eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
157 دنبال‌کننده
27هزار عکس
1.5هزار ویدیو
96 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما https://harfeto.timefriend.net/16895204024549 داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦ طــــ♡ــــــہ روایات فراوانی در شان نزول نخستین آیات سوره طه آمده است که از مجموع آنها، استفاده می‌شود که پیامبر اعظم (ص) بعد از نزول وحی و آیات قرآنی، بسیار به عبادت و نیایش می‌پرداختند، به خصوص ایستاده به عبادت و راز و نیاز مشغول می‌شدند و آن قدر عبادت می‌کردند که پاهای ایشان، متورم می‌شد. در احادیث معتبره بسیار از امام محمد باقر (علیه‌السلام) و امام جعفر صادق (علیه‌السلام) منقول است که حضرت رسول (ص) چون نماز می‌کرد، بر انگشتان پاهای خود می‌ایستاد تا آن که پاهای مبارکش ورم می‌کرد؛ پس حق تعالی به ایشان خطاب کرد که: «طه ما اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی؛   ای محمد! ما قرآن را بر تو نفرستادیم که خود را به تعب و زحمت افکنی.» ● سوره طه، آیات اول و دوم. 💫🏴اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ🏴💫   ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 701) قسمت ۲ 🌷 عرض حاجت زائر دل شکسته در خدمت امام زمان علیه‌السلام🌷 🍀 ... ایشان مقابل درب قاضی الحاجات کفش پوشیدند و به راه افتادیم. ایشان فرمودند: چه حاجتی داشتی؟ عرض کردم: می‌خواستم خدمت حضرت سیدالشهدا علیه السلام برسم. فرمودند: در این زمان امکان ندارد. عرض کردم: پس به حضور حضرت ولی عصر علیه السلام برسم. فرمودند: این امکان وجود دارد. سپس بعضی مسایل را بیان کردم و ایشان جواب فرمودند. چون به نزدیک بازار رسیدیم، فرمودند: سرت برهنه است. عرض کردم: عمّامه‌ام را روی ضریح انداختم. ایشان به صاحب یک دکان فرمودند: چند ذرع عمّامه سبز به این سید بده! او نیز پارچه سبز قنطاری آورد و عمّامه ای به من داد. من نیز بر سرم بستم. سپس به زیارت حضرت ابوالفضل رفته و از درب بالاسر به زیارت مشرّف شدیم و پس از زیارت نماز آن را به جا آوردیم. ایشان دوباره فرمود: به حرم امام حسین علیه السلام مشرّف شویم. این بار نیز از همان کفشداری وارد شدیم. مشغول زیارت بودیم که صدای اذان آمد. در سمت بالاسر بودیم که فرمود: آقا سید ابوالحسن نماز می‌خواند، برو و با او نماز بگزار. من از گوشه بالاسر به صف اوّل رفتم. ولی ایشان در جلوی صف، کنار گوشه ایستاده، گویا ایشان امامت آقا سید ابوالحسن اصفهانی را می‌کرد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: زهرا برقی ناشر: مسجد مقدس جمکران برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی 📝 داستان بیست و چهارم - عرض حاجت زائر دل شکسته در خدمت امام زمان علیه‌السلام - ص ۸۱ و ۸۲. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است دیدم شروع محشر کبرای دیگر است گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه تاریک تر ز عرصه تاریک محشر است ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
نذر شهادت پیامبرِ رحمت 🏴 لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد... تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع) بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا- تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد! 🔸شاعر: ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🏴🏴🏴 زهرا به خانه و ملک الموت پشت در از بهر قبض روح شریف پیامبر از هیچکس نکرده طلب اذن و ای‌عجب بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عزا😭 گاه می گوید پدر گاهی حسن گاهی رضا تسلیت یا فاطمه (سلام‌الله‌علیها)💔 صلی اللّه علیه وآله علیه‌السلام علیه‌السلام ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا