eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 649) قسمت ۴ 🌷 فرق خونین 🌷 ☘ ... - این قدر خدا و پیغمبر نکن! اولاً وظیفه ات بوده، دوماً حالا که رفتی این طور شدی، می‌توانی که پی گیر درمانت باشی. - اگر مصلحت باشد شفایم را از خودشان می‌گیرم. - ببینیم و تعریف کنیم. حرف هایش مثل ضربه محکمی بر سر و مغزت می‌خورد. بی حرکت روی تخت ولو شدی و تا مدّتی هیچ کس حرف نمی زند. سکوت تلخی بین شما برقرار می‌شود. نگاهت را به سقف اتاق می‌دوزی. در افکار خودت غوطه می‌خوری. با صدای بسته شدن در اتاق به خود می‌آیی و با پشت انگشتان دست، اشکهایت را پاک می‌کنی. ناخودآگاه می‌گویی: - خدا چشم راست را به چشم چپ محتاج نکند! ناامیدی به گلوی تو چنگ می‌اندازد. خیلی افسرده و ناراحت به نظر می‌رسی. دست هایت را پهلوی تخت گیر می‌دهی و می‌نشینی. پاها را روی زمین، محکم می‌کنی. به زور خودت را به کنار پنجره می‌رسانی. احساس می‌کنی که پاهایت به بدنت سنگینی می‌کند، به فرمان تو نیستند و به سختی به پیش می‌روند. از دست‌های آویزان دو طرف بدنت هم که کاری ساخته نیست. دلت می‌شکند. به آسمان تیره و ابری نگاه می‌کنی. اشک در چشمانت حلقه می‌زند. غرش رعد و برق در فضای اتاق می‌پیچد. قطرات باران درشت به شدت خودشان را به زمین می‌کوبند. هم زمان اشک‌های تو هم سرازیر می‌شود. آهی می‌کشی و به طرف تخت بر می‌گردی. دستمال کاغذی را برداشته و گونه‌های خیس خودت را خشک می‌کنی. سکوت طولانی و دردآوری برقرار می‌شود، احساس تنهایی می کنی. گویا از همه چیز جدا شده ای. دیوار نامرئی ایجاد شده ای را می‌بینی که بین تو و تمام دنیا فاصله انداخته است. تو یک رزمنده بوده ای. مجاهدی بودی که برای دین و ملّت قدم برداشتی. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان دوم - فرق خونین - صفحه ۲۶ الی ۲۸. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
(علیه‌السلام) میان دفتر عمرش چه خاطرات بدی ز چوب و باده و دندان و تشت زر دارد ✍شاعر: علیرضا خاکساری •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
@Maddahionlin4_5836672654739769967.mp3
زمان: حجم: 2.13M
🏴 (علیه‌السلام) ♨️ معنویت امام محمّد باقر (علیه‌السلام) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) شد دل عالم پریشان و حزین در عــزایت ای امام پنـجمیـن ای شهید زهر کینه السلام چشمـه نــور مدینه السلام •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) یک عمر داغ کربلا یادش نمیرفت دلشوره هایِ عمّه را یادش نمیرفت درس و حدیثش مانعِ روضه نمیشد برپاییِ بزم عزا یادش نمیرفت بر دوش ِ دل، بار مصیبت داشت عمری جان دادن خون خدا یادش نمیرفت بالاسرِ هر پیکر بر خاک خفته لبخندِ شمرِ(لع) بی حیا یادش نمیرفت بردند بی صبرانه بعد از گوشواره- گهواره را بینِ عبا... یادش نمیرفت تب داشت بابا! سوخت خیمه! زجر(لع) آمد! زد تازیانه بیهوا! یادش نمیرفت هنگام غارت بود و در بین شلوغی... افتاد زیر دست و پا یادش نمیرفت لعنت بر آن دستی که هجده نیزه آورد سرهای روی نیزه ها یادش نمیرفت کنج خرابه...زیر نور ماه...آرام... شب-گریه هایِ بیصدا یادش نمیرفت در کنج حجره، داشت جان میداد امّا کهنه حصیر و بوریا یادش نمیرفت! •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
(علیه‌السلام) 💔 امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: « نخستين چيزى كه در روز قيامت به آن رسيدگى مى شود [ثواب] صدقه آب [دادن به تشنه] است.» •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
@Maddahionlin1626526117539.mp3
زمان: حجم: 2.16M
🏴 (علیه‌السلام) ♨️ حدیثی زیبا از امام باقر (علیه‌السلام) 👌 بسیار شنیدنی 🎤 •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•