eitaa logo
📚شهر کتاب نهال (کودک و نوجوان)📚
1.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
213 ویدیو
16 فایل
بسم الله... در راستای ترویج تفکر بین نوردیده هامون کتاب معرفی میکنیم. سبد خرید داریم. بانو هستم. آیدی جهت مشاوره و ثبت سفارش: @bookstore1401 لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483 ارسال به سراسر کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
اونها باید بدون اینکه عراقی‌ها بفهمن یک حفر میکردن. کانالی که جون چندصد تا رزمنده ایرانی رو قرار بود نجات بده. حالا آقا الیاس فهمیده که باید مثل یک مرد وایسه و به کشورش خدمت کنه.
آیا کانال با موفقیت بدون اینکه عراقی‌ها بفهمن تموم میشه؟ عملیات با موفقیت انجام میشه؟ صدیقه خانم جواب بله میده؟
🔸 معبد زیرزمینی 🖋 دارای 🪴 "معبد زیر زمینی" داستان تلاش جوانی برای یافتن شخصیت واقعی خود در دل خاک است. الیاس جوان سرخورده و تنهایی است که تلاش می‌کند نظر دیگران را نسبت به خود تغییر دهد. او از توسری‌های دایی به ستوه آمده و تبدیل به جوانی منزوی و تنها شده. توجه زیاد مادر در مقابل دیگران غرورش را شکسته و حالا به دنبال راهی است تا به همه ثابت کند بچه ننه نیست و جَنَم دارد. الیاس به دنبال راه می‌گردد تا اینکه «حاج غلام‌حسین» مقنی از قم به روستای محل سکونت الیاس می‌آید و دنیای تازه‌ای را به او نشان می‌دهد. دنیایی که شجاعت و شهامت لازمه‌ی ورود به آن است. آشنایی با «حاج غلام‎حسین» اتفاقات تازه‌ و غیرقابل پیش‌بینی را در زندگی الیاس رقم می‌زند. 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 نویسنده: معصومه میرابوطالبی نشر: کتاب جمکران تعداد صفحه: ۲۴ صفحه رده سنی: ۱۵ سال به بالا قیمت پشت جلد: ۱۴۵ هزار تومان قیمت فروش ما: ۱۳۸ هزار تومان آیدی ثبت سفارش: @bookstore1401 🌱 از کانال ما دیدن کنید: https://eitaa.com/joinchat/96403736Cbe6c9e7483
📚باید کاری می کردم. کاری که دهان همه را برای مدتی ببندم. کاری که به چشم صدیقه بیایم. حداقل بتوانم کمی این لکه‌های قرمز و زشت روی صورتم را کمتر کنم و نشانش بدهم آن چیزی نیستم که دایی توی سرم می‌کوبد. اما اگر بلایی سرم بیاید چه؟ اگر زخمی بشوم که چه بهتر، اما اگر کشته شوم چه؟ احمد گفت حاجی غلامحسین مقنی می‌خواهد. حتما مقنی را با بیل و کلنگش می‌خواهند. نه با تفنگ. 📙 برشی از
😍فکر نمی کردم اینقدر جذاب باشه😉 بعد از تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب معبد زیرزمینی تصمیم گرفتم حداقل یک فصل از کتاب رو بخونم تا متوجه مضمون کتاب و... بشم اما انقدر جذب داستان جذابش شدم که باورم نمیشه یک روزه رسیدم به فصل ششم کتاب. از اون رمان و داستان هایی هست که تا تمام و کمال نخونیش خیالت راحت نمیشه. اگر حس و حال خوب نوجوانان زمان جبهه و جنگ رو دوست داری و میخوای خودت رو با اونا همراه کنی حتما این کتاب زیبا رو بخون😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🪴 یه رضایت داغ از مجموعه خدای خوب نینی 🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسته‌ی شامل کتاب‌های پری خاطره‌ها و توی دروازه معبد زیرزمینی به ارزش ۲۷۷ هزار تومان 👈 اما می‌تونید با ۲۴۷ هزار تومان ثبت سفارش کنید😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻 کانال آن‌قدر سرّی بود که سربازهایی که با ما کار می‌کردند، تشویقی می‌گرفتند برای مرخصی‌های اضافه، اما برای اینکه کانال لو نرود تا اتمام کانال حق مرخصی رفتن نداشتند. مرخصی‌هایشان می‌ماند برای بعداً، حتی حمام رفتنشان هم جدا از بقیۀ سربازها بود. از سراشیبی رودخانۀ فصلی که بالا رفتم، دیدم ابوشریف و حاجی نشسته‌اند لبۀ بلندی و کانال را نگاه می‌کنند. ابوشریف به محض اینکه صدای قدم‌های من را شنید، تفنگش را گرفت طرفم. _ایست. _منم ابوشریف! الیاس. حاجی اینجاست؟ حاجی گفت: «خوب شد اومدی آقا الیاس! بپر یکی از اون کلنگ کوچیکا رو بیار.» من حرف حاجی را گوش ندادم. حاجی توی این ظلمات با کلنگ چه کار داشت؟ خودم را بالا کشیدم و کنار حاجی روی خاک‌ها دراز کشیدم. کانال را که دیدم، تمام تنم لرزید. از یک جایی بالای کانال چیزی بین دود و غبار یا مهی باریک بالا رفته بود و زیر نور ماه کاملاً پیدا بود. گفتم: «حاجی! عراقی‌ها کانال رو پیدا کردن؟ اون آتیشه؟» 📙 برشی از کتاب 🌻