدا پرسید: ای پدر! کسی که نمازش را جدی نگیرد، دچار چه عذابی می‌شود؟ خدا فرمود: ای فاطمه جان! هر کس نمازش را سبک بشمارد،خداوند او را دچار پانزده بلا می‌کند. در دنیا: 1️⃣ برکت از عمرش می‌رود. 2️⃣ برکت از رزقش می‌رود . 3️⃣ چهره‌ی نیکوکارانه را از دست می‌دهد. 4️⃣ کارهای خوبش بی‌ پاداش می‌مانند. 5️⃣ دعایش به آسمان نمی‌رود. 6️⃣ از نیکوکاران به او خیری نمی‌رسد. در هنگام مرگ: 1️⃣ ذلیل از دنیا می‌رود. 2️⃣ در حال گرسنگی از دنیا می‌رود. 3️⃣ تشنه از دنیا خواهد رفت، حتی اگر آب تمام چشمه‌های دنیا را هم به او بدهند. در قبر: 1️⃣ خداوند فرشته‌ای برای عذاب در قبرش قرار می‌دهد. 2️⃣ قبرش برای او تنگ خواهد شد. 3️⃣ گرفتار تاریکی قبر خواهد شد. در قیامت: 1️⃣ خداوند به فرشته‌ای دستور می‌دهد که او را با صورت روی زمین بکشد تا دیگران تماشا کنند. 2️⃣ محاسبه اعمالش به سختی انجام می‌شود . 3️⃣ خدا به او نگاه مهربانانه نمی‌اندازد و همیشه در عذاب خواهد بود. 📚 بحار، ج۸۰، ص۲۱ ‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
خدایا نعمت سلامتى مبداء همه نیازها ست ♥️و عاقبت بخیرى مقصد همه نیازها ♥️تو را به مهربانیت این دو را به همه عزیزانم عطا فرما شبتون بخیر و سرشار از آرامش❤️ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
⚫️ داستان تکان دهنده زن بدکاره سر دیگ نذری امام حسین (ع) برای شنیدن داستان وارد لینک زیر شوید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4033609749C6033d49560
سلام هر روز غنچه به باغبان سلام هرروز پنجره به آفتاب تبسم کوچهٔ بیدار مانده تا سحر بر اولین شعاع زیبای روزتاب سلام صبحتون پرشور و نشاط امروزتون پر از یهویی‌های پرمهر و شاد ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚 داستان کوتاه مادر بزرگم بسیار صبور و آرام بود. خیلی از اوقات که همه برای موضوعی پر پر میزدند او با آرامش کنار بساط سماورش مینشست و یک قاشق دارچین و نبات داخل استکان چایی اش میریخت و آرام آرام هم میزد. صدای جرنگ جرنگ قاشق اش توجه همه را به خود جلب میکرد... نمی دانم شاید هم لبخند و آرامشش بود که کم کم جوّ خانه را آرام میکرد؟! میدانید!؟ راستش, آرامش مسری است همانطور که عصبیت و خشم هم خیلی زود مثل آتش سرایت میکند و دامن همه را میگیرید. وقتی بزرگتر شدم یک روزی از او پرسیدم: خانوم جون چطور میتونید این جور مواقع آروم و راحت بنشینید و چایی بخورید؟! خدا بیامرزدش, از پشت عینک ذره بینی اش نگاهی به من انداخت و گفت: "عزیز من! دنیا که سر خود نیست, صاحب داره... صاحبش هم برای همه چیز قانون گذاشته...مثلا هر کس خودش را از کوه پایین بیندازه حتما سقوط میکنه مگه نه؟!... حالا هر کس هم یه مشکلی براش پیش بیاد یعنی اینکه یک عیب و نقصی درش هست که باید درست کنه... اول به آدم برمیخوره و داد و بیداد میکنه بعد یک تکون باید به خودش بده و عیب اش رو برطرف کنه... تازه وقتی هم عیبهایش را شناخت قوی تر میشه ... و هر چه قوی تر بشه آروم تر و راحت تر زندگی میکنه..." با پرورویی باز هم پرسیدم: خانوم جون اگه عیبهاشو برطرف نکنه چی؟! لبخندی زد و جواب داد: "مادر جون اون وقته که خدا دست برنمی داره و دوباره و دوباره بهش عیبهاشو نشون میده... تا بالاخره یه جایی بفهمه دیگه!؟" خواستم بگم اگه باز هم نفهمید...که خودش پیش قدم شد و ادامه داد: و اگه باز هم نفهمید موهاش سفید میشه و یک جرعه چایی خوش از گلوش پایین نرفته.... حالا برات یک چایی بریزم؟!... و شروع کرد به خندیدن.... خدا مادر بزرگهای من و همه شما دوستانم را غرق رحمت کند! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel