eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 741) قسمت ۲ 🌺 ابن ابی البغل و دعای فرج (يا من أظهر الجميل …) در کاظمین 🌺 🌿 ... من ماندم، مشغول دعا و زیارت و نماز. زائری ناشناس ناگهان صدای پایی از جانب [قبر] مولایمان [امام] موسی [کاظم] علیه السّلام شنیدم و با مردی در حال زیارت مواجه شدم. او بر آدم و پیامبران اولی العزم علیهم السّلام سلام داد و سپس بر تک‌تک ائمه، تا رسید به صاحب الزمان علیه السّلام ولی [نام] او را ذکر نکرد. تعجّب کردم و [با خود] گفتم شاید فراموش کرد، یا [امام علیه السّلام را] نمی‌شناسد،؛ یا شاید این، مذهب این مرد است. [یعنی یازده امامی است.] چون از زیارتش فارغ شد، دو رکعت نماز خواند و متوجّه قبر ابی جعفر [امام جواد] علیه السّلام شد. به همان ترتیب زیارت کرد و سلام داد و دو رکعت نماز خواند. در همه این احوال من از او ترسان بودم، چون او را نمی‌شناختم. او را جوانی دیدم در هیأت مردی تمام. لباسی سفید داشت و عمامه ای که به آن محنک بود [یعنی انتهای آن را از زیر گلو گذرانده بود] و انتهای آن سرخ رنگ و بر کتفش افتاده بود. [این قسمت در نقلها مختلف است. سعی شد ترجمه مطابق عبارت دلائل طبری باشد. مثلا به نقل دیگر، ردائی بر دوش آویخته بود.] دعای فرج پس از نماز به من فرمود: ای ابو الحسین بن ابی البغل! چرا از دعای فرج غافلی [أين أنت عن دعاء الفرج]؟ گفتم: آقای من! چیست آن دعا؟ فرمود: دو رکعت نماز می‌خوانی و می‌گویی: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف 📚 کتاب دلائل الامامه صفحه ۵۵۱ همچنین در این آدرس: بحار الانوار ج ۸۸ صفحه ۳۴۹ تتمة كتاب الصلاة … كِتَابُ اَلدَّلاَئِلِ لِلطَّبَرِيِّ ، وَ فَتْحِ اَلْأَبْوَابِ ، نَقْلاً مِنْهُ بحار الانوار ج ٩٢ صفحه ٢٠٠  تتمة كتاب الذكر و الدعا بحارالأنوار العلامة المجلسي ج ٥١ ص ٣٠٤-۳۰۶  كتاب تاريخ الإمام الثاني عشر صلوات اللّه عليه نیز در این آدرس … به نقل از کتاب النجوم و آن هم به نقل از دلائل الامامه طبری. در این نسخه نام خادم در بخش دوم داستان ابو جعفر نقل شده که ظاهرا تصحیف است. علامه مجلسی در انتهای داستان تطابق نقل صاحب کتاب نجوم را با نقل طبری تصدیق میکند. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 741) قسمت ۳ 🌺 ابن ابی البغل و دعای فرج (يا من أظهر الجميل …) در کاظمین 🌺 🌿 ... دعای فرج پس از نماز به من فرمود: ای ابو الحسین بن ابی البغل! چرا از دعای فرج غافلی [أين أنت عن دعاء الفرج]؟ گفتم: آقای من! چیست آن دعا؟ فرمود: دو رکعت نماز می‌خوانی و می‌گویی: يَا مَنْ أَظْهَرَ اَلْجَمِيلَ وَ سَتَرَ اَلْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ اَلسِّتْرَ يَا عَظِيمَ اَلْمَنِّ يَا كَرِيمَ اَلصَّفْحِ يَا حَسَنَ اَلتَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ اَلْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ اَلْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا مُنْتَهَى كُلِّ نَجْوَى وَ يَا غَايَةَ كُلِّ شَكْوَى يَا عَوْنَ كُلِّ مُسْتَعِينٍ يَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اِسْتِحْقَاقِهَا يَا رَبَّاهْ ده مرتبه  يَا سَيِّدَاهْ ده مرتبه  يَا مَوْلَيَاهْ ده مرتبه  يَا غَايَتَاهْ ده مرتبه  يَا مُنْتَهَى [غَايَةِ] رَغْبَتَاهْ ده مرتبه أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ اَلْأَسْمَاءِ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِينَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ  إِلاَّ مَا كَشَفْتَ كَرْبِي وَ نَفَّسْتَ هَمِّي وَ فَرَّجْتَ عَنِّي [غَمِّي] وَ أَصْلَحْتَ حَالِي و پس از آن هر دعایی که خواستی می‌کنی و حاجتت را می‌خواهی.  سپس گونه راستت را بر زمین می‌گذاری و در سجده‌ات صد بار می‌گویی يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اِكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ وَ اُنْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَايَ و گونه چپت را بر زمین می‌گذاری و صد بار می‌گویی: ادرکنی و آن را بسیار تکرار می‌کنی، و می‌گویی الغوث الغوث الغوث … تا اینکه نفس قطع شود؛ و سرت را از سجده بر می‌داری که ان شاء اللّه خدا به کرمش حاجتت را بر آورده می‌کند. جستجو چون مشغول نماز و دعا شدم، او خارج شد. بعد از این که [از نماز و دعا] فراغت یافتم، رفتم تا از ابن جعفر [خادم] درباره این مرد بپرسم و اینکه چگونه داخل شد. دیدم درها همان‌طور بسته‌ و قفل شده‌اند. تعجب کردم و [با خود] گفتم شاید [او هم] اینجا بیتوته کرده بود و من متوجه نبودم. به ابن جعفر قیم رسیدم. او از اتاق [انبار] روغن به سوی من بیرون می‌آمد. از او راجع به آن مرد و ورودش [به حرم] پرسیدم؟ گفت: درها همان‌طور که می‌بینی قفل‌اند. من بازشان نکردم. قضیه را برایش تعریف کردم. گفت: او مولایمان صاحب الزمان صلوات الله علیه است. من بارها ایشان را در مثل چنین شبی هنگامی که حرم از مردم خالی است دیده‌ام. بسیار تاسف خوردم از آن چه از [فیض حضور] او از دست دادم." ملاقات با ابن صالحان نزدیک فجر خارج شدم به طرف کرخ، به جایی که در آن مخفی شده بودم.... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف 📚 کتاب دلائل الامامه صفحه ۵۵۱ همچنین در این آدرس: بحار الانوار ج ۸۸ صفحه ۳۴۹ تتمة كتاب الصلاة … كِتَابُ اَلدَّلاَئِلِ لِلطَّبَرِيِّ ، وَ فَتْحِ اَلْأَبْوَابِ ، نَقْلاً مِنْهُ بحار الانوار ج ٩٢ صفحه ٢٠٠  تتمة كتاب الذكر و الدعا بحارالأنوار العلامة المجلسي ج ٥١ ص ٣٠٤-۳۰۶  كتاب تاريخ الإمام الثاني عشر صلوات اللّه عليه نیز در این آدرس … به نقل از کتاب النجوم و آن هم به نقل از دلائل الامامه طبری. در این نسخه نام خادم در بخش دوم داستان ابو جعفر نقل شده که ظاهرا تصحیف است. علامه مجلسی در انتهای داستان تطابق نقل صاحب کتاب نجوم را با نقل طبری تصدیق میکند. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 741) قسمت ۴ 🌺 ابن ابی البغل و دعای فرج (يا من أظهر الجميل …) در کاظمین 🌺 🌿 ... بسیار تاسف خوردم از آن چه از [فیض حضور] او از دست دادم." ملاقات با ابن صالحان نزدیک فجر خارج شدم به طرف کرخ، به جایی که در آن مخفی شده بودم. روز [چندان] بلند نشده بود که اصحاب ابن صالحان [آمدند] و خواهش دیدار مرا داشتند و از دوستانم سراغ مرا می‌گرفتند. همراهشان امان نامه ای از وزیر بود و نوشته‌ای به خط او که در آن هر [وعده] نیکی بود. [فیها کل جمیل] با برخی [یا یکی] از دوستان مورد اعتمادم نزد او [ابی منصور] حاضر شدم. او برخاست و مرا در آغوش گرفت و طوری با من رفتار کرد که سابقه نداشت [فقام و التزمني و عاملني بما لم أعهده منه] و گفت: کارت به جایی رسیده که از من به صاحب الزمان صلوات الله علیه شکایت می‌کنی؟ [انتهت بك الحال إلى أن تشكوني إلى صاحب الزمان صلوات الله عليه؟] گفتم از من دعایی بود و درخواستی [قد كان مني دعاء و مسألة] گفت: ويحك [کلمه ترحم] دیشب - یعنی شب جمعه - مولایم صاحب الزمان صلوات الله عليه را در خواب دیدم که به من دستور داد به هر [گونه] نیکی [با تو] و در آن باره یک تندی به من کرد که ترسیدم. گفتم: لا اله الّا اللّه! گواهی می‌دهم که آنها حقّ‌اند و منتهای حق. من دیشب مولایمان را در بیداری دیدم، و به من چنین و چنان فرمود. و آنچه که در مشهد [کاظمین] دیدم، شرح دادم. او از آن [قضیه] تعجّب کرد. پس، از او [ابی منصور بن صالحان] امور نیک بزرگی در این باب [در مورد من] به جریان افتاد و از جانب او به نهایت آنچه که [حتی] گمان نمی کردم، به برکت مولایمان صاحب الزمان صلوات الله علیه، دست یافتم. 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف 📚 کتاب دلائل الامامه صفحه ۵۵۱ همچنین در این آدرس: بحار الانوار ج ۸۸ صفحه ۳۴۹ تتمة كتاب الصلاة … كِتَابُ اَلدَّلاَئِلِ لِلطَّبَرِيِّ ، وَ فَتْحِ اَلْأَبْوَابِ ، نَقْلاً مِنْهُ بحار الانوار ج ٩٢ صفحه ٢٠٠  تتمة كتاب الذكر و الدعا بحارالأنوار العلامة المجلسي ج ٥١ ص ٣٠٤-۳۰۶  كتاب تاريخ الإمام الثاني عشر صلوات اللّه عليه نیز در این آدرس … به نقل از کتاب النجوم و آن هم به نقل از دلائل الامامه طبری. در این نسخه نام خادم در بخش دوم داستان ابو جعفر نقل شده که ظاهراً تصحیف است. علامه مجلسی در انتهای داستان تطابق نقل صاحب کتاب نجوم را با نقل طبری تصدیق میکند. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 742) 🌷 توسّل در مسجد مقدّس جمکران🌷 ☘ خاطره‌ای که جناب حجة الاسلام و المسلمین سیّد علی اکبر ابوترابی از جدّ مادری شان مرحوم حاج سیّد محمّد باقر علوی قزوینی در رابطه با عنایت آقا امام زمان علیه‌السلام در مسجد مقدّس جمکران بیان نموده بودند که در زمان مرحوم آیة اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رحمه الله اتفاق افتاده بود به شرح زیر می‌باشد: بعد از تشریف فرمایی مرحوم آیة اللّه حائری «رضوان اللّه تعالی علیه» به قم، جدّ مادری ما، آقای حاج سید محمد باقر علوی قزوینی رحمه الله از طرف ایشان به قم دعوت شدند تا هم درس و بحثی داشته باشند و هم این که در مسجد عشقعلی و مسجد بالاسرِ حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام اقامه نماز کنند. ایشان هم طبق دعوت به قم آمدند. مرحوم آیة اللّه حائری رحمه الله مؤسّس حوزه علمیّه قم در آن زمان بابت مُهر نانی که به طلاّب محترم داده بودند، به چندین نانوایی بدهکار می‌شوند که چند ماهی نمی توانند پول نانواها را بپردازند. مرحوم شیخ به سه نفر از علمای قم، از جمله مرحوم جدّ ما فرمودند: به جمکران مشرّف شده و به وجود مقدّس آقا امام زمان «عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف» متوسّل شوید تا به هر حال این مشکل رفع شود و ما بتوانیم حداقل، مهر نان طلاّب را فراهم کنیم! مرحوم جدّ ما نقل کردند که ما به مسجد مشرّف شدیم و چند شبی در آن جا ماندیم. شب سوم یا چهارم بود که به وجود نازنین آقا امام زمان علیه‌السلام متوسّل شده بودیم که حضرت را در خواب زیارت کردم که فرمودند: «به آقا شیخ بفرمایید به درس و بحثتان ادامه بدهید! نگران مشکل مالی نباشید، مرتفع می‌شود! » خوشحال به محضر مرحوم شیخ رسیدیم. چند روزی طول نکشید که حاج شیخ، تمام بدهی خود را به نانواها پرداختند و از آن به بعد این مشکل مالی به تدریج مرتفع شد و آیة اللّه حائری رحمه الله هم تا آخر عمرشان با مشکل شهریه طلاب مواجه نشدند. [۱] 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی و ششم - توسّل در مسجد مقدّس جمکران - ص ۱۰۲ و ۱۰۳. 📚[۱] دفتر ثبت کرامات مسجد مقدس جمکران، شماره ۲۳۵، مورخه ۱۱/۳/۷۸. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 743) قسمت ۱ 🌼 یک معجزه در عالم پزشکی🌼 🌱 دست و پای برادر زاده‌ام فلج بود. کمی پول تهیّه کردیم و او را از نجف آباد به اصفهان بردیم و از سرش عکس گرفتیم. عکس را در نجف آباد به دکتر زمانی نشان دادیم. وقتی دکتر عکس را دید، گفت: این بچه غده سرطانی دارد و باید هرچه زودتر بستری شود. عکس را به دکتر دیگری نشان دادیم او هم گفت: هرچه زودتر باید بیمار را بستری کنید. بیماری خطرناکی است و احتیاج به عمل دارد. گفتیم: ما می‌خواهیم برای عمل استخاره کنیم. گفت: وقتی می‌خواهید نماز بخوانید استخاره می‌کنید؟! اگر می‌خواهید مریض شما سالم شود، باید به خدا و امام زمان علیه السلام متوسل شوید تا بلکه فرزندتان را به شما برگردانند. دکتر نوریان گفت: مریض شما دو ماه بیش تر زنده نمی مانَد و اگر قصد عمل او را دارید باید هر چه زودتر تصمیم بگیرید. گفتیم: فکرهایمان را کرده ایم. گفت: بروید و درست و حسابی فکرهای تان را بکنید. هزینه این عمل خیلی زیاد است. بچه را در اصفهان پیش دکتر معین هم بردیم، او نیز همان حرف را به ما زد و گفت: غدّه، سرطانی است و هر دکتری هم نمی تواند او را عمل کند. چون غده اش سمّی است. هرچه زودتر باید بستری شود. برادر زاده‌ام را بستری کردیم و سه روز در بیمارستان الزهرای اصفهان بودیم. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی و هفتم - یک معجزه در عالم پزشکی - ص ۱۰۴ و ۱۰۵. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍀(داستان 743) قسمت ۲ 🌼 یک معجزه در عالم پزشکی🌼 🌱 ... برادر زاده‌ام را بستری کردیم و سه روز در بیمارستان الزهرای اصفهان بودیم. با این که قرار بود روز چهارم عمل شود، ولی او را مرخص کردند و گفتند که چهارشنبه دیگر بیایید! او را از بیمارستان مرخص کردیم. نذر کردم تا هر هفته، روزهای چهارشنبه او را به جمکران بیاورم. برای اوّلین بار که به مسجد مشرّف شدیم، بعد از خواندن نماز امام زمان علیه‌السلام کنار چاه عریضه رفتم. بچه را هم در بغلم گرفته بودم و با دلی شکسته گریه می‌کردم. اشک هایم روی صورتش می‌چکید. بیدار شد و گفت: عموجان! فکر کردم دارد باران می‌آید. چرا گریه می‌کنی؟ گفتم: هم برای تو و هم برای خودم. شفای تو را از امام زمان علیه‌السلام می‌خواهم. بعد از آن، هر وقت او را به جمکران می‌آوردیم، حالش بهتر می‌شد؛ تا این که بعد از چهار ماه وقتی از سرش عکس گرفتیم و پیش دکتر بردیم، گفت: هیچ اثری از غدّه سرطانی نیست. این بچه را خدا و امام زمان علیه‌السلام شفا داده‌اند. [۱] [ طبق اظهار نظر هیأت پزشکی، شفای مذکور یکی از مستندترین نمونه‌های عالم پزشکی است. 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی و هفتم - یک معجزه در عالم پزشکی - ص ۱۰۵ و ۱۰۶. 📚[۱] دفتر ثبت کرامات مسجد مقدس جمکران، شماره ۳۲۱، تاریخ ۱۵/۶/۷۷. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 744) قسمت ۱ 💐 در تنگنای اسارت 💐 🍃 حجة الاسلام و المسلمین مرحوم ابوترابی رحمه الله، نماینده ولی فقیه در امور آزادگان، خاطره ای از دوران اسارتش نقل می‌کند که حاوی عنایتی از امام زمان علیه السلام است: اواخر سال ۱۳۶۰ در پادگان «العنبر» عراق مشغول خواندن نماز مغرب و عشاء بودیم که حدود ۲۸ نفر اسیر را وارد اردوگاه کردند. معمولاً کسانی را که تازه به اردوگاه می‌آوردند، بیش تر مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار می‌دادند تا به قول خودشان زهر چشم بگیرند. بعد از نماز به دوستان گفتم: باید به تازه واردها روحیه بدهیم و با صدای بلند، سرود «ای ایران ای مرز پر گهر... » را بخوانیم تا فکر نکنند این جا قتلگاه است و متوجّه بشوند که یک عدّه از هموطنانشان مثل آنها اسیر هستند. در عین حال، می‌دانستیم که اگر امشب این سرود را بخوانیم، کتکش را فردا خواهیم خورد. بعد از مشورت با برادران، سرود را دسته جمعی و با صدای بلند خواندیم. روز بعد، افسر بعثی که خیلی آدم پستی بود، آمد و حسابی کتکمان زد. بین اسیرانی که تازه آورده بودند، جوانی بود به نام علی اکبر که ۱۹ سال داشت و ۷۰ تا ۸۰ کیلو وزنش بود؛ سرحال بود و قوی. طولی نکشید که علی اکبر با آن سلامت جسمی اش مریض شد و بعد از یک سال، وزنش به زیر ۲۸ کیلو رسید؛ ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی و هشتم - در تنگنای اسارت - ص ۱۰۷ و ۱۰۸. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 744) قسمت ۲ 💐 در تنگنای اسارت 💐 🍃 ... بین اسیرانی که تازه آورده بودند، جوانی بود به نام علی اکبر که ۱۹ سال داشت و ۷۰ تا ۸۰ کیلو وزنش بود؛ سرحال بود و قوی. طولی نکشید که علی اکبر با آن سلامت جسمی اش مریض شد و بعد از یک سال، وزنش به زیر ۲۸ کیلو رسید؛ خیلی ضعیف و لاغر شده بود. از طرفی دل درد شدیدی هم گرفته بود. وقتی دل دردش شروع می‌شد، دست و پا می‌زد و سرش را به در و دیوار می‌کوبید. دست و پایش را می‌گرفتیم تا خودش را مجروح نکند. اربعین امام حسین علیه السلام، سال ۶۰ یا ۶۱ بود که ما در اردوگاه موصل بودیم. پنج روزی به اربعین مانده بود پیشنهاد کردیم که اگر برادرها تمایل داشته باشند، دهه آخر صفر را که ایّام مصیبت و پر محنتی برای اهل بیت امام حسین علیه السلام است، روزه بگیریم. مشروط بر این که آنهایی که مریضند و روزه برایشان ضرر دارد، روزه نگیرند. در هر آسایشگاهی با دو نفر صحبت کردیم. بنا شد که وقتی بچه‌ها شب به آسایشگاه می‌روند، هرکدام با عدّه ای از برادران مشورت کنند تا ببینیم دهه آخر صفر را روزه بگیریم یا نه؟ فردای آن روز فهمیدم که همه بچه‌ها استقبال کردند و حاضرند تمام ده روز را روزه بگیرند. باز هم تأکید کردم: آنهایی که مریض هستند یا چشمشان ضعیف است، اصلاً و ابدا روزه نگیرند! شب اربعین رسید و همه برادرها که جمعاً ۱۴۰۰ نفر می‌شدند، بدون سحری روزه گرفتند. اردوگاه حالت معنوی خاصی گرفته بود؛ ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی و هشتم - در تنگنای اسارت - ص ۱۰۸. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 744) قسمت ۳ 💐 در تنگنای اسارت 💐 🍃 ... شب اربعین رسید و همه برادرها که جمعاً ۱۴۰۰ نفر می‌شدند، بدون سحری روزه گرفتند. اردوگاه حالت معنوی خاصی گرفته بود؛ آن هم روز اربعین امام حسین علیه السلام. حدود ساعت ۱۰ صبح بود که خبر دادند علی اکبر دل درد شدیدی گرفته و دارد به خودش می‌پیچد. وارد سلولی که مخصوص بیمارها بود، شدم. علی اکبر با آن ضعف جسمانی و صورت رنگ پریده اش به قدری وضعیتش بد بود که از درد می‌خواست سرش را به در و دیوار بکوبد. او را محکم گرفتیم تا آسیبی به خودش نرساند. آن روز دل درد علی اکبر نسبت به روزهای دیگر بیش تر شده بود؛ طوری که مأمورین بعثی وقتی او را به آن حال دیدند، او را به بیمارستان بردند. بیش تر از دو ساعت بود که فریاد می‌زد، از حال می‌رفت و دوباره فریاد می‌کشید. همه ما از این که بالاخره مأمورین آمدند و او را به بیمارستان بردند، خوشحال شدیم. حدود ساعت چهار بعد از ظهر بود که درِ اردوگاه را باز کردند و صدای زمین خوردن چیزی همه را متوجه خود کرد. با کمال بی رحمی، پستی و رذالت، جسدی را مثل یک مرده یا چوب خشک روی زمین سیمانی پرت کردند و رفتند؛ طوری که اصلاً فکر نمی کردیم علی اکبر باشد. با عجله نزدیک در آسایشگاه رفتیم و علی اکبر را دیدیم که افتاده و تکان نمی خورد. همه دور او جمع شدیم و بی اختیار شروع به گریه کردیم. دو نفر علی اکبر را برداشتند. یکی سر او را روی شانه اش گذاشت، دیگری هم پاهایش را توی دست گرفت و من هم زیر کمرش را گرفتم. علی اکبر آن قدر ضعیف و نحیف شده بود که وقتی سر و پاهایش را بر می‌داشتند، کمرش خم می‌شد. او را از انتهای اردوگاه وارد سلول کردیم. دیدن این صحنه اشک و ناله بچه‌ها را در آورده بود و اردوگاه مملوّ از غم و اندوه شده بود. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی و هشتم - در تنگنای اسارت - ص ۱۰۸ و ۱۰۹. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 744) قسمت ۴ 💐 در تنگنای اسارت 💐 🍃 ... دیدن این صحنه اشک و ناله بچه‌ها را در آورده بود و اردوگاه مملوّ از غم و اندوه شده بود. علی اکبر را توی همان سلولی که باید بستری می شد، بردیم. ساعت نزدیک پنج بعد از ظهر بود که همه باید داخل سلول‌هایشان می‌رفتند؛ آن ساعت، آمار می‌گرفتند و همه باید داخل سلول مان می‌رفتیم و درِ سلول را قفل می‌کردیم. طبق معمول آمار گرفتند و همه داخل سلول‌ها رفتیم، ولی چه رفتنی؟! همه اشک‌ها جاری بود و همه با حالت عجیبی که اردوگاه را فرا گرفته بود برای علی اکبر دعا می‌کردیم. داخل آسایشگاه شماره سه بودیم. آسایشگاه‌ها طرف‌های شرق و غرب اردوگاه بودند و فاصله بین هرکدام، صد متر می‌شد. داخل آسایشگاه شماره پنج که دو آسایشگاه بعد از ما بود، قبل از اذان صبح، اتّفاق مهمّی افتاد: یکی از برادرها به اسم محمّد، قبل از اذان صبح از خواب بیدار می‌شود و پیرمرد هم سلولش را بیدار می‌کند و می‌گوید: آقا امام زمان علیه‌السلام علی اکبر را شفا داد! پیرمرد نگاهی به محمّد می‌کند و می‌گوید: محمّد! خواب می‌بینی؟ تو این طرف اردوگاهی و علی اکبر طرف غرب؛ حتی با چشم هم همدیگر را نمی بینید، چه رسد که صدای یکدیگر را بشنوید! تو از کجا می‌گویی که امام زمان علیه‌السلام علی اکبر را شفا داد؟ محمّد می‌گوید: خودتان خواهید دید. صبح، درهای آسایشگاه که باز می‌شد، همه باید به خط می‌نشستند و مأموران بعثی آمار می‌گرفتند. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی و هشتم - در تنگنای اسارت - ص ۱۰۹ و ۱۱۰. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 744) قسمت ۵ 💐 در تنگنای اسارت 💐 🍃 ... تو از کجا می‌گویی که امام زمان علیه‌السلام علی اکبر را شفا داد؟ محمّد می‌گوید: خودتان خواهید دید. صبح، درهای آسایشگاه که باز می‌شد، همه باید به خط می‌نشستند و مأموران بعثی آمار می‌گرفتند. آمار که تمام می‌شد، بچه‌ها متفرق می‌شدند. آن روز صبح دیدم به محض این که آمار تمام شد، سیل جمعیت به طرف سلول علی اکبر هجوم بردند و فریاد زدند: «آقا امام زمان علیه‌السلام علی اکبر را شفا داده است». ما نیز با شنیدن این خبر، مثل بقیه، به سمت همان سلول رفتیم. بله! چهره علی اکبر عوض شده بود؛ زردی صورتش از بین رفته و خیلی شاداب، بشاش و سرحال شده بود و داشت می‌خندید. برادرها وقتی وارد سلول می‌شدند، در و دیوار سلول را می‌بوسیدند و همین که به علی اکبر می‌رسیدند سر تا پایش را بوسه می‌زدند و بعد خارج می‌شدند. در طول ده سال اسارتمان، مأمورین بعثی اصلاً اجازه تجمع نمی‌دادند و می‌گفتند که اجتماع بیش از دو نفر ممنوع است، امّا آن روز مأمورین بعثی هم می‌آمدند و این صحنه را می‌دیدند. آن قدر آن صحنه برای شان جالب بود که حتّی مانع تجمع بچه‌ها نمی‌شدند. صف طویلی از تعداد حدود ۱۴۰۰ نفر درست شده بود که می‌خواستند علی اکبر را زیارت کنند. وقتی رفتم او را زیارت کردم، گفتم: علی اکبر! چی شد؟ گفت: دیشب آقا امام زمان علیه‌السلام عنایتی فرمودند و در عالم خواب شفا گرفتم. از سلول بیرون آمدم؛ سراغ محمّد که خواب دیده بود، رفتم و جریان را از او پرسیدم. گفت: من از سن ۱۸ - ۱۹ سالگی، هر شب، قبل از خواب، ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی و هشتم - در تنگنای اسارت - ص ۱۱۰ و ۱۱۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 744) قسمت ۶ 💐 در تنگنای اسارت 💐 🍃 ... از سلول بیرون آمدم؛ سراغ محمّد که خواب دیده بود، رفتم و جریان را از او پرسیدم. گفت: من از سن ۱۸ - ۱۹ سالگی، هر شب، قبل از خواب، دو رکعت نماز امام زمان علیه‌السلام را با صد مرتبه «إیّاک نعبدُ و إیّاکَ نسْتَعین» می‌خوانم و می‌خوابم. قبلاً بعد از تمام شدن نماز، فقط یک دعا می‌کردم که آن هم برای فرج آقا امام زمان «عجل اللّه تعالی فرجه الشریف» بود؛ فقط همین دعا. چون می‌دانم که با فرج آقا، یقیناً هرچه از خیر و خوبی و صلاح و سعادت و عاقبت به خیری که برای دنیا و آخرت خودمان می‌خواهیم، حاصل می‌شود. مقیّد بودم که بعد از نماز برای هیچ امری غیر از فرج حضرت دعا نکنم؛ حتّی در زمان اسارت برای پیروزی رزمندگان و نجات از این وضع هم دعا نکرده‌ام تا این که دیشب، وقتی علی اکبر را به آن حال دیدم، بعد از نماز شفای او را از آقا خواستم. قبل از اذان صبح خواب دیدم که در فضای سبز و خرّمی ایستاده‌ام و به قلبم الهام شد که وجود مقدّس آقا امام زمان علیه‌السلام از این منطقه عبور خواهند نمود. به این طرف و آن طرف نگاه می‌کردم. ماشینی از راه رسید. جلو رفتم و دیدم که سیّدی داخل ماشین نشسته است. سؤال کردم که شما از وجود مقدّس آقا خبری دارید؟ فرمودند: مگر نمی‌بینی نوری در میان اردوگاه اسرا ساطع است؟ دیدم که از سلول علی اکبر نوری به صورت یک ستون که به آسمان پرتو افشانی می‌کند، ساطع است و تمام منطقه را روشن کرده است. لذا یقین کردم که امام زمان علیه‌السلام علی اکبر را مورد عنایت و لطف قرار داده و شفایش داده است. وقتی از خواب بیدار شدم، بشارت شفا گرفتن علی اکبر را دادم. برگشتم به سلول علی اکبر و جریان را سؤال کردم. گفت: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی و هشتم - در تنگنای اسارت - ص ۱۱۱ و ۱۱۲. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖