1_1072871751.mp3
6.92M
💠 پایان.
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
@book_hozeh_hakime
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
🔰 #کتاب
💠 عنوان : حق و باطل از دیدگاه قرآن
✍🏼 نویسنده : آیت الله دکتر سید محمد بهشتی
📕 کتاب حاضر، دومین دفتر از دوره آثار «شهید آیت الله دکتر بهشتی» است که از سوی بنیاد نشر آثار و اندیشه های ایشان و با هدف زدودن غبار مظلومیت از اندیشه های ایشان منتشر شده است.
دفتر حاضر، مشتمل بر چهار گفتار از شهید بهشتی است که سه گفتار نخست، حاصل گفت وگوهایی است که ایشان در انجمن اسلامی پزشکان داشته اند و گفتار چهارم با عنوان «تسلیم حق بودن»، از میان بحث های تفسیر قرآن شهید بهشتی انتخاب شده است.
مطالب اثر به صورت پرسش و پاسخ مطرح شده و بحث با پرسش درباره معنا و مفهوم «حق و باطل» آغاز می شود. سپس، مفاهیم این واژه ها شرح بسط داده شده و پس از تبیین ارتباط منطقی آن ها از دیدگاه قرآن، مفهوم «اعتقاد به پیروزی حق بر باطل» مورد تحقیق قرار گرفته است.
#حقوباطلازدیدگاهقرآن
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
@book_hozeh_hakime
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
Hag_va_batan_az_dedgah_goran.pdf
1.11M
📕 حق و باطل از دیدگاه قرآن
✍🏼 نویسنده : آیت الله دکتر سید محمد بهشتی
#حق_و_باطل
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
@book_hozeh_hakime
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
❤️ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
بى چشمداشت، صدقه بدهيد؛
زيرا چشمداشت، اجر را از بين مى برد
#برشی_از_کتاب :
📗 تنبيه الخواطر ج 2 ص 120
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
@book_hozeh_hakime
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
🌷مرحوم حاج اسماعیل دولابی
🔹️ فرد سادهای اطاقی ساخت و به نجّار مراجعه کرد و گفت: برای اطاقم دری بساز. نجّار گفت: باید اندازهی در را بگیری و بیاوری تا برایت در بسازم.
🔹فرد ساده رفت و با دو دستش فاصلهی چهارچوب در را اندازه گرفت و در حالی که دستهایش را به اندازهی چهارچوب از هم باز گرفته بود، در کوچه به راه افتاد و به مردم میگفت: به من تنه نزنید که اندازه و قوارهام به هم میخورد.
🔹 بعضی از افراد ساده برای راه خدا هم قواره و اندازهای مشخص کردهاند و فکر میکنند خدا فقط در قالب آن قواره میتواند افراد را به کمال و مقصد برساند و دائماً هم مواظبند که قوارهشان به هم نخورد، در حالی که راه خدا محدود به هیچ قوارهای نیست.
📗 مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
@book_hozeh_hakime
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
👈 کودکی در دهان گرگ
در بنی اسرائیل قحطی شدیدی پیش آمد (آذوقه نایاب شد) زنی لقمه نانی داشت آن را به دهان گذاشت که میل کند، ناگاه گدایی فریاد زد، ای بنده خدا گرسنه ام! زن با خود گفت: در چنین موقعیت سزاوار است این لقمه نان را صدقه بدهم و به دنبال آن، لقمه را از دهانش بیرون آورد و آن را به گدا داد.
زن طفل کوچکی داشت، همراه خود به صحرا برد و در محلی گذاشت تا هیزم جمع کند، ناگهان گرگی جهید و کودک را به دهان گرفت و پا به فرار گذاشت. فریاد مردم بلند شد، مادر طفل سراسیمه به دنبال گرگ دوید ولی هیچ کدام اثر نبخشید. همچنان گرگ طفل را در دهان گرفته، به سرعت می دوید.
خداوند ملکی را فرستاد کودک را از دهان گرگ گرفت و به مادرش تحویل داد. سپس به زن گفت: آیا راضی شدی لقمه ای به لقمه ای؟ یکی لقمه (نان) دادی، یک لقمه (کودک) گرفتی!
#برشی_از_کتاب :
📗 بحارالانوار، ج 14، ص 188
✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈
@book_hozeh_hakime
┈┈••✾•♥️•✾••┈┈