#سلام_امام_زمانم💕
عیدتان مبارک مولا جان
به قربان تنهاییت
دعا کن لایق ظهورت شویم🤲
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
#عید_غدیر_خم
براے عیـد غـدیـر خم چه ڪار ڪنیـم؟
💠 اطعام فقرا
اَشهَدُ اَنَّ عَلیًّ وَلیُاللّه
#فقط_به_عشق_علی_علیهالسلام
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
══💝══════ ✾ ✾ ✾
✾ ✾ ✾ ══════💚══
#فرازی_از_خطبه_غدیر
#مبلغ_غدیر_باشیم
« آگاه باشید که دشمنی با علی نمی کند مگر کسیکه بدبخت است و دوستی با او نمی ورزد مگر کسیکه پرهیزکار است و ایمان به او نمی آورد مگر کسیکه ایمان او خالص باشد.»
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
══💚══════ ✾ ✾ ✾
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌳(داستان 688)
🌺 توسّل به امام زمان علیهالسلام در گرفتاری🌺
🍃 مرحوم علاّمه مجلسی در بحارالانوار از شخصی به نام شیخ شمس الدین نقل میکند که در حلّه، حاکمی به نام مرجان صغیر زندگی میکرد. او ناصبی و دشمن اهل بیت علیهم السلام بود. به او خبر دادند که شخصی به نام ابوراجح صحابه را نفرین میکند و ناسزا میگوید.
حاکم دستور داد او را حاضر کردند. سپس به اطرافیانش دستور داد او را بزنند. چنان او را زدند که نزدیک به مردن رسید. دندانهایش ریخت، زبان او را خارج کرده و سوراخ کردند و با زنجیر بستند. بینی او را سوراخ کرده و ریسمانی از مو از آن گذراندند و سر طناب را گرفته در کوچههای حلّه گرداندند.
چون وضع او را به حاکم خبر دادند، دستور داد تا او را بکشند. اطرافیان درباره او شفاعت کرده و گفتند: او پیر است و همین شکنجهها او را خواهد کشت دیگر نیازی به قتل او نیست و آن قدر اصرار کردند تا حاکم از کشتن او گذشت. خانواده اش او را به خانه برده و یقین کردند که شب خواهد مرد.
صبح، هنگامی که مردم به درِ خانه او رفتند، دیدند که ایستاده، نماز میخواند و دندانهای او بازگشته و جراحتهای او بهبود یافته است.
از حال او تعجّب کرده و از حالش سؤال کردند. گفت: به مرحله ای رسیدم که مرگ را در نزدیکی خود میدیدم و زبانی هم برای استغاثه نداشتم، در دلم به امام زمان متوسّل شدم و طلب دادرسی نمودم. ایشان تشریف آورده و دست شریف خود را بر من کشیدند و فرمودند: از خانه خارج شو و برای عیال خود کار کن! همانا خداوند تو را شفا عنایت فرمود و من نیز به این شکل که هستم، شب را به صبح رساندم.
راوی خبر میگوید: به خدا من او را پیش از این ماجرا دیده بودم که مردی ضعیف، زرد، بدون ریش بود. صبح روز بعد، او را دیدم که به صورت جوانی راست قامت، با ریش بلند و چهره ای سرخ و مانند جوانی بیست ساله شده و به همین صورت تا پایان عمر ماند. این قضیه در شهر شایع شد و حاکم که داستان را شنید، او را احضار کرد و اثری از جراحت در او ندید. به شدّت دچار ترس و لرز شد و او که قبل از این ماجرا پشت به مقام امیرالمؤمنین علیه السلام مینشست، پس از آن رو به مقام حضرت مینشست و با اهل حلّه نیکی میکرد و اندکی پس از این واقعه به درک واصل شد.
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: زهرا برقی
ناشر: مسجد مقدس جمکران
برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی
📝 داستان یازدهم - توسّل به امام زمان علیهالسلام در گرفتاری - ص ۴۳ و ۴۴.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#صفای_دل
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#زهرا_برقی
#مهدویت_انتظار
#انتشارات_مسجد_مقدس_جمکران
#توسل_به_امام_زمان_علیهالسلام_در_گرفتاری