eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
164 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌏موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌄(داستان 717) 🌼 شفای ناراحتی اعصاب و روان🌼 🍃 برادری دانشجو می‌گوید: «حدود سه سال بود که سردرد عجیبی داشتم. ابتدا درد از ناحیه گیجگاه شروع شده و سپس تمام سر، پیشانی، چشم‌ها و حتی دلم را فرا می‌گرفت. شب و روز آسایش نداشتم. مدتی بعد از شروع سردردها حالت شوک به من دست می‌داد. حافظه‌ام را از دست داده بودم. خوابم خیلی کم شده و از همه چیز وحشت داشتم. در رشت به دکتر مراجعه کردم که تشخیص دادند روانی شده‌ام و جواب رد به من دادند. چون دانشجو بودم، سه ترم مرخصی گرفتم و در این سه سال ۷ مرتبه به قصد زیارت امام رضا علیه‌السلام به مشهد شرفیاب شدم تا این که روزی با مطالعه برخی کتب با مسجد جمکران آشنا شدم. یکی از دوستانم نیز در این باره با من صحبت‌هایی داشت. تصمیم گرفتم به مسجد جمکران بیایم. در قم ابتدا به زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام رفتم و بعد به مسجد آمدم. پس از توسل به رشت برگشتم و حس کردم که حالم کمی طبیعی شده است. بعد از دو - سه هفته مجدداً به مسجد جمکران آمدم و مشغول دعا و نماز شدم و قدری خوابیدم. ساعت ۱۲ شب بیدار شدم و بعد از تجدید وضو داخل مسجد رفتم و بین خواب و بیداری، سید بلند قدی را دیدم که چند نفر با او همراه بودند و عزاداری می‌کردند و درباره حضرت مهدی شعر می‌خواندند. موقعی که سید به من رسید، سلام کردم. سید نگاهی به من کرد و سرش را تکان داد و من بعد از مدتی از خواب بیدار شدم. الان به حمدللّه تمامی آن حالات از بین رفته و فقط کمی درد خفیف در گیجگاه من باقی مانده است». 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان دوازدهم - شفای ناراحتی اعصاب و روان - ص ۳۰ و ۳۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 718) 🌸 شفای لال 🌸 🌿 یکی از خدام حضرت رضا علیه السلام می‌گوید: «برای کشیدن دندان، پیش دکتر رفتم. دکتر گفت: غده ای کنار زبان شما است که باید عمل شود. من موافقت کردم، امّا پس از عمل، لال شدم و قادر به حرف زدن نبودم. همه چیز را روی کاغذ می‌نوشتم و با دیگران به این وسیله ارتباط برقرار می‌کردم. هر چه به دکتر مراجعه کردم، فایده ای نبخشید. دکترها گفتند: رگ گویایی شما صدمه دیده است. ناراحتی و بیماری به من فشار آورد. برای معالجه به تهران رفتم. روزی در تهران به حضور آقای علوی رسیدم که فرمود: راهنمایی من به تو این است که چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران بروید. چون اگر شفایی باشد در آن جا است. تصمیم جدی گرفتم. هر هفته از مشهد بلیط هواپیما تهیه می‌کردم و شبهای سه شنبه به تهران می‌رفتم و شب چهارشنبه به مسجد جمکران مشرّف می‌شدم. در هفته سی و هشتم، بعد از خواندن نماز سر بر مهر گذاشتم و صلوات می‌فرستادم. ناگهان حالتی به من دست داد که دیدم همه جا روشن و نورانی شد و آقایی وارد شد که عده زیادی دنبال ایشان بودند و می‌گفتند که این آقا، حضرت حجة بن الحسن علیه السلام است. من ناراحت در گوشه ای ایستاده و با خود می‌اندیشیدم که نمی توانم به آقا سلام کند. آقا نزدیک من آمد و فرمود: سلام کن! به زبانم اشاره کردم که لال هستم، وگرنه بی ادب نیستم که سلام نکنم. حضرت، بار دوم فرمود: سلام کن! بلافاصله زبانم باز شد و سلام کردم. در این هنگام پرده‌ها کنار رفت و خود را در حال سجده و در حال صلوات فرستادن دیدم. این جریان را افرادی که قبلاً سلامتی مرا دیده و بعد لال شدن مرا نیز مشاهده کرده بودند و حالا نیز سلامتی مرا می‌بینند، نزد حضرت آیه اللّه العظمی گلپایگانی رحمه الله شهادت داده اند». 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سیزدهم - شفای لال - ص ۳۲ و ۳۳. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 719) 🌺 شفای پسر بچه مبتلا به بیماری قلبی🌺 🌱 پسر بچه ای به نام «ع - ز» می‌گوید: «من ناراحتی قلبی مادرزادی داشتم و بستگان من برای مداوا در تهران به پزشکان زیادی از جمله دکتر طباطبائی مراجعه کرده بودند؛ ایشان اظهار کرده بود: قلب او باید عمل شود و تا به سن ۶ سالگی نرسد نمی توانیم او را عمل کنیم. در صورت عمل شدن هم تنها ۵۰% احتمال خوب شدن وجود دارد. یکی از اقوام ما هر چهارشنبه مردم را با هیأت و کاروان از تهران به مسجد جمکران می‌آورد. آن روز پدر من هم در مأموریت بود و به بیرجند مسافرت کرده بود. این آقا مرا هم با هیأت به مسجد جمکران آورد. من قادر به راه رفتن نبودم. لذا مرا بغل کرد و داخل مسجد برد و نشانی محل خود را به من گفت و رفت. من توی مسجد دراز کشیده بودم. قدری دعا کردم و به درگاه الهی تضرّع و توسل جستم. در اثر خستگی، خوابم برد. در خواب، آقا امام زمان علیه السلام را دیدم که با لباس و عمامه سبز و چهره ای نورانی نزدیک من آمد و فرمود: بلند شو، شفا گرفتی! بعد به سر و سینه ام دستی کشید و دوباره فرمود: بلند شو! از خواب بیدار شدم و احساس کردم که حالم خوب است. من که اصلاً قادر به راه رفتن نبودم، دویدم که محل راننده را پیدا کنم. همین که او را دیدم خود را در بغلش انداختم». 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان چهاردهم - شفای پسر بچه مبتلا به بیماری قلبی - ص ۳۴ و ۳۵. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 720) 🌷 مشکل خرید خانه 🌷 🌿 جوانی می‌گوید: «منزلی خریدم، امّا می‌دانستم که برای ادای تمام پول خانه توانایی ندارم و خداوند باید به من کمک کند. شب چهارشنبه که به مسجد جمکران مشرف شدم، بعد از نماز تحیّت دعا کردم و گفتم: آقا ما را ببخشید که برای خواسته‌های کوچک پیش شما می‌آییم. و الاّ باید خواسته ما فقط سلامتی و ظهور و تعجیل در فرج شما باشد و باید از خدا بخواهیم که به ما توان پیروی از شما را عنایت کند، ولی از آن جا که شما سرچشمه فیض هستید و من جای دیگری را نمی شناستم، می‌خواهم که در ادای قرضِ خانه مرا کمک کنید. بعد از دعا برای تجدید وضو به وضوخانه قدیمی رفتم. سیدی از سادات شریف قم را که قبلاً می‌شناختم، دیدم. او بعد از احوالپرسی گفت: شنیده‌ام می‌خواهی خانه بخری؟ گفتم: بله. گفت: برای من هم صد هزار تومان در نظر بگیر. بعد چکی به من داد. روز موعود به بانک رفتم، ولی چیزی در حساب نبود. کمی نگران شدم. خواستم از بانک خارج شوم که جوانی پرسید: چک شما از چه کسی است؟ نام سید را گفتم و او صد هزار تومان به من داد و گفت: این پول مال همین حساب است. بدین ترتیب مشکل خرید خانه من به لطف آقا امام زمان علیه السلام برطرف شد». 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان پانزدهم - مشکل خرید خانه - ص ۳۶ و ۳۷. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌍موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 721) 🌻 شفای پیوند انگشتان 🌻 ☘ یکی از خدمه جمکران به نام آقای «ع - ف» می‌گوید: «انگشتان شخصی زیر دستگاه، ضربه می‌خورَد. همان جا نیّت می‌کند که اگر انگشتان او خوب شود و در عمل، پیوند کامل بگیرد، اولین چیزی که می‌سازد به نیّت حضرت مهدی علیه‌السلام به مسجد جمکران بیاورد. الآن انگشتان او پیوند خورده و خوب شده است و با همان انگشتان کار می‌کند. او با دست خود گلدانی برنجی ساخت و به عنوان هدیه به مسجد مقدّس جمکران آورده و آن را تحویل دفتر هدایا و نذورات داده است». 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان شانزدهم - شفای پیوند انگشتان - ص ۳۸. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 722) 💐 شفای بیمار 💐 🍃 آقای «ع - الف» می‌گوید: «مدّت سه سال بود که از بیماری «فیستول» رنج می‌بردم تا این که با گرفتن عکس رنگی و تشخیص دکتر تصمیم قطعی به بستری شدن در «بیمارستان نکویی قم» و عمل جراحی گرفتم. قبل از عمل و رفتن به بیمارستان، شب چهارشنبه، پنجم شعبان به مسجد جمکران مشرف شده و با انجام مستحبّات مسجد و توسل به حضرت مهدی علیه‌السلام روانه بیمارستان شدم. مقدمات عمل فراهم شد. از سینه‌ام عکس گرفتند. ۲۴ ساعت قبل از عمل در بیمارستان بستری بودم. وقتی دکتر مرا در راهرو دید، گفت: برای عمل آمدی؟ و ادامه داد: چاقوی ما تیز است. صبح پنجشنبه مرا روی تخت عمل جراحی خواباندند و سِرم وصل شد. من در همان حال به امام زمان علیه‌السلام متوسل بودم. همین که خواستند مرا بی هوش کنند، ناگهان آقای دکتر گفت: شما احتیاج به عمل ندارید. ناراحتی شما برطرف شده است». 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان هفدهم - شفای بیمار - ص ۳۹. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 723) 🌼 شفای سوختگی 🌼 🌱 برادر «ح» می‌گوید: «غروب ماه مبارک رمضان، موقع افطار بود که بر اثر انفجار ترقه، آتش سوزی مهیبی رخ داد و دو برادرم سوختند؛ محمّد رضا ۶۵% و مجتبی ۳۵%. آنها را در بیمارستان سوانح و سوختگی شهید مطهری بستری کردیم. روز بعد که به بیمارستان مراجعه کردم، نتوانستم آن دو را بشناسم. چون بر اثر سوختگی شدید سر و صورت، قابل شناسایی نبودند. بعد از سه روز، دکتر کلانتری، رئیس بیمارستان اظهار داشت که بیماران بالای ۴۵% سوختگی امکان زنده ماندن ندارند. برادران من وضع خیلی وخیمی داشتند و دکتر از معالجه آنها قطع امید کرده بود. با توکل به خدا آنها را به منزل آوردیم و با کمک دکتر خصوصی و استفاده از سِرم و تقویت، یکی دو هفته آنها را زنده نگه داشتیم و برای بهبودی و شفای آنها گوسفندی نذر کردیم. خواهرم که همسر شهید است، خواب دیده بود: امام زمان علیه السلام به او فرموده بود که من شفای مریض‌های شما را از خداوند خواسته ام، نگران نباشید! از آن به بعد حال برادرانم رو به بهبود رفت و الحمدللّه به برکت دعای امام زمان علیه السلام شفا گرفتند». 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان هجدهم - شفای سوختگی - ص ۴۰ و ۴۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 724) قسمت ۱ 🌸 عنایت حضرت به زوّار خود 🌸 ☘ آقای سید مرتضی حسینی، معروف به ساعت ساز قمی که از اشخاص با حقیقت و متدیّن قم و در نیکی و پارسایی مشهور و معروف است، حکایت می‌کند: «یک شب پنج شنبه در فصل زمستان که هوا بسیار سرد بود و برف زیادی در حدود نیم متر روی زمین را پوشانده بود، توی اتاق نشسته بودم. ناگاه یادم آمد که امشب شیخ محمّد تقی بافقی رحمه الله به مسجد جمکران مشرف می‌شود، امّا با خود گفتم که شاید ایشان به واسطه این هوای سرد و برف زیاد، برنامه امشب جمکران را تعطیل کرده باشند، ولی دلم طاقت نیاورد و به طرف منزل شیخ راه افتادم. او در منزل نبود؛ در مدرسه هم نبود. به هر کس که می‌رسیدم، سراغ ایشان را می‌گرفتم تا این که به «میدان میر» که سر راه جمکران است، رسیدم. در آن جا به نانوایی رفتم که نانوا از من پرسید: چرا مضطربی؟ گفتم: در فکر حاج شیخ محمّد تقی بافقی رحمه الله هستم که مبادا در این هوای سرد و برف زیاد که بیابان پر از جانور است؛ به مسجد رفته باشد. آمدم تا او را ببینم و مانع رفتن او شوم. نانوا گفت: معطل نشو! چون حاج شیخ با چند نفر از روحانی‌ها به طرف جمکران رفتند. با عجله به راه افتادم. نانوا پرسید: کجا می‌روی؟ گفتم: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان نوزدهم - عنایت حضرت به زوّار خود - ص ۴۲ و ۴۳. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 724) قسمت ۲ 🌸 عنایت حضرت به زوّار خود 🌸 ☘ ... نانوا گفت: معطل نشو! چون حاج شیخ با چند نفر از روحانی‌ها به طرف جمکران رفتند. با عجله به راه افتادم. نانوا پرسید: کجا می‌روی؟ گفتم: شاید به آنها برسم و بتوانم آنها را برگردانم یا شاید چند نفری را با وسیله دنبال آنها بفرستم. نانوا گفت: این کار را نکن! چون قطعاً به آنها نمی رسی و اگر به خطری برخورد نکرده باشند، الان نزدیک مسجد هستند. بسیار پریشان بودم. زیرا می‌ترسیدم که با آن همه برف و کولاک، مبادا برایشان پیش آمدی شود. چاره ای نداشتم. به منزل برگشتم. به قدری ناراحت بودم که اهل خانه هم از پریشانی من مضطرب شدند. خواب به چشمانم نمی آمد. مشغول دعا شدم تا این که نزدیک سحر چشمم گرم شد و در خواب، حضرت مهدی علیه السلام را دیدم که وارد منزل ما شد و به من فرمود: «سید مرتضی چرا مضطربی؟ » گفتم: ای مولای من! به خاطر حاج شیخ محمّد تقی بافقی است که امشب به مسجد رفته و نمی دانم بر سر او چه آمده است؟ فرمود: سید مرتضی! گمان می‌کنی که من از حاج شیخ دور هستم؟ وسایل استراحت او و یارانش را فراهم کرده ام. بسیار خوشحال شدم. از خواب برخاستم و به اهل منزل که از من پریشان تر بودند، مژده دادم و صبح زود رفتم تا بدانم آیا خوابم درست بود یا نه؟ به یکی از یاران حاج شیخ رسیدم، گفتم: دلم می‌خواهد جریان دیشب خود را در جمکران برایم تعریف کنی. گفت: دیشب ما و حاج شیخ به سمت مسجد جمکران حرکت کردیم. در آن هوای سرد و برفی وقتی از شهر خارج شدیم، ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان نوزدهم - عنایت حضرت به زوّار خود - ص ۴۳ و ۴۴. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 724) قسمت ۳ 🌸 عنایت حضرت به زوّار خود 🌸 ☘ ... گفت: دیشب ما و حاج شیخ به سمت مسجد جمکران حرکت کردیم. در آن هوای سرد و برفی وقتی از شهر خارج شدیم، یک حرارت و شوق دیگری داشتیم که در روی برف از زمین خشک و روز آفتابی سریع تر می‌رفتیم. در اندک زمانی به مسجد رسیدیم و متحیر بودیم که شب را در آن سرما چگونه به صبح برسانیم. ناگهان دیدیم که جوان سیدی که به نظر ۱۲ ساله می‌نمود، وارد شد و به حاج شیخ گفت: می‌خواهید برایتان کرسی، لحاف و آتش حاضر کنم؟ حاج شیخ گفت: اختیار با شماست. سید جوان از مسجد بیرون رفت. چند دقیقه بیش تر طول نکشید که برگشت و با خود کرسی، لحاف و منقلی پر از زغال و آتش آورد و در یکی از اطاق‌ها گذاشت. جوان وقتی خواست برود از حاج شیخ سئوال کرد: آیا چیز دیگری هم احتیاج دارید؟ - خیر. یکی از ما گفت: ما صبح زود می‌رویم. این وسائل را به چه کسی تحویل دهیم؟ فرمود: هر کس آورد، خودش خواهد برد. و بعد از اتاق ما خارج شد. ما تعجب کرده بودیم که این سید چه کسی بود و اثاثیه را از کجا آورده بود. الان هم از این فکر بیرون نرفته ایم. لبخند زدم و به او گفتم: من می‌دانم که آن سید جوان چه کسی بود. بعد سرگذشت اضطراب و خواب خود و فرمایش حضرت را به او گفتم و یادآور شدم: من از منزل بیرون نیامدم، مگر این که راست بودن خواب خود را ببینم و الحمدللّه که فهمیدم و دیدم که مولایم امام زمان علیه السلام از حاج آقا شیخ محمّد تقی بافقی و سایر نماز گزاران مسجد خود غافل نیست». 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان نوزدهم - عنایت حضرت به زوّار خود - ص ۴۳ و ۴۴. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 725) قسمت ۱ 🌺 رفع مشکلات 🌺 🍃 مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی از کتاب «انوار المشعشعین» که در تاریخ قم است، نقل می‌نماید: «سید عبدالرحیم، خادم مسجد جمکران حکایت کرد که در سال ۱۳۲۲ مرض وبا شیوع پیدا کرد. بعد از گذشتن وَبا، روزی به مسجد جمکران رفتم. مرد غریبی را دیدم که در آن جا نشسته بود. از احوال او و این که چرا به این مکان آمده است، پرسیدم. او گفت: من ساکن تهران هستم و اسمم مشهدی علی اکبر است. مغازه ای داشتم و از قبیل دخانیات خرید و فروش می‌کردم. به خاطر این که به مردم نسیه داده بودم و عده زیادی از آنها هم به مرض وبا از دنیا رفتند، سرمایه‌ام از بین رفت و دستم خالی شد. حالا به قم آمدم. وقتی اوصاف این مسجد را شنیدم به این جا آمدم تا آن که شاید حضرت حجة علیه السلام نظری بفرماید و حاجاتم را برآورد. مشهدی علی اکبر سه ماه در مسجد ماند و مشغول عبادت بود و ریاضت‌های بسیاری کشید؛ گرسنگی، عبادت و گریه زیاد. روزی به من گفت: مقداری از کارم اصلاح شده، ولکن هنوز به انجام نرسیده است و تصمیم دارم به کربلا بروم. یک روز که از شهر به طرف مسجد جمکران می‌رفتم ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان بیستم - رفع مشکلات - ص ۴۵ و ۴۶. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoo0r_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 725) قسمت ۲ 🌺 رفع مشکلات 🌺 🍃 ... روزی به من گفت: مقداری از کارم اصلاح شده، ولکن هنوز به انجام نرسیده است و تصمیم دارم به کربلا بروم. یک روز که از شهر به طرف مسجد جمکران می‌رفتم در بین راه او را دیدم که پیاده به کربلا می‌رود. سفر او مدّت شش ماه طول کشید. بعد از این مدّت روزی از مسجد جمکران به طرف شهر می‌رفتم. در همان مکانی که هنگام رفتن، او را دیده بودم، باز هم ملاقاتش نمودم که از کربلا بر می‌گشت. پس از احوال پرسی و تعارفات، گفت: در کربلا چنین معلوم شد که انجام مطلبم و برآورده شدن حاجتم در همین مسجد جمکران خواهد بود. به همین خاطر به مسجد می‌روم. این بار نیز دو سه ماه در مسجد ماند و در یکی از حجرات منزل گرفت و مشغول ریاضت و عبادت بود. روز پنجم یا ششم ماه مبارک رمضان بود که از مسجد به شهر آمد تا به تهران برود. او را به منزل خود بردم و شب را میهمان من بود. پرسیدم: حاجتت چه شد؟ گفت: حاجتی که خواستم برآورده شد. گفتم: چگونه و از چه راهی؟ گفت: چون تو خادم مسجد هستی برای تو نقل می‌کنم و برای احدی نقل نکرده ام. در مدتی که در مسجد حجره گرفته بودم با شخصی از اهالی روستای جمکران قرارداد بستم که هر روز یک قرص نانِ جو به من بدهد تا بعدا که جمع شد، پولش را بدهم. یکی از روزها که پیش او رفتم از دادن نان خودداری کرد. برگشتم و به کسی ابراز نکردم. چهار روز برای خوردن چیزی نداشتم از علف‌های کنار جوی می‌خوردم تا آن که به اسهال مبتلا شده و بی حال افتادم و دیگر قوّت برخاستن نداشتم. فقط برای عباداتِ واجبم قدری به حال می‌آمدم. روز چهارم هم تمام شد و نصف شب فرا رسید. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان بیستم - رفع مشکلات - ص ۴۶ و ۴۷. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoo0r_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖