eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
164 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
✅امام رضا علیه السلام: در ماه رمضان ، در هر شبی ، هفتاد هزارنفر آمرزیده میشوند و درشب قدر، خداوند به اندازه ای که در ماه رجب و شعبان و رمضان آمرزیده است، بنده هایش را می‌آمرزد❗؛ مگر مردی را که میان او و برادرش دشمنی و کینه ای باشد. آنگاه خداوند عزّ و جلّ می فرماید: «اینها را تا زمانی که با هم آشتی نکرده اند نیامرزید.» 📚: بحار الأنوار ، جلد ۱۱ ، صفحه ۱۸۸ 🌴◼بوی ظهور◼🌴
◼✨چقدر این شعر زیباست✨◼ ز لیلایی شنیدم یا علی گفت به مجنونی رسیدم یا علی گفت ◼◼◼◼ مگر این وادی دارالجنون است که هر دیوانه دیدم یا علی گفت 🔹◼🔹◼🔹◼🔹◼ نسیمی غنچه ای را باز میکرد به گوش غنچه آن‌دم یا علی گفت ◼◼◼◼ خمیر خاک آدم چون سرشته چو بر میخاست آدم یا علی گفت 🔹◼🔹◼🔹◼🔹◼ مسیحا هم دم از اعجاز میزد ز بس بیچاره مریم یا علی گفت ◼◼◼◼ مگر خیبر زجایش کنده میشد یقین آنجا علی هم یا علی گفت 🔹◼🔹◼🔹◼🔹◼ علی را ضربتی کاری نمیشد گمانم ابن ملجم یا علی گفت ◼◼◼◼ 🔹◼🔹یا علی🔹◼🔹 ◼بوی ظهور◼
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌼(داستان 371) قسمت 2 🔮تشرّف سیّد محمّد هندی🔮 🌻 ... بعد از آن با خود گفتم: نکند ایشان حضرت بقیه ‌اللّه علیه‌السّلام باشند. به صورت‌شان نگاه می‌کردم و ایشان هم به طرف راست و چپ خود به زوار نگاه می‌کردند نه طوری که منافی با وقار باشد با خود گفتم از او سوال می‌کنم منزلش کجاست؟ یا این که خودش کیست؟ تا چنین اراده‌ای کردم، به طوری قلبم گرفت که مرا رنجاند و احتمال می‌دهم صورتم از آن درد زرد شد. همین طور درد دل داشتم تا با خودم گفتم: خداوندا! من از ایشان سوال نمی‌کنم، دلم را به حال خود رها کن و از این درد نجاتم بده. همان لحظه قلبم آرام شد. باز راجع به او فکر می‌کردم دوباره تصمیم گرفتم سوال کنم و جویای حالش شوم و گفتم: این سوال چه ضرری دارد؟ همین که این قصد را نمودم دلم به درد آمد و به همان شکل بودم تا از آن فکر منصرف شدم و عهد کردم چیزی از او نپرسم. همان جا باز دلم آرام شد. با زبان، مشغول خواندن قرآن بودم ولی چشمان خودم را به رخسار و جمال ایشان دوخته بودم و دربارهٔ آن بزرگوار فکر می‌کردم تا این که شوق او مرا وا داشت که برای بار سوم تصمیم بگیرم از حالش جویا شوم: ... (ادامه دارد) ... گروه⛅🌹بوى ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi