✅ پرسشهای شما، پاسخهای عارفان📝
🔸قسمت 180
6⃣5⃣1⃣. بهترین رفیق کیست؟‼
💐 شیخ محمّد کوهستانی رحمهالله در خطاب به یکی از علاقهمندانش فرمود:
🌟 « خدا را رفیق بگیر غیر از خدا را رها کن».(1)🙏
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖
📚: پرسشهای شما، پاسخهای امام زمان عجل اللّه تعالی فرجهالشریف و عارفان، ص ۲۵۵.
📚:1- همان، ص ۱۱۸.
🏴☀بوی ظهور☀🏴
https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
@resane_zohoor
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌍موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🍃(داستان 427) قسمت 2
🌷رؤیای آقای کوپایی🌷
🌾 ... به سختی تا درب حمام آمدم دیدم درب حمام بسته است. آنچه درب را کوبیدم هیچ جوابی نرسید. پشت حمام در هوای سرد ایستادم تا نیم ساعتی به آفتاب که حمامی آمد درب را باز کرد وارد حمام شدم.
تا آن روز در سامرا حمام نرفته بودم. مرحوم آیهالله میرزای شیرازی بزرگ قدسسره در سامرا دو حمام ساخته بودند؛ حمام بزرگ، آن که مردانه بود در اثر خرابی بسته شده فقط حمام کوچک که زنانه بود از صبح تا دو ساعت از روز برآمده مردانه و بعداً زنانه میشد، و در تمام سامرا دیگر حمامی وجود نداشت.
وارد حمام شدم، خزینه، آب متعفّنی داشت که ابداً احدی رغبت وارد شدن در آن را نداشت. در گرم خانه، چند سنگ آب بود که شیر آبی روی آن قرار داشت. اهالی سامرا میآمدند مقداری آب از سنگ آب برمیداشتند به خودشان میریختند و میرفتند بیرون. بنده دیدم نمیتوانم خودم را با این قسم تطهیر نمایم. در سَربینه حمام(1)، حوضی بود که آب آن سرد بود مخصوصاً در زمستان که ابداً نمیشد دست در آن گذاشت لا علاج به هر قسم بود وارد حوض سربینه شدم و فوراً غسل نموده از آب بیرون آمدم و لباس پوشیده به حرم مطهر روانه، نماز صبح را خواندم و به منزل آمدم.
شرح جریان را به عبدالصاحب گفتم و افتادم، تب شدیدی سراپا مرا تخته کرده بود که قادر بر تکلم نبودم. قریب به ظهر صاحب منزل دید حالم خوب نیست؛ یک نفر خارجی به عنوان دکتر همه ساله میآمد سامرا و چند ماهی در سامرا میماند، ایشان رفت دکتر را آورد، دکتر تا مرا دید و فهمید که تنها و غریب هستم فوراً نسخه نوشت شربتی تهیه و خودش قاشق قاشق در دهان من میریخت. بنده در حال اغماء بودم شنیدم به صاحب منزل میگفت: حالش خوب نیست. و بعد دکتر از منزل رفت. در آن حال گریه زیادی کردم و توسل به امام زمان علیهالسّلام پیدا نموده و در همان حال نذر نمودم که: اگر حالم بهتر شد دو حمام زنانه و مردانه در سامرا بسازم.
صاحب منزل تا صبح بالای سر من بود نزدیک اذان صبح دیدم بدنم گرم و عرق تمام رختخواب را تر نموده به طوری که عبدالصاحب رختخواب مرا عوض و در محل دیگری مرا خوابانید. صبح از خواب بیدار شدم دیدم میتوانم برخیزم لذا نماز را ایستاده به جا آوردم و نشستم. ...
(ادامه دارد) ...
📚: ملاقات عارفان با امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف، ص ۶۸ الی ۷۵.
📚:1- سربینه حمام: رختکن حمام.
گروه⛅🌹بوى ظهور🌹⛅
https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
🌼السّلام علیک یا بقیةالله فی ارضه🌼
🌿تویی كه در نفست میوزد شمیم بهار
🌼بیا به كوچه ما،
عطر نرگسانه بیار
🌿تو جاودانهتر از حس آفتاب و درخت
🌼تو عاشقانهتر از شوق آب و شالیزار
🌿برای از تو سرودن بهانه لازم نیست
🌼حكایت نفس است و حلاوت تكرار
🌿چه عطری از تو در آفاق من پراكنده ست
🌼كه شعر، مست شده، واژه را نمانده قرار
🌿چقدر شعر من از واژه "تو" لبریز است
🌼چقدر ذوق من از انتظار تو سرشار
🌿چقدر بی تو نفس میكشم؛
🌼دریغ از من
چقدر خسته ام از این هوای تیره و تار
🌿چه میشود كه بیایی؟،
چقدر رویایی است
🌼در این سیاه زمستان، طلوع صبح بهار
💠اللّهمّ عجّل لولیّک الفَرَجْ💠
🌤🌷بـوی ظـهـور🌷🌤
✅ پرسشهای شما، پاسخهای عارفان📝
🔸قسمت 181
7⃣5⃣1⃣. شرط طلبگی چیست؟‼
🌸 شیخ محمّد کوهستانی رحمهالله در نصیحت به طلبهها میفرمود:
🌠 «طلبهای که نماز شب نخواند و به نماز جعفر طیّار (در هفته یک بار) اهتمام نداشته باشد، من او را طلبه کامل نمیدانم. طلبه باید از مکروهات اجتناب کند تا دیگران از محرمات بپرهیزند و به مستحبات روی آورد تا مردم به واجبات اهمیت بدهند».(1)🙏
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖
📚: پرسشهای شما، پاسخهای امام زمان عجل اللّه تعالی فرجهالشریف و عارفان، ص ۲۵۵، ۲۵۶.
📚:1- همان، ص ۱۱۹، حجةالاسلام والمسلمین حاج سیّد علی اکبر حسینی نوکندی.
🏴☀بوی ظهور☀🏴
https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
@resane_zohoor
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
💐موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌻(داستان 427) قسمت 3
🌷رؤیای آقای کوپایی🌷
🌳 ... صبح از خواب بیدار شدم دیدم میتوانم برخیزم لذا نماز را ایستاده به جا آوردم و نشستم. عبدالصاحب وارد اتاق شد دید من نشستهام تعجب نمود فوراً رفت دکتر را آورد دکتر باور نمیکرد و از من سؤال میکرد که چه شده؟ جواب دادم نصف شب عرق زیادی نمودم و حالیه هم بحمدالله حالم خوب است. دو سه روزی گذشت. آقایان سامرا آقای شهرستانی، آقای آقا میرزا نجم الدین، آقای آقا سیّد هادی، آقای کمیلی به دیدن بنده آمدند. شرح نذر کردن را برای ایشان دادم و مهیا بودن خود را برای انجام تعمیرات حمام بزرگ به آنها عرض کردم. آقای شهرستانی فرمودند: «الساعه میروم شهرداری و اجازه تعمیرات را میگیرم». ولی آقایان دیگر با این کار موافق نبودند و میفرمودند: «بناست که فلکه در اطراف صحن کشیده شود و این حمامها خراب میشود؛ زمین در سامرا ارزان است زمینی میخریم و شما هم اجازهای از حضرت آیتالله بروجردی بگیرید که آجر و سنگها و آنچه در حمامها موجود است در حمامهای جدید به کار رود». همان موقع شرحی خدمتشان نوشتم و از نبودن حمام در سامرا و اجازه تصرف در مصالح دو حمام را خواستم و کاغذ را با شخصی که میخواست به قم رود فرستادم و جواب آن را فوری خواستم.
آقایان همان روز زمینی پیدا نموده در حدود دو هزار متر و به مبلغ حدود ۱۲ هزار تومان خریداری و وجه آن را دو نفر از تجار اصفهان پرداختند و جواب مراسله هم رسید و اجازه تصرف در حمامین صادر و فرستاده بودند. بنده به اصفهان حرکت نمودم نقشه زمین را به آقای حاج حسین شریف معمار دادم. نقشه دو حمام را تهیه و ایشان را با چند نفر بنّا و عمله و مصالح بنّایی روانه سامرا نمودیم و آنها مشغول ساختمان شدند، بنده هم هر یک دو ماه به سامرا میرفتم و بحمدالله در حدود ۸ ماه دو باب حمام با دوشهای خصوصی در آن زمین ساخته شد و گزارش آن به عرض مبارک آقای بروجردی میرساندم و ایشان هم کمکهای مالی میفرمودند که شرح آن در کتاب تاریخ سامرا با بیلان مخارج و دریافت وجوه، ثبت است. بعد ...
(ادامه دارد) ...
📚: ملاقات عارفان با امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف، ص ۶۸ الی ۷۵.
گروه⛅🌹بوى ظهور🌹⛅
https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi