eitaa logo
داستانهای مهدوی
200 دنبال‌کننده
859 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌅موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 475) قسمت 4 🌷عشق و علاقه و تشرّف به محضر حضرت بقیّةالله ارواحنافداه🌷 🌄 ... تا آنکه رسیدیم به قدمگاه حضرت *علیّ بن موسی الرّضا* علیه‌السّلام در آنجا مرا به کناری کشید و گفت: «اَجَل من نزدیک است، حتّی من به مشهد نمی‌رسم و از دنیا می‌روم، ولی از تو می‌خواهم، که وقتی مُردم مرا با کفنی که همراهم هست کفن کن. و پولی دارم که در جیبم می‌باشد، با آن وسیله تدفین مرا در گوشهٔ صحن مقدّس ثامن الحجج علیه‌السلام مهیّا کن و به آقای سیّد هاشم بگو ایشان تجهیز مرا به عهده بگیرند و نماز بر جنازه‌ام بخوانند.» من از شنیدن این مطالب بسیار به وحشت افتادم و مضطرب شدم، فرمود: «آرام باش و تا وقتی که اجل من نرسیده به کسی چیزی نگو و به آنچه خدا خواسته راضی باش.» وقتی به تپّه سلام، یعنی محلّی که گنبد مطهّر حضرت *علیّ بن موسی الرّضا* علیه‌السلام دیده می‌شود رسیدیم، اتومبیل ایستاد. همراهان پیاده شدند و مشغول زیارت گردیدند. هر یک شوری از شوق ملاقات به سر داشتند، راننده از زائرین گنبدنما تقاضا می‌کرد، ولی پیرمرد روشن ضمیر به گوشه‌ای رفته بود و متوجّه گنبد مطهّر حضرت *رضا* (عَلَیْه آلاف التّحیّة و الثّناء) شده بود پس از سلام و زیارت و گریهٔ زیاد گفت: «آقا بیش از این لیاقت نداشتم که به قبر شریفت نزدیک شوم.» سپس پا به قبله خوابید و عبایش را به سرش کشید و از دنیا رفت. من مشغول گریه و ناله شدم وقتی مسافرین جمع شدند من قدری از شرح حالش را برای آنها گفتم، همه منقلب شدند و گریهٔ زیادی کردند و جنازهٔ شریفش را به مشهد آوردند و در صحن مطهّر دفن کردند، خدا او را رحمت کند. *در این‌جا تذکّر چند نکته لازم است* اوّل آنکه: ... (ادامه دارد) ... 📚: امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف و جوان عاشق، ص ۲۳ الی ۳۳. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🍃(داستان 475) قسمت 5 🌷عشق و علاقه و تشرّف به محضر حضرت بقیّةالله ارواحنافداه🌷 🌾 ... همه منقلب شدند و گریهٔ زیادی کردند و جنازهٔ شریفش را به مشهد آوردند و در صحن مطهّر دفن کردند، خدا او را رحمت کند. *در این‌جا تذکّر چند نکته لازم است* اوّل آنکه: اگر انسان عشق و علاقهٔ فوق‌العاده‌ای به حضرت بقیّةاللّه ارواحنافداه پیدا کرد، آن حضرت او را حفظ می‌کنند و اگر احتیاج به تربیت داشته باشد به او پول سفر می‌دهند و پیرمرد روشن ضمیری را برای تربیت او با او همسفر می‌نمایند تا در راه مسافرت که بهترین جاها برای تربیت است او را تربیت کنند و لایق ملاقات‌های بعدی بنمایند. دوّم آنکه: در میان مردم عادّی گاهی افرادی که رابطهٔ مستقیم با حضرت بقیّةاللّه ارواحنافداه دارند پیدا می‌شوند، مثل آقای میرزا محمّد باقر که از طرف حضرت ولیّ عصر علیه‌السّلام برای حاج مؤمن غذا می‌آورد، دستور سفر را تنظیم می‌کند و پول می‌آورد، لذا نباید حتّی مردم عادّی را هم دست کم گرفت، زیرا اولیاء خدا در بین مردم مخفی هستند. سوّم آنکه: سالک الی اللّه نباید از غذای شبهه‌ناک یعنی طعامی که مخلوط به حرام است، استفاده کند، زیرا در غیر این صورت روحیّهٔ بی‌بندوباری در او ایجاد می‌شود و انسان در مقابل امر و نهی الهی ضعیف و بی‌توجّه می‌گردد، چنانکه آن پیرمرد روشن ضمیر، به حاج مؤمن دستور می‌فرمود و به او می‌گفت: از غذای شبهه‌ناک استفاده نکند. چهارم آنکه: قدمگاه در حدود صد کیلومتری مشهد به طرف نیشابور قرار گرفته، آنجا محلّی است که مانند سنگ مقام حضرت ابراهیم در مسجدالحرام دو جای پا روی سنگ سیاهی بجا مانده و مردم معتقدند که آنها جای پای حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه‌السلام است و من بسیار به آن محلّ که دارای گنبد و صحن و حرم مفصّلی است رفته‌ام و تا روز ۷ ماه رجب ۱۴۰۴ بی‌توجّه به آن مقام مقدّس بودم، یعنی فکر می‌کردم که مردم، آن سنگ و آن محلّ را درست کرده‌اند و هیچ مدرک و مأخذ صحیحی ندارد، ولی در روز مذکور که اوّل اذان ظهر در حال رفتن به تهران به آنجا رسیدم، به همراهان گفتم: برای آنکه نماز اوّل وقتمان از بین نرود خوب است در این محلّ نماز ظهر و عصر را بخوانیم، آنها قبول کردند و ... (ادامه دارد) ... 📚: امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف و جوان عاشق، ص ۲۳ الی ۳۳. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌻(داستان 475) قسمت 6 🌷عشق و علاقه و تشرّف به محضر حضرت بقیّةالله ارواحنافداه🌷 🌴 ... فکر می‌کردم که مردم، آن سنگ و آن محلّ را درست کرده‌اند و هیچ مدرک و مأخذ صحیحی ندارد، ولی در روز مذکور که اوّل اذان ظهر در حال رفتن به تهران به آنجا رسیدم، به همراهان گفتم: برای آنکه نماز اوّل وقتمان از بین نرود خوب است در این محلّ نماز ظهر و عصر را بخوانیم، آنها قبول کردند و ماشین را جلو در صحن قدمگاه پارک کردند و ما وارد صحن شدیم، در آن کنار چشمهٔ آب گوارائی است، که می‌گویند: با اشارهٔ سر عصاء حضرت علیّ‌بن موسی الرّضا علیه‌السّلام جاری شده و ما تا آن زمان نه به اعتقاد آنکه این مطلب صحیح است و بخواهیم متبرّک شویم، بلکه چون آب دیگری آنجا نیست از آن چشمه وضو گرفتیم و وارد حرم شدیم، در این موقع من به آن سنگ سیاهی که آثار قدم‌ها روی آن بود نگاهی کردم دیدم قطعه شعری به این مضمون بالای آنها نصب شده است: *گر میسّر نشود بوسه زدن پایش را* *هر کجا پا بنهد بوسه زنم جایش را* *بر زمینی که نشان کف پای تو بود* *سالها بوسه‌گه اهل نظر خواهد بود* من گریه‌ام گرفت و رفتم آن سنگ را بوسیدم و گفتم: «آقا جان اگر ما پایت را نمی‌توانیم ببوسیم جای پایت را هم نمی‌دانیم کجا است که ببوسیم، ولی جائی را می‌بوسیم که مردم می‌گویند جای پای آن حضرت است.» همین طور بر خلاف هر چند مرتبه‌ای که به آن مکان شریف مشرّف شده بودم اشک می‌ریختم و به آن جای پای احتمالی عشق می‌ورزیدم، تا آنکه نماز ظهرم را خواندم، بعد از نماز ظهر ناگهان چشمهایم سنگین شد حالت چرتی به من دست داد، در عالم رؤیا می‌دیدم، که آن مکان شریف که در دامنهٔ کوه قرار گرفته بود مبدّل به بیابانی شده که در دامنهٔ همان کوه است و همان چشمهٔ آب جاری است. و در طرف راست چشمه قریهٔ کوچکی است که مردم آن بیرون قریه جمع شده‌اند و منتظر موکب همایون حضرت علیّ‌بن موسی الرّضا علیه‌السّلام‌اند، من در آن حال متوجّه شدم که زمان را به عقب برگردانده‌اند و آن زمانی را به من نشان می‌دهند که حضرت ثامن‌الحجج علیه‌السّلام از آن بیابان عبور می‌فرمایند و این مردم به استقبال آن حضرت آمده‌اند، که موکب مبارک آن حضرت نمایان شد. ... (ادامه دارد) ... 📚: امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف و جوان عاشق، ص ۲۳ الی ۳۳. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌍موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌿(داستان 475) قسمت 7 🌷عشق و علاقه و تشرّف به محضر حضرت بقیّةالله ارواحنافداه🌷 🌻 ... من در آن حال متوجّه شدم که زمان را به عقب برگردانده‌اند و آن زمانی را به من نشان می‌دهند که حضرت ثامن‌الحجج علیه‌السّلام از آن بیابان عبور می‌فرمایند و این مردم به استقبال آن حضرت آمده‌اند، که موکب مبارک آن حضرت نمایان شد. مردم آن قریه سر از پا نمی‌شناختند، صدای گریه و ضجّهٔ شوق تمام بیابان را پر کرده بود. به هر حال می‌دیدم، که آن حضرت از کجاوه پیاده شدند و مردم دور وجود مقدّسش حلقه زده بودند، دستهای آن حضرت را می‌بوسیدند، آقا تشریف آوردند کنار همان چشمه، روی این سنگ سیاه که کنار همان چشمه افتاده بود ایستادند و می‌خواستند پاهای مبارکشان را از گرد و غبار راه بشویند که پیرمردی که ظاهراً بزرگتر اهالی ده بود با اصرار زیاد، بلکه با گریه و زاری درخواست کرد که آقا اجازه بدهند او آب بریزد و پاهای مقدّس آن حضرت را بشوید، بالأخره با اصرار زیاد اجازه گرفت و این کار را کرد و سپس آن سنگ را برای خود برداشت و در خانه نگه می‌داشت و سالها بعد از تشریف بردن آن حضرت به طرف طوس مردم نزد او می‌آمدند و از آن سنگ مقدّس استشفاء می‌کردند، تا آنکه شاید بعدها همان پیرمرد برای آنکه این سنگ فراموش نشود جای پائی روی آن سنگ حَکْ کرد و شاید هم همان موقعی که حضرت روی آن ایستاده بودند جای پا روی آن سنگ افتاده بوده است. به هر حال بعدها مردم با ولایت و با محبّت نسبت به خاندان عصمت (علیهم‌السّلام) خانهٔ آن پیرمرد را مبدّل به حرم و صحن و بارگاه کردند و مردم شیعه، آن سنگ مقدّس را مورد احترام قرار دادند چنانکه مردم مسلمان سنگی را که حضرت ابراهیم علیه‌السّلام برای بنای کعبه رویش ایستاده در بلور و طلا گرفته‌اند و در وسط مسجدالحرام قرارش داده‌اند و از آن احترام می‌کنند و خدای تعالی نام آن را در قرآن برده و فرموده: «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقٰامِ اِبْرٰاهیٖمَ مُصَلًّی»(1) پس از این حالت خواب مانند که به خود آمدم، فکر می‌کردم که اگر این جریان حقیقت داشته باشد (که قطعاً حقیقت دارد ولو آنکه ممکن است مختصر کیفیّتش کم و زیاد شده باشد) این سنگ سیاه هزارها برابر، بر سنگ سیاهی که حضرت ابراهیم علیه‌السّلام رویش ایستاده و به این خاطر شرافت پیدا کرده و نامش مقام ابراهیم علیه‌السّلام شده، شرافت و برتری دارد، زیرا ... (ادامه دارد) ... 📚: امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف و جوان عاشق، ص ۲۳ الی ۳۳. 📚:1- سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۲۵. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💐موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌼(داستان 475) قسمت 8 🌷عشق و علاقه و تشرّف به محضر حضرت بقیّةالله ارواحنافداه🌷 ☘ ... این سنگ سیاه هزارها برابر، بر سنگ سیاهی که حضرت ابراهیم علیه‌السّلام رویش ایستاده و به این خاطر شرافت پیدا کرده و نامش مقام ابراهیم علیه‌السّلام شده، شرافت و برتری دارد، زیرا طبق آنچه از آیات قرآن و روایات استفاده می‌شود حضرت ابراهیم علیه‌السّلام پس از آن همه امتحانات و پوشیدن لباس خلّت و امامت، تازه به مقام شیعیان حضرت علیّ بن ابیطالب و یا حضرت علیّ بن موسی الرّضا و سایر ائمّه (علیهم‌السّلام) می‌رسد و به این مقام مقدّس مفتخر می‌شود. و خدای تعالی در قرآن او را منحصراً در میان انبیاء به داشتن این مقام یاد می‌کند، که می‌فرماید: «وَ اِنَّ مِنْ شیٖعَتِهِ لَاِبْرٰاهیٖمَ.»(1) بنابراین به همان اندازه که حضرت علیّ بن موسی الرّضا (علیه آلاف التحیّة والسّلام) بر حضرت ابراهیم علیه‌السّلام شرافت دارد، این سنگ هم بر سنگ مقام حضرت ابراهیم علیه‌السّلام شرافت خواهد داشت. پنجم آنکه: در آن سرگذشت نامی از «تپه سلام» برده شده است، این مکان شریف محلّی است که سابقاً وقتی وقتی مردم به زیارت حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیه‌السّلام مشرّف می‌شدند، چشمشان برای اوّلین بار به گنبد مطهّر حضرت امام هشتم علیه‌السّلام می‌افتاد و لذا رانندگان مردم را از اتومبیل پیاده می‌کردند که به مردم گنبد را نشان بدهند آنها هم مشغول گریه و زیارت و اظهار محبّت نسبت به مقام مقدّس حضرت رضا علیه‌السّلام می‌گردیدند و اوّلین بهرهٔ این اظهار محبّت را راننده و کمک راننده می‌بردند، که در همان حال به زائرین می‌گفتند که: باید گنبدنما بدهید تا دوباره به ماشین سوارتان کنیم، زائرین هم با شوق و علاقهٔ عجیبی این کار را می‌کردند و پول قابل توجّهی از مسافرین می‌گرفتند. ششم آنکه: در این سرگذشت گفته شده که آن پیرمرد روشن ضمیر، از مرگ خودش خبر داده بود در اینجا این سؤال پیش می‌آید که آیا ممکن است کسی از لحظه و زمان مرگش مطّلع باشد با آنکه خدای تعالی می‌فرماید: *«وَ مٰا تَدْرٖی نَفْسٌ بِاَیِّ اَرْضٍ تَمُوتُ.»*(2) در جواب می‌گوئیم که: چون اطّلاع از زمان مرگ مربوط به آینده است و احتمال بداء دارد و مشمول آیهٔ شریفهٔ *«یَمْحُوا اللهُ مٰا یَشٰاءُ وَ یُثْبِتُ.»*(3) می‌شود، نمی‌تواند صددرصد حتمی باشد ولی اگر ... (ادامه دارد) ... 📚: امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف و جوان عاشق، ص ۲۳ الی ۳۳. 📚:1- سورهٔ صافات، آیهٔ ۸۳. 📚:2- سورهٔ لقمان، آیهٔ ۳۵. 📚:3- سورهٔ رعد، آیهٔ ۴۰. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 💎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 475) قسمت 9 🌷عشق و علاقه و تشرّف به محضر حضرت بقیّةالله ارواحنافداه🌷 🌾 ... در جواب می‌گوئیم که: چون اطّلاع از زمان مرگ مربوط به آینده است و احتمال بداء دارد و مشمول آیهٔ شریفهٔ *«یَمْحُوا اللهُ مٰا یَشٰاءُ وَ یُثْبِتُ.»*(1) می‌شود، نمی‌تواند صددرصد حتمی باشد ولی اگر خبردار شدن از زمان مرگ از طریق الهام و یا وعدهٔ الهی باشد و با توجّه به اینکه دنیا زندان مؤمن است و این خبر جزء وعده‌هائی است که نباید خدا تخلّف کند بعید نیست، که صددرصد حتّی لحظهٔ مرگ را هم اولیاء خدا مطّلع باشند و منافاتی با آیهٔ شریفهٔ فوق الذّکر ندارد، زیرا در آیه قطعاً منظور از اطّلاع از مکان مرگ بدون اخبار الهی است یعنی انسان بدون آنکه خدا به او خبر دهد از راههای مختلف دیگر از این موضوع مطّلع شود. من خودم شخصی از علماء را که در مسجد گوهرشاد منبر می‌رفت و اسمش آقای «حاج شیخ اسماعیل ترک» بود دیدم، که یک روز روی منبر می‌گفت: من یک ماه دیگر روز پنج‌شنبه از دنیا می‌روم من تاریخ را یادداشت کردم ولی بعد فراموشم شده بود. بعد از یک ماه به من گفتند آقای شیخ اسماعیل ترک از دنیا رفته، من فوراً به تاریخ و آنچه نوشته بودم مراجعه کرده دیدم دقیقاً همان روزی است که او در یک ماه قبل تعیین کرده است. و همچنین مرحوم پدرم دو هفته قبل از فوتش به من گفته بود چه روزی از دنیا می‌رود و من مشروح جریان را در کتاب «پرواز روح» نقل کرده‌ام. و نیز افراد مورد وثوقی از قول حاج مؤمن مذکور در شیراز نقل می‌کردند که در یکی از حجرات مسجد سردزک سیّد بزرگواری به نام «سیّد علی خراسانی» زندگی می‌کرد و دائماً مشغول عبادت بود. یک هفته قبل از فوتش به من فرمود: «سحر شب جمعه آینده من از دنیا خواهم رفت تو شب جمعه نزد من بیا که به تو کاری دارم.» من شب جمعه نزد او رفتم دیدم مقداری شیر روی چراغ گذاشته و وقتی من نزد او نشستم شیر را آورد و دو استکان شیر میل فرمود و بقیّه را به من داد و گفت: «بخور»، من آنها را خوردم، پس از آن فرمود: «امشب من از دنیا می‌روم نماز و تجهیز من باید به وسیلهٔ آقای سیّد هاشم امام جماعت مسجد انجام شود و فردا فلانی می‌آید و می‌خواهد پول کفن مرا بدهد، تو قبول نکن ولی وقتی جناب حاج جلال قنّاد پول کفن را داد قبول کن و اجازه بده تا مرا از مال خودش کفن و دفن کند». وقتی این سفارشات را به من فرمود، رو به قبله نشست و مشغول خواندن قرآن شد، تا حدود سحر قرآن می‌خواند و من هم کنار او نشسته بودم و با او قرآن می‌خواندم، ناگهان دیدم چشمهایش به طرف قبله خیره شد و با سرعت صد مرتبه لاٰاِلٰهَ‌اِلَّااللّه را تکرار کرد سپس با کمال ادب ایستاد و گفت: «السّلام علیک یا جدّاه و مقداری عرض ارادت به پیشگاه معصومین (علیهم‌السّلام) نمود و بعد پا به قبله دراز کشید و مرتّب می‌گفت: «یا علی یا مولا» (البتّه منظورش از مولا حضرت بقیّةاللّه ارواحنافداه بوده است) و به من گفت: «ای جوان مبادی بترسی به صورت من نگاه نکن من الآن راحت می‌شوم و به جوار جدّم می‌روم» در آن موقع چشمهایش را روی هم گذاشت و ساکت شد و در یک لحظه از دنیا رفت، خدا او را رحمت کند.(2) 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّک الْفَرَج💠 📚: امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف و جوان عاشق، ص ۲۳ الی ۳۳. 📚:1- سورهٔ رعد، آیهٔ ۴۰. 📚:2- ملاقات با امام زمان علیه‌السّلام، جلد ۲، ص ۳۳۲. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌈موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌿(داستان 476) قسمت 1 ✍ شرح حال علامه شیخ مفید رحمه‌اللّه✍ 💐تولّد علامه شیخ مفید رحمه‌اللّه💐 🌴 ابو عبداللّه محمّد بن نعمان حارثی عکبری معروف به «ابن معلم» و مشهور به «شیخ مفید» در یازدهم ذی القعده سال ۳۳۶ هجری قمری تقریباً هفت سال بعد از غیبت کبری، در سویقه ابن بصری از توابع عکبری شمال شهر بغداد چشم به جهان گشود و در دامان پدر و مادری عاشق و دلباخته به مکتب اهل بیت عصمت و طهارت پرورش یافت. شیخ مفید در کودکی به همراه پدر به بغداد آمد و فراگیری علوم اسلامی را نزد دانشمندان بزرگ آن زمان آغاز کرد تا اینکه خود از بزرگان عالمان و متفکران تاریخ اسلام شد. افرادی که شیخ مفید رحمه‌اللّه را درک کرده‌اند در سیمای ظاهری او چنین گفته‌اند: «شخصی لاغر اندام و میان قامت و گندمگون بود.»(1) شیخ مفید با پنج واسطه نسبش به «سعید بن جبیر» می‌رسد که از شاگردان و پیروان امام چهارم حضرت علی بن الحسین علیه‌السّلام بوده است، او با دریافت معارف از محضر امام سجاد علیه‌السّلام دانشمندی بزرگ گردیده بود و در علم تفسیر قرآن چنان گشت که گفته‌اند او نخستین کسی است که در «علم تفسیر» کتاب نوشته است.(2) شیخ مفید نیز همانند جدّ خود «سعید بن جبیر» در جهاد و کوشش برای حق و روشن کردن حقیقت به مقامی رسید که در رواج دین خدا از هیچ چیزی پروا نداشت. او جان خود را در راه خدا قرار داد و برای به دست آوردن خشنودی خداوند، کوشش‌های بسزائی کرد. زندگی او آکنده بود از علم و عمل و کوشش و تلاش و بهره گرفتن و بهره رساندن تا آنجا که همه فضیلت‌ها در او جمع شد. بیشتر زندگی او در ترویج مذهب و دفاع از حق و مبارزه علمی با مخالفان گذشت. ... (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۲۴ - ۲۵. برگرفته از کتاب ارزشمند امام زمان علیه‌السّلام و شیخ مفید رحمه‌اللّه، از مؤلف محترم جناب سیّد جعفر رفیعی. 📚:1- العبر، جلد ۲، صفحه ۲۲۵. شذرات الذهب، جلد ۳، صفحه ۲۰۰. 📚:2- تأسیس الشیعه، صفحه ۳۲۲. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌼(داستان 476) قسمت 2 ✍ شرح حال علامه شیخ مفید رحمه‌اللّه✍ 💐تولّد علامه شیخ مفید رحمه‌اللّه💐 🌾 ... زندگی او آکنده بود از علم و عمل و کوشش و تلاش و بهره گرفتن و بهره رساندن تا آنجا که همه فضیلت‌ها در او جمع شد. بیشتر زندگی او در ترویج مذهب و دفاع از حق و مبارزه علمی با مخالفان گذشت. او با فرقه‌هایی مانند معتزله، مرجئه، اشاعره، خوارج، زیدیه و واقفیه و ... مبارزه علمی می‌نمود و آنان را به محاکمه می‌کشید و گواه این مطلب، بحث‌ها و مناظرات او است. خانه او در محله کرخ انجمن علماء و بزرگان آن زمان بود که با حضور در محضرش بهره‌های علمی می‌بردند، منزل او مرکز علم و تربیت بود او سرمایه‌ها و اندوخته‌های علمی خود را به افرادی که نیازمند و خواهان علم و دانش بودند، بذل و انفاق می‌کرد، همان طور که امام صادق علیه‌السّلام فرمود: «زکات علم و دانش این است که آن را به بندگان خدا تعلیم دهید.»(1) او همواره در نشر علوم و معارف اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السّلام سعی و تلاش می‌کرد و هرگز بخل نمی‌ورزید و در مقام هدایت و ارشاد مردم می‌پرداخت تا جایی که نوشته‌اند او دائماً در حال مطالعه و تعلیم و تربیت بود و از حافظ‌ترین مردم به شمار می‌رفت و گفته شده که کتابی از کتاب‌های مخالفان را کنار نگذاشت مگر اینکه آن را حفظ می‌کرد و به این سبب قادر شد که شبهات آن را به خوبی حل نموده و پاسخ دهد.(2) لذا عمر خود را در ترویج و نشر فرهنگ اصیل اسلام صرف نمود و کتب و رساله‌های متعددی از خود به جای نهاد و نیز شاگردانی بزرگ و ارجمند که تعداد آنها به صدها نفر می‌رسید تربیت نمود تا آنجا که هر یک مشعل‌دار جهان اسلام و تشیّع گردیدند.(3) 🌸برخی از شاگردان شیخ رحمه‌اللّه🌸 🌾 بعضی از شاگردان وی عبارتند از: (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۲۴ - ۲۵. برگرفته از کتاب ارزشمند امام زمان علیه‌السّلام و شیخ مفید رحمه‌اللّه، از مؤلف محترم جناب سیّد جعفر رفیعی. 📚:1- منیه المرید، صفحه ۶۳. «زکوه العلم ان تعلّمه عباد اللّه». 📚:2- سیر اعلام النبلاء، جلد ۱۷، صفحه ۳۴۴. 📚:3- امام زمان علیه‌السّلام و شیخ مفید، صفحه ۱۶. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi