eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
37.5هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ امام علی در شرایط زیر دعوت مهمانی را پذیرفت... ✍مردی که دوست داشت امیرالمؤمنین علیه السلام را به منزلش میهمان کند، از آن حضرت دعوت به عمل آورد تا امام علیه السلام به منزل او رود و از غذای وی تناول نماید. امام علیه السلام فرمود: میهمانی تو را به سه شرط می پذیرم. مرد دعوت کننده عرض کرد: آن سه شرط کدام است؟ 💢امام علیه السلام فرمود: 1 - از بیرون منزل چیزی برای من نیاوری (هر چه در منزل هست همان را حاضر کنی) 2- آنچه در منزل هست برای من بیاوری (خوراک معمول خود را بیاوری) 3 - خانواده ات را به سختی نیندازی. آن مرد شرایط حضرت را پذیرفت و امام علیه السلام هم به دعوت او پاسخ مثبت داد. 📚بحارالانوار ، ج 75 ، ص 451 📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری ، ص 80 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
11.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 زاکانی: معتقدم برای برخورد با فساد باید از قوی‌ترین افراد شروع کرد 🔹برای گرفتن حق مردم ده‌ها بار دادگاه و دادسرا رفتم و از همه آن‌ها با افتخار بیرون آمده‌ام. 🔹یک روزی وزیر اطلاعات آقای خاتمی به من گفت کسی که علیه فساد او پرونده تشکیل داده‌ای و پیگیری می‌کنی، هم‌جناح شماست، گفتم فساد جناحی نیست و در مبارزه با فساد با کسی تعارف نداریم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 پاسخ نیکی انس بن مالک گوید: «یکی از کنیزان امام حسن(ع)شاخه ی گلی را به آن حضرت اهدا کرد. امام(ع)آن گل را گرفت و به او فرمود:«تو را در راه خدا آزاد کردم.»       من به حضرت گفتم: «ای پسر رسول خدا! آیا به راستی به خاطر اهدای یک شاخه گل ناچیز، او را آزاد کردید؟» امام(ع)فرمود: “نهایت بخشش آن است که تمام هستی خود را ببخشی” و آن کنیز از مال دنیا جز آن شاخه ی گل را نداشت. خداوند در قرآنش فرموده: «وَ إذا حُییتُمْ بِتَحِیهٍ فَحَیوا بِأحْسَنِ مِنْها اَوْ رُدُّها.» (سوره نسا؛آیه 86)“ هر گاه کسی به شما تحییت گوید او را همان گونه و بلکه بهتر پاسخ دهید.”لذا پاسخ بهترِ بخشش او، همان آزاد کردنش بود.» (مناقب آل ابیطالب،ابن شهر آشوب،ج4،ص18) ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
مقاومت جبلی در مقابل جابه‌جایی زمان مناظره زمان مناظره آخر همزمان شده است با جشن ده کیلومتری غدیر خم و با وجود اینکه امکان جابه‌جایی زمان مناظره وجود دارد، رئیس سازمان صداوسیما در مقابل این اقدام مقاومت می‌کند. جشن غدیر از مهم‌ترین اتفاقات فرهنگی است. اتفاقی که توسط مقام معظم رهبری مورد تقدیر قرار گرفته است و نوع مواجهه رئیس صداوسیما تعجب برانگیز است. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚داستانک روزى حضرت عیسى در مناجاتش با خداوند عرضه داشت: پروردگارا دوستى از دوستارانت به من بنما، خطاب رسید به فلان محل برو که ما را در آنجا دوستى است، مسیح به آن محل موعود رفت زنى را دید که نه چشم دارد و نه دست و نه پاى، روى زمین افتاده و زبانش مترنم به این ذکر است:  « الحمدالله على نعمائه والشکر على آلائه » خدا را بر نعمتهاى ظاهریاش سپاس و بر نعمتهاى باطنیاش شکر. آن حضرت از حالت آن زن شگفت زده شد، پیش رفته و به او سلام کرد، زن گفت: علیک السلام یا روح الله! فرمود اى زن تو که هرگز مرا ندیدهاى از کجا شناختى من عیسى هستم، زن گفت: آن دوستى که تو را به سوى من دلالت کرد برایم معلوم نمود که تو روح الله هستى، فرمود: اى زن تو از چشم و دست و پا محرومى، اندامت تباه شده! زن گفت: خدا را ثنا میگویم که دلى ذاکر و زبانى شاکر و تنى صابر دارم، خدا را به وحدانیت و یگانگى یاد میکنم که هرچه را میتوان با آن معصیت کرد از من گرفته، اگر چشم داشتم و به نامحرم نظر میکردم، اگر دست داشتم به حرام میآلودم و اگر پا داشتم دنبال لذات نامشروع میرفتم چه عاقبتى داشتم؟ این نعمتى که خدا به من داده به احدى از بندگانش نداده است. 📚منبع:خزینه الجواهر ،صفحه۳۱۸ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 ورودبرخدای‌کریم مردی حکیم از گذرگاهی عبور می کرد ، دید گروهی می خواهند جوانی را به خاطر گناه و فساد از منطقه بیرون کنند و زنی از پی او سخت گریه می کند . پرسیدم این زن کیست ؟ گفتند : مادر اوست . دلم رحم آمد ، از او نزد جمع شفاعت کردم و گفتم : این بار او را ببخشید ، اگر به گناه و فساد بازگشت بر شماست که او را از شهر بیرون کنید . حکیم می گوید : پس از مدتی به آن ناحیه بازگشتم ، در آنجا از پشت در صدای ناله شنیدم ، گفتم شاید آن جوان را به خاطر ادامه گناه بیرون کردند و مادر از فراق او ناله می زند . در زدم ، مادر در را باز کرد ، از حال جوان جویا شدم . گفت : از دنیا رفت ولی چگونه از دنیا رفتنی ؟ وقتی اجلش نزدیک شد گفت : مادر همسایگان را از مردن من آگاه مکن ، من آنان را آزرده ام و آنان مرا به گناه شماتت و سرزنش کرده اند ، دوست ندارم کنار جنازه من حاضر شوند ، خودت عهده دار تجهیز من شو و این انگشتر را که مدتی است خریده ام و بر آن « بسم اللّه الرحمن الرحیم » نقش است با من دفن کن و کنار قبرم نزد خدا شفاعت کن که مرا بیامرزد و از گناهانم درگذرد . به وصیتش عمل کردم ، وقتی از دفنش برمی گشتم گویی شنیدم : مادر برو آسوده باش ، من بر خدای کریم وارد شدم 📚تفسیر روح البیان : 1 / 337 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 هماهنگی دل با زبان بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم حضرت لقمان كه معاصر حضرت داوود بود ، در ابتداي كارش بنده يكي از مماليك بني اسرائيل بود . روزي مالكش آن جناب رابه ذبح گوسفندي امر فرمود و گفت : بهترين اعضايش را برايم بياور . لقمان گوسفندي كشت و دل و زبانش را بنزد خواجه و مالك خود آورد . پس از چند روز ديگر خواجه اش گفت : گوسفندي ذبح كن و بدترين اجزايش را بياور . لقمان گوسفند كشت و دل و زبانش را بنزد خواجه و مالك خود آورد . خواجه گفت : به حسب ظاهر اين دو نقيض يكديگرند ! ! لقمان فرمود : اگر دل و زبان با يكديگر موافقت كنند بهترين اعضاء هستند ، اگر مخالفت كنند بدترين اجزاست . خواجه را از اين سخن پسنديده افتاد و او را از بندگي آزاد كرد. طرائق الحقائق ج 1 ص 336 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 داستان کوتاه جوانی با شیخ پیری به سفر رفت. جوان در کنار برکه‌ای بود که ماری به سمت شیخ آمد ولی شیخ فرار کرد. پیر گفت: خدایا! مرا ببخش، صبح که از خواب بیدار شدم به همسایه‌ گمان بدی بردم. جوان گفت: مطمئنی این ماری که به سمت تو آمد بخاطر این گناهت بود؟ پیر گفت: بلی. جوان گفت از کجا مطمئنی؟ پیر گفت: من هر روز مواظب هستم گناه نکنم و چون دقت زیادی دارم، گناهانم را که از دستم رها می‌شوند زود می‌فهمم و بلافاصله توبه می‌کنم و اگر توبه نکنم، مانند امروز دچار بلا می‌شوم. تو هم بدان اگر اعمال خود را محاسبه کرده و دقت کنی که مرتکب گناه نشوی، تعداد گناهان کم می‌شود و زودتر می‌توانی در صورت رسیدن بلایی، علت گناه و ریشه‌ی آن بلا را بشناسی. بدان پسرم! بقالی که تمام حساب و کتاب خود را در آن لحظه می‌نویسد، اگر در شب جایی کم و کسری بیاورد، زود متوجه می‌شود اما اگر این حساب و کتاب را ننویسد و مراقب نباشد، جداکردن حساب سخت است. ای پسرم! اگر دقت کنی تا معصیت تو کمتر شود بدان که براحتی، ریشه مصیبت خود را می‌دانی که از کدام گناه تو بوده است. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
خــدایــا در این شب های معنوی تـمامی بیماران را لباس عافیت بپوشان الهی شفای جسم و روح بـه مـا عطا بفرمـا و الهی عاقبت همه ما را خـتـم بـخیر بگـردان....🙏🏻 شبتون امام زمانی❤️ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
اگر منتظر روزی کامل و عالی باشیم هرگز چنین روزی از راه نخواهد رسید روز عالی را ما می سازیم از همان لحظه طلوع تا آخرین دم غروب هر صبح تان شادی هر روزتان عالی صبحتون بخیر ❤️ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔺تصویر یک میوه‌فروشی در تهران ۱۰۰ سال قبل؛ چرا کاسبان قدیم‌ مشتری‌ها را دست به‌سر می‌کردند!؟ 🔹مغازه‌دارها و بازاریان قدیم، صبح‌ها که دکان خود را باز می‌کردند، کرسی کوچکی بیرون از مغازه می‌گذاشتند. اولین مشتری که به دکان می‌آمد و جنس می‌خرید، بلافاصله کرسی را به داخل مغازه می‌آوردند. 🔹وقتی مشتری‌های بعدی به آنها مراجعه می‌کردند، کاسب‌ها نگاهی به بیرون از دکان خود می‌انداختند تا ببینند کرسی کدام‌ مغازه بیرون مانده است. 🔹به این‌ ترتیب می‌فهمیدند همکارشان هنوز دشت نکرده‌ و با اینکه جنس در مغازه داشتند، مشتری‌ها را به روش‌ و بهانه‌های مختلف به مغازه او می‌فرستادند. 🔹این عکس سال۱۳۰۸ از یک دکان میوه فروشی در شهرری گرفته شده؛ همان زمان که مغازه‌دارها چنین خصلتی داشتند و سحرخیزی، خواندن قرآن و حدیث در اول صبح، وضو گرفتن هنگام باز کردن کرکره حجره، مدارا با مشتری، دوری از ربا و نزول، کسب سود حلال، ارائه جنس مرغوب و خالص به مشتری، اهمیت به نماز اول وقت و گلریزان برای حل مشکلات مردم و کسبه، رفتارهای ویژه آنها بود. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel