🔴 امام زمان را با چه عنوانی خطاب کنیم؟
مردی از امام صادق علیه السلام پرسید كه: میشود به قائم علیه السلام گفت: السلام علیك یا امیرالمؤمنین؟امام پاسخ داد: نه! چرا كه این عنوان، ویژه امیرالمومنین علی علیه السلام است و قبل و بعد از او كسی جز كافر، به این عنوان خوانده نمیشود. پرسید: فدایت شوم! پس چگونه بر امام مهدی علیه السلام میتوان سلام گفت؟ فرمود: هرگاه خواستی بر او درود فرستی میتوانی بگویی: السلام علیك یا بقیة الله! و آنگاه این آیه شریفه را خواند: «بقیت اللّٰه خیر لكم ان كنتم مؤمنین»(هود/۸۶)
عَنْ عُمر بنِ زَاهرٍ عَنْ أبِي عَبد اَللّه عَليه السّلامُ قالَ سَأله رَجلٌ عَنِ اَلقائِم يُسَلَّم عَليهِ بِإِمرَةِ اَلمُؤمِنينَ قَالَ لاَ ذَاكَ اِسمٌ سَمَّى اَللّهُ بِه أمِيرَ اَلْمؤمِنِين عَلَيهِ السّلامُ لَمْ يُسمَّ بِه أحدٌ قَبلهُ وَ لاَ يَتَسَمَّى بِهِ بَعدَهُ إلاَّ كَافِرٌ قُلْتُ جُعِلتُ فِدَاكَ كَيفَ يُسلّمُ عَلَيهِ قَالَ يَقُولونَ اَلسَّلاَمُ عَلَيكَ يَا بَقيَّةَ اَللَّهِ ثُمَّ قَرَأَ بَقِيَّتُ اَللّٰهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.
📗الکافي،ج۱،ص۴۱۱
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چشم امید امام زمان به ماست
سخنران رائفی پور
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
❤️ برخورد پسندیده امام مجتبی علیه السلام با همسایه یهودی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
امام حسن مجتبی علیه السلام بسیار با گذشت و بزرگوار بود و از ستم دیگران چشم پوشی می کرد. بارها پیش می آمد که واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویه فرد خطاکار می شد. در همسایگی ایشان، خانواده ای یهودی می زیستند.
دیوار خانه یهودی، شکاف برداشته و نجاست از منزل او به خانه امام نفوذ کرده بود. مرد یهودی از این ماجرا با خبر شد. روزی زن یهودی برای درخواست نیازی به خانه آن حضرت رفت و دید که شکاف دیوار سبب شده است که دیوار خانه امام نجس شود. بی درنگ، نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت.
مرد یهودی نزد حضرت آمد و از سهل انگاری خود پوزش خواست و از اینکه امام، در این مدت سکوت کرده و چیزی نگفته بود، شرمنده شد.
امام برای اینکه او بیش تر شرمنده نشود، فرمود: «از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که گفت به همسایه مهربانی کنید». یهودی با دیدن گذشت و برخورد پسندیده ایشان به خانه اش برگشت و دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ایشان خواست تا آنان را به دین اسلام درآورد.
منبع : شهیدی، محمد حسن، تحفة الواعظین، ج2، ص106
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 مگر سر اشپختر را آوردهای؟
این اصطلاح در مواردی که کسی متکبر و بیادب به جایی وارد شود و یا در هنگامی که کسی بیمورد عجله داشته باشد و یا در مواقعی که شخصی بخواهد کار کوچکی را بزرگ جلوه دهد در جواب وی استفاده میشود. ضمن اینکه اگر بخواهند کار مهم کسی را کوچک جلوه داده و تحقیر کنند هم به طعنه از این مثل استفاده میکنند.
در "امثال و حکم" به نقل از کتاب "قصصالعلماء" اینگونه آمده که در جنگ بین فتحعلیشاه و روسها، "اشپختر" نامی از سرداران روس بعضی ولایات مرزی را گرفت و در هر شهری خرابی ببار آورد و شاه مضطرب شد.
میرزا محمد اخباری که در تهران بود، به شاه پیغام داد که من چهل روزه سر اشپختر را برایت میآورم مشروط بر اینکه مذهب مجتهدین را منسوخ کنی و مذهب اخباری را جایگزین آن نمایی. شاه در ابتدا پذیرفت.
میرزا محمد چهل روز به اعتکاف نشست و از موم صورتی ساخت و گاهگاه با شمشیر به گردن آن صورت مینواخت. روز چهلم سر اشپختر را برای شاه آوردند. مشاوران سلطان به وی گفتند مذهب اخباری ضعیف است و مردم را نمیتوان از مذهب مجتهدین برگرداند.
ضمنا شاید میرزا محمد بعدها که به قدرت رسید با شما همان کند که با سردار روس کرد. مصلحت آن است که به او پولی داده، عذرخواهی کرده و حکم دهید که به عتبات عالیات رفته و در آنجا ساکن شود، چون وجودش در پایتخت به صلاح نیست. شاه پذیرفته و چنین میکند.
به نقل از جلد چهارم کتاب "تاریخ ادب" نوشته ادوارد براون نقل میکند که شاید کلمه "اشپختر" محرف یا تغییر یافته همان "ایسپکتور" روسی بوده که در زبان ترکهای آذربایجان "ایشیپخدور" (و در زبان ترکی عثمانی "ایشیبوقدر") گفته میشده و کمکم در زبان عوامالناس به اشپختر تغییر شکل داده است.
بنا بر نظر مسیو مینورسکی از دوستان نویسنده اشپختر باید همان سردار "تستسیانوف" از اهالی گرجستان باشد.
در هر حال از آن به بعد این اصطلاح در بین مردم رواج پیدا کرد.
اصطلاحهای دیگری از قبیل "مگر بیژن را از چاه درآوردهای؟" و "مگر کمان رستم را شکستهای؟" و "مگر کمر غول را شکستهای؟" هم به منظور تحقیر کار دیگران رواج داشته و استفاده میشوند.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
#آیا_می_دانستید 💡
آلمانی ها یک مثل دارند هرگاه شخصی بیش از اندازه لاف بزند و به قول معروف راست و دروغ را بهم ببافد و یک داستان کاملا غیر واقعی بسازد به او می گویند فلانی" درست مثل بارون مونچهازون شده "، علاقه ی آلمانی ها به این اسم چنان زیاد بوده است که حتی نام یک بیماری روانشناسی را نیز مونچهازون گذاشته اند حال ببینم این مونچهازون کیست؟!
"بارون کارل فریدریش فون مونچهاوزن" در سال 1720 در یک خانواده اشرافی در آلمان به دنیا آمد. او در جوانی به ارتش روسیه پیوست و در جنگ های میان روس ها و عثمانی ها شرکت کرد، بارون بعد از جنگ به املاک خود بازمی گردد و شروع به نقل داستان های عجیبی از تجربیاتی که خودش داشته است می کند، این داستان ها اینقدر عجیب و غیر قابل باور بودند که خیلی زود نام مونچهاوزن به عنوان یک " بارون دروغگو" در سراسر آلمان پیچید.
نکته جالب آن است که مونچهازون این قصه ها را با جدیت کامل و بسیار صادقانه بیان می کرد، گویی حقیقتاً اتفاق افتاده اند و خود او نیز شاهد آنها بوده است از جمله داستان های که او تعریف کرده می توان به سفرش به ماه و ملاقات با ساکنین ماه اشاره کرد یا سوار شدنش برروی یک گلوله توپ در میدان جنگ...اینکه این داستان ها را ذهن خلاق خود مونچهازون ساخته یا از دیگران نیز کمک گرفته است، مشخص نیست.
عجیب ترین نکته در مورد سرگذشت بارون مونچهازون این است که با وجود آنکه تمام داستان های مونچهازون ساختگی هستند و هیچ عقل سالمی آنها را باور نمی کند، اما خیلی ها در آلمان و حتی در جهان به شنیدن و خواندن آنها علاقه مند هستند. اولین نسخه از کتاب" ماجراهای شگفت انگیز بارون مونچهازون" در زمان حیات خود بارون در سال 1786 توسط "گوتفرید اوت بورگ" نوشته شد که البته کتاب با داستان های خود بارون کمی تفاوت داشت و تعدادی از داستان های فولکلور آلمانی هم به آن اضافه شده بود، از آن زمان تا همین امروز کتاب ماجراهای شگفت انگیز بارون مونچهازون بارها تصحیح و چاپ شده است و حتی به زبان فارسی نیز ترجمه شده است.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
13.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 شخصیت شناسی از روی گروه خونی شما
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴 ذکری که بلا را از انسان دور می کند
امام صادق عليه السّلام : رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روزى به ياران خود فرمودند:
آيا اگر لباسها و ظرفهايتان را جمع كرده و آنها را روى هم بگذاريد به آسمان خواهد رسيد؟
گفتند:نه اى رسول خدا!
حضرت فرمودند:نمىخواهيد چيزى به شما بگويم كه ريشهاش در زمين و شاخهاش در آسمان باشد؟
عرض كردند:چرا اى رسول خدا.
حضرت فرمودند:هركدام از شما بعد از نماز واجبش مىتواند سى بار بگويد:
سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أكبر
⬅ زيرا ريشه اين ذكرها در زمين و شاخهاش در آسمان است.
🔻 اين ذكرها
🔹️از زير آوار ماندن،
🔸️با آتش سوختن،
🔹️غرق شدن،
🔸️افتادن در چاه،
🔹️طعمه درندگان شدن،
🔸️مرگ بد
🔹️و حادثه ناگوارى كه در آن روز از آسمان فرود مىآيد،جلوگيرى مىكند و اين ذكرها باقيات الصالحات است.
📕 ثواب الاعمال/ص۴۱
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚رعایت عدالت
امام جعفر صادق صلوات الله علیه حكایت میفرماید: روزى امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام به غلام خود، قنبر دستور داد تا بر شخصى كه محكوم به حدّ شلاّق بود، هشتاد ضربه شلاّق بزند. و چون قنبر ناراحت و عصبانى بود؛ سه شلاّق، بیشتر از هشتاد ضربه بر او وارد ساخت.
حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام شلاّق را از دست قنبر گرفت و سه ضربه شلاّق بر او زد.
شایان ذکر است حضرت علی علیه السلام بسیار زیاد به رعایت حقوق دیگران توجه داشتند و در این امر به این که فرد خطاکار از نزدیکان و اصحابم هست نگاه نمیکردند. هر کس برخلاف عدالت عمل میکرد باید مجازات میشد و هر کس که حقی را پایمال مینمود باید تقاص پس میداد. پس این عمل عین عدالت و مهربانی امیرالمومنین بود .
📚خبرگزاری دانشگاه ازاد اسلامی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشانهها و علائم ظهور حضرت قائم (عج)
سخنران استاد عالی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
📚حکایت طبیب و قصاب
قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند.
طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید.
زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت.
باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد.
بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید، کسی مراجعه نکرد.
گفت چرا قصاب باشی آمد طبیب گفت تو چه کردی شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی.
گرچه لای زخم بودی استخوان
لیک ای جان در کنارش بود نان
❤️ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ❤️
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
🔴زبان هر انسان، بزرگترین کیسهٔ زر اوست
تاجری دو شاگرد برای تجارت داشت که در سفرهای تجاری، آن دو را همراه خود میبرد که بار تاجر بر شتر میزدند و از بار او مراقبت میکردند تا دزد و سارقی بر آن نزند یا در طول راه بر زمین نریزد. شرط یکی از شاگردان اخذ دستمزد، و شرط دیگری فقط اخذ پند و کلام از تاجر بود؛ و اگر تاجر به او دستمزدی میداد، آن را میگرفت ولی شرط کرده بود که اگر دستمزد از او دریغ کرد، پند و کلام و نصیحت را از شاگرد خود دریغ نکند.
شاگرد عاقل و طالب معرفت هر لحظه برای یادگرفتن درس و حکمتی همراه تاجر بود. روزی در بغداد به مردی برخورد کردند که مرد دیگری را ناسزا میگفت. مرد به نزد قاضی شکایت برد و قاضی به علت ناسزا حد قذف بر آن مرد رأی داد و چون مرد را توان شلاقخوردن در بدن نبود، شکایت را شاکی تغییر داده و بر اساس تغییر شکایت، رأی قاضی به جریمه 20 سکه طلا تغییر یافت.
تاجر روی به شاگرد خود گفت:
ای جوان! بدان چنانچه سیم و زر را در هر جا روی در کیسه و انبانی مینهی و درب کیسه را محکم میبندی و طلا در کیسه زندانی میکنی، باید زبان خود نیز پشت میلههای دندان خود در دهان زندانی کنی. اگر کیسۀ زر بند دهانش باز شود، همۀ زرها به فنا میرود و اگر کیسه سوراخ شود شاید فرصتی یابی و زود بفهمی و سکه یا سکههایی از تو فنا رود.
گاهی انسان سخن بیربطی در تجارت میگوید، گویی کیسه او سوراخ است و اندک سکهای ضرر میکند؛ ولی گاه کیسه زر باز میکند و زبان درنده از کام دهان رها میسازد و مثل آن مرد هرچه در کیسه زر داشت، بیرون میریزد. پس بزرگترین کیسۀ زر تو دهان توست که باید بیش از کیسۀ زر همراه خود، مراقبش باشی.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ معجزه امام زمان (عج)برای پیر زن المانی و شفای فرزندش
سخنران استاد عالی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel