eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللَّهُـمَّ‌أَرِنِے‌الطَّلْعَةَالرَّشِيدَةَ' قلب زمین گرفته! زمان را قرار نیست اۍ بغض مانده در دل هفت آسمان! بیا🤲 ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام مهــــدے جانم(عج) تـو مـپنـدار ڪـہ از یـاد تـو را خـواهـم برد من بدون تو بہ یڪ پلڪ زدن خواهم مُرد ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌱(داستان 653) قسمت ۲ 🌼 طبیب واقعی 🌼 🌿 ... ۲۴ ساعت بود که در بخش مراقبت‌های ویژه «آی سی یو» (ICU ) هستی. تک تک فامیل هایت انتظار به هوش آمدن تو را می‌کشند و به نوبت در سالن انتظار می‌مانند و هر بار که پرستار از اتاق بیرون می‌آید چشم به او دوخته و انتظار شنیدن خبر تازه ای را دارند. سر و کله دکتر هم که پیدا می‌شود رهایش نمی کنند: -آقای دکتر! علی حالش چطور است؟ - چند درصد ممکن است زنده بماند؟ - علائم حیاتی دارد؟ - و.... دومین روز را هم به بیهوشی می‌گذرانی. روز سوم، پرستار به طرف مادر غمگین و پراضطراب تو می‌رود و به او می‌گوید: - علی دارد به هوش می‌آید! مادرت هم از شوق به گریه می‌افتد و می‌گوید: - امام زمان ممنونت هستم که پسرم را به من برگرداندی. مادرت سراسیمه خودش را به منزل می‌رساند و خبر به هوش آمدنت را به پدر و خواهر و برادر و... می‌دهد. آن‌ها هم یک راست به سراغ تو می‌آیند و تو هم چشم باز می‌کنی و به دور تا دور تخت که از فامیل و آشنایان پر شده نظر می‌اندازی. هر کدام به شکلی اظهار محبّت می‌کنند. با چهره ای شاد و خندان حالت را می‌پرسند. از محل درد و ناراحتی تو سؤال می‌کنند. تو هم می‌خواهی جوابشان را بدهی: - اِ... اِ... اِ.... هر کاری که می‌کنی نمی توانی کلمه ای بگویی. فقط صدایی نامفهوم از دهان تو خارج می‌شود که برای خودت هم مفهوم نیست. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: آخرین پناه - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان ششم - طبیب واقعی - صفحه ۸۶ و ۸۷. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
1_1694249820.mp3
زمان: حجم: 3.17M
🏴 ویژه حسینی ♨️ پیاده روی برای زیارت امام حسین (علیه‌السلام) 👌 بسیار شنیدنی 🎙آیت الله ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
⇦ ابوعمره زیاد بن عریب زیاد از طایفه بنی‌صائد، یکی از تیره‌های قبیله‌ی همدان بود. او مردی متهجد و اهل عبادت و به شجاعت و پرهیزگاری شهره بود. برخی ابوعمره را از شهدای کربلا می‌دانند. سماوی گوید: ابوعمره، محضر پیامبر (ص) را درک کرد؛ و پدرش نیز صحابی آن حضرت بوده است. وی دلاوری عابد و شب‌ زنده‌دار بود و ... ●وسیلة الدارین، ص۱۴۵. ○تنقیح المقال، ج۲۹، ص۱۰. ●اعیان الشیعه ج۱، ص۶۰۶.    ●➼‌┅═❧═┅┅───┄