eitaa logo
داستانهای مهدوی
200 دنبال‌کننده
859 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 10 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ ❣️گریه ملائکه و اجنّه بر سیدالشهداء علیه‌السّلام❣️ 🌿 ... بعد زعفر رو به حاج ملا آقاجان می‌کند و می‌گوید: حاج ملا آقاجان یک روضه بخوان که آقایم (حضرت اباعبداللّه علیه‌السّلام از چه چیز سیر نشده؟) حاج ملا آقاجان همین که فکر می‌کند آیا آقایم از آب سیر نشد؟ زعفر بلافاصله می‌گوید: نه آقایم از علی اکبر علیه‌السّلام سیر نشد! زعفر هنگام خداحافظی می‌گوید « فردا این آقا می‌آید توی جاده دنبالت و سه شب منتظرت هستم». شب دوم هم باز همان سؤال را تکرار می‌کند که آقا « اباعبداللّه الحسین علیه‌السّلام» از چه چیز سیر نشد؟ که مجدداً جناب زعفر می‌گوید از علی اکبر علیه‌السّلام سیر نشد. باز هم روضه علی اکبر علیه‌السّلام را بخوان. شب شام غریبان باز هم حاج ملا آقاجان را می‌برند نزد جناب زعفر، ایشان باز هم می‌گوید: از آن بخوان که آقایم سیر نشد. حاج ملا آقاجان روضه را از آنجا می‌خواند که امام حسین علیه‌السّلام رفت که سر علی اکبر علیه‌السّلام را بر دامن بگذارد که زعفر صدا می‌زند: نه، آن را نگو، من خودم آنجا بودم آن وقتی که می‌خواست برود بالای سر علی اکبر علیه‌السّلام هفت قدم مانده بود، سنگی پرتاب کردند، که به پیشانی حضرت اباعبداللّه علیه‌السّلام اصابت کرد و آقا افتادند به زمین و به مقصد نرسیدند. *توضیح:*« ممکن است به سبب گرد و غبار برخاسته در میدان نبرد، راویان صحنه، خوردن سنگ به پیشانی مقدّس حضرت اباعبداللّه علیه‌السّلام را ندیده باشند ولی جناب زعفر به واسطه قدرت دید بیشتر و یا حضور در آن نزدیکی چنانکه خود به آن اشاره دارد. این مطلب را دیده و آن را نقل کرده باشد.» آقای شریعتی اضافه کرد هنگامی که در آن مجلس من این روضه را از آن مرحوم شنیدم خیلی گریه کردم و خودم را شروع به زدن کردم که مرحوم حاج ملا آقاجان از منبر پائین آمد و مرا در بغل گرفت، از آن به بعد که می‌خواستم به مجلس ایشان بروم حاج ملا آقاجان می‌فرمود: تقی برو بگذار کارم را بکنم.(1) 🌼فرمایش جناب حرّ به حاج ملا آقاجان رحمه‌اللّه🌼 (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۳۹ و ۱۴۰. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- همان، صفحه ۱۹۹. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 11 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌼فرمایش جناب حرّ به حاج ملا آقاجان رحمه‌اللّه🌼 🌿 جناب آقای یگانه که چراغدار مرحوم حاج ملا آقاجان بوده‌اند، خاطراتی از مرحوم حاج ملا آقاجان برای ما تعریف کرده و گفتند: در اوائل جوانی - حدود ۱۸ سالگی - من مرید مرحوم حاج ملا آقاجان بودم و پای منبرهایشان می‌رفتم و شب‌ها چراغدار ایشان بودم یادم هست ایشان در آن سال چهل شب سخنان بسیار جالبی در مورد داستان حضرت یوسف علیه‌السّلام ایراد کردند. ایشان از بس جریان را زیبا تعریف می‌کردند جا برای نشستن نبود. جناب آقای یگانه افزود: مرحوم حاج ملا آقاجان خودش نقل می‌کرد که من یک شب روضه حرّ را می‌خواندم در بازگشت ساعت ده شب بود، دیدم یک شخص بلند قامتی آمد، گفتم: من شما را نمی‌شناسم. گفت: من حرّم. و به من فرمود: « من هم اکنون نیز توبه کردم. من در محضر حضرت اباعبداللّه علیه‌السّلام هستم»، و سخنان دیگری نیز فرمود. *توضیح:* « ارواح اولیاء خدا که از دنیا رفته‌اند که شهدا کربلا از جمله جناب حر ابن یزید ریاحی از آنان هستند می‌توانند به اذن خدا خود را مجسم کرده و مطلبی بگویند یا کاری انجام دهند و یا دیگران را هدایت نمایند».(1) 💐 مرا در چند لحظه به مشهد مقدّس برد💐 (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۴۰ و ۱۴۱. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- همان، صفحه ۲۰۰. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 12 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 💐 مرا در چند لحظه به مشهد مقدّس برد💐 🌿 جناب آقای یگانه نقل فرمود: شخصی برایم گفت: من هر سال می‌رفتم زیارت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه‌السّلام یک سال نتوانستم بروم تا اینکه از ناراحتی روز بیست و نهم شعبان رفتم بیابان، دیدم مرحوم حاج ملا آقاجان ظاهر شد و گفت فلانی چرا اینقدر ناراحتی؟ من جریان را نقل کردم. ایشان به من فرمود به یک شرط تو را به زیارت می‌برم و آن اینکه چشمت را ببندی و صلوات بفرستی و من این کار را کردم وقتی چشم باز کردم دیدم در حرم امام رضا علیه‌السّلام هستم، پس از زیارت من به مرحوم حاج ملا آقاجان گفتم بمانیم، ایشان فرمودند: نه امشب شب اول ماه مبارک رمضان است و باید برگردیم. 🌷 بـیـا کـربـلـا 🌷 (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۴۱. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 13 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌷 بـیـا کـربـلـا 🌷 🌿 جناب آقای یگانه فرمود: مرحوم حاج ملا آقاجان برایم نقل فرمودند که: یک روز در بازار بودم به من فرمودند (یعنی از طرف ائمه اطهار علیهم‌السّلام) بیا کربلا من دیگر خانه نرفتم و از همان جا رفتم کربلا، در مرز خسروی شخصی را دیدم که از من سؤال کرد کجا می‌روی؟ گفتم کربلا. گفت: تو دیوانه‌ای؟ (یعنی دیوانه امام حسین علیه‌السّلام) گفتم: بله. گفت: سلام بده اگر جوابش آمد معلوم است چنین هستی. ایشان فرمود: وقتی جواب سلام آمد، آن شخص به من رو کرد و گفت: من هم از تو دیوانه ترم.(1) 🌸 ای سیّد نشناختی او را🌸 🌿 آقای محمّد یگانه به نقل از یکی از دوستانش به نام آقا سیّد علی قضیه دیگری را نقل کرده و گفتند: من و مرحوم حاج ملا آقاجان با هم سوار بر اسب از روستای «آق‌کند» می‌آمدیم، در بین راه سیّدی خیلی نورانی ظاهر شد و حاج ملا آقاجان فوراً پیاده شد. من تکبر کردم و پیاده نشدم و با خود گفتم: « من سیّد هستم او هم سیّد است چرا پیاده شوم.» دیدم حاج ملا آقاجان با آن سیّد جلیل القدر معانقه کرد و آنها به سه زبان (ترکی - عربی - فارسی) با هم صحبت کردند و هنگامی که آن سیّد جلیل و بزرگوار رفتند دیدم مرحوم حاج ملا آقاجان خیلی پرنشاط است، رو به من کرد و گفت: «ای سیّد نشناختی او را، آن شخص جدّت بود!»(2) 🌺 مستی دنیا را از سرت بیرون کن🌺 (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۴۱ و ۱۴۲. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- همان، صفحه ۲۰۱. 📚:2- همان، صفحه ۲۰۱. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 14 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌺 مستی دنیا را از سرت بیرون کن🌺 🌿 آقای یگانه افزود: یک شب در عالم رؤیا ایشان را دیدم، به ایشان عرض کردم: « آقا شما خیلی چیزها به برخی از شاگردانتان دادید ولی به ما ندادید»، ایشان رو به من کرد و فرمود: « باید سُکر (منظورش مستی دنیا و شهوات) نداشته باشی تا به تو هم برسد.» مرحوم حاج ملا آقاجان همه چیز را می‌دانست امّا کتوم بود و به کسی اظهار نمی‌کرد مگر افراد مطمئن و خاص، عاشق حضرت سیدالشهداء علیه‌السّلام بود و می‌گفت من یک بار از زنجان با حالت احرام (منظور احرام معنوی است) به کربلا رفتم. 🌷 دربان سیدالشّهداء علیه‌السّلام🌷 🌿 مرحوم حاج ملا آقاجان رحمه‌اللّه دو بار در عالم مکاشفه به یکی از نزدیک‌ترین شاگردانش فرموده است: « من در بهشت دربان سیدالشّهداء علیه‌السّلام هستم!» لقب عتیق را نیز حضرت سیدالشهداء علیه‌السّلام به او داده و فرموده بودند: *«أنت عتیق»* یعنی تو از تمام دلبستگی‌های غیر خدائی آزاد هستی. 🌸 آگاه به صنعت‌ها🌸 🌿 یک روز عبایش را خودش رفو می‌کرد و به من می‌فرمود: «من تمام صنعت‌ها را می‌دانم.»(1) 💐 روحش روح معین است💐 (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۴۲ و ۱۴۳. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- همان، صفحه ۲۰۲. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 15 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 💐 روحش روح معین است💐 🌿 یکی از کارهای مهم ارواح اولیاء خدا پس از مرگ، دستگیری از افرادی است که در راه تزکیهٔ نفس قدم بر می‌دارند. این دستگیری و کمک گاهی با دعای خیر اولیاء خدا است و گاهی با تجسم ظاهری و سخن گفتن به طور مستقیم با انسان و گاهی با کمک‌های غیر مستقیم در بیداری مانند قضیه زیر: جناب آقای ساجدی مرقوم فرموده‌اند: یکی از روزهای تابستان که سخت‌ترین وضع روحی را داشته و کوهی از مشکلات روحی به من هجوم آورده بود و حتی به سختی نفس می‌کشیدم، مضطر و سرگردان بودم و بی‌اختیار راه حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسّلام را پیش گرفتم و چون می‌دانستم آن حضرت علاقه خاصی به برادر بزرگوارشان امام رضا علیه‌السّلام دارند زیارت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه‌السّلام را خواندم و رفع مشکلات روحی‌ام را از بی‌بی خواستار شدم و آن حضرت را به برادر بزرگوارشان قسم دادم که کمکم کنند. بعد از زیارت به منزل برگشتم نزدیک نماز مغرب بود که تلفن زنگ زد وقتی گوشی را برداشتم صدای فرزند حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه را شنیدم که ضمن سلام و احوالپرسی فرمودند: همین الان روح پدرم حاج ملا آقاجان تشریف آورد و به من فرمود: بلند شو و به این شماره تلفن بزن و بگو مشکلی را که عصر امروز در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسّلام اظهار داشتی حل شد. لازم است متذکر شوم که هیچ کس از مشکل من باخبر نبود و فقط من آن را به حضرت معصومه علیهاالسّلام عرض کرده بودم. آری، اولیاء خدا مثل مرحوم حاج ملا آقاجان به قدری مقرب درگاه اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السّلام هستند که این چنین واسطه شده و مشکلات روحی و حتی مادی ما را برطرف می‌نمایند.(1) 🌷من عباس هستم! قمر بنی‌هاشم🌷 (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۴۳ و ۱۴۴. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- همان، صفحه ۲۰۳. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 16 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌷من عباس هستم! قمر بنی‌هاشم🌷 🌿 مرحوم آیةالله شیخ محمّد رازی رحمه‌الله صاحب کتاب نفیس گنجینهٔ دانشمندان و کتابهای ارزشمند دیگر، همچون کتاب کرامات صالحین خاطره‌ای از مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی نقل کرده و نوشته است: عالم ربانی، محدّث بزرگوار و شخصیت مورد اعتماد مرحوم حاج ملا محمود زنجانی که به حاج ملا آقاجان شهرت داشت، پس از جنگ جهانی اوّل با پای پیاده به عراق و زیارت عتبات عالیات شتافت. در مسیر راه در شهر خانقین، برای نماز به مسجد رفت و در آنجا با یک افسر سابق بلشویک که به صورت عجیبی هدایت شده بود آشنا شد و جریانی را از او شنید که خواندنی است، قضیه از این قرار است: جناب حاج ملا آقاجان فرمود: در شهر خانقین برای ادای نماز به مسجد رفتم و در آنجا مرد سفیدپوست درشت و فربهی را دیدم که نماز می‌خواند امّا مانند شیعیان، نماز می‌خواند، از این موضوع شگفت‌زده شدم، چرا که دریافتم او از شمال روسیه است، نمازش تمام شد، به او نزدیک شدم و پس از عرض سلام و شنیدن جواب سلام از لهجه‌اش یقین کردم که روسی است، با این وصف از وطن و مذهب او پرسیدم. گفت: «دوست عزیز من اهل لنینگراد روسیه هستم و در جنگ جهانی اول افسر و فرمانده دو هزار سرباز روسی بودم و مأموریتم تسخیر کربلا بود. بیرون شهر اردو زده و در اوج آمادگی در انتظار دریافت فرمان حمله به کربلا بودیم که شبی در عالم رؤیا شخصیّت باعظمتی را دیدم که نزد من آمد و با زبان روسی با من سخن گفت و فرمود: «دولت روس در این جنگ شکست خورده است و این خبر فردا به عراق می‌رسد و پس از آن همهٔ سربازان روسی که در عراق مستقر هستند به دست مردم کشته می‌شوند و تو برای نجات خویش از مرگ به دست مردم، اسلام را برگزین.» پرسیدم: «سرورم شما کیستید؟» فرمود: «من عباس هستم! قمر بنی‌هاشم!» ... (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۴۴ و ۱۴۵. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 17 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌷من عباس هستم! قمر بنی‌هاشم🌷 🌿 ... و تو برای نجات خویش از مرگ به دست مردم، اسلام را برگزین.» پرسیدم: «سرورم شما کیستید؟» فرمود: «من عباس هستم! قمر بنی‌هاشم!» شیفته جمال پر فروغ و کمال وصف‌ناپذیر و بیان گرم و گیرای او شدم و همان جا به راهنمایی او اسلام آوردم. آنگاه فرمود: «برخیز و از نیروهای ارتش روس فاصله بگیر.» پرسیدم: «کجا بروم؟» فرمود: «نزدیک مقر فرماندهی‌ات اسبی آماده است بر آن سوار شو که تو را به نجف می‌رساند و آنجا نزد وکیل و شخصیت مورد اعتماد خاندان ما سیّد ابوالحسن برو.» گفتم: «سرورم! من تنها ده نفر مأمور مراقب دارم چگونه بروم؟» فرمود: «آنان هم الان مست افتاده‌اند و متوجه رفتن تو نخواهند شد.» از خواب بیدار شدم و خیمه خویش را عطرآگین و نورانی احساس کردم. با عجله لباس خود را پوشیدم و حرکت کردم، مراقبین و مأمورین من همگی مست بودند، از میان آنها گذشتم، هیچکدام متوجه نشدند، در نزدیکی قرارگاه اسبی آماده بود، سوار شدم و آن مرکب با شتاب پس از مدّتی کوتاه مرا در شهری پیاده کرد. در بهت و حیرت بودم که دیدم در خانه‌ای باز شد و مردی کهن‌سال و نورانی بیرون آمد و به همراه او یک شیخ بود که با من به زبان روسی سخن گفت و مرا به منزل دعوت کرد. و گفت: «زود باش آقا منتظر شماست.» از او پرسیدم: «دوست عزیز! آقا کیست؟» پاسخ داد: «همان مرد فرزانه و بزرگی که حضرت عباس علیه‌السّلام شما را به سوی او فرستاد و پس از رسیدن شما سفارشتان را به او نمود.» بار دیگر اسلام آوردم و آن مرد بزرگ، به شیخ دستور داد که دستورات اسلام را به من بیاموزد و شگفت‌انگیزتر این که، روز بعد خبر شکست دولت بلشویک روس در عراق انتشار یافت و عربهای خشمگین و جان به لب رسیده، به سربازان روسی یورش برده و همه را به هلاکت رساندند.» حاج ملا آقاجان فرمود: از او پرسیدم: «شما اینک اینجا چه می‌کنید؟» گفت: «هوای نجف بسیار گرم است به همین جهت آیةالله سیّد ابوالحسن اصفهانی در تابستان که هوای اینجا بهتر است مرا به اینجا می‌فرستد.» پرسیدم: «آیا باز هم حضرت عباس علیه‌السّلام را زیارت کرده‌ای؟» گفت: «مگر شما او را زیارت نمی‌کنید؟» پاسخ دادم: «چرا گاهی ما را هم مورد عنایت قرار می‌دهد.»(1) 🌺بیاناتی چند از نحوه آشنائی یکی از شاگردان ایشان با استاد بزرگوارشان آیة‌اللّه حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه🌺 (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۴۵ الی ۱۴۷. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- همان، صفحه ۲۰۵ به نقل از گنجینه دانشمندان. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 18 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌺بیاناتی چند از نحوه آشنائی یکی از شاگردان ایشان با استاد بزرگوارشان آیة‌اللّه حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه🌺 🌿 روز به روز آتش عشق به معنویات و ناراحتی از نداشتن یقین در دلم زیادتر می‌شد. تا آن که به فکرم رسید من هم شب‌های احیاء ماه مبارک رمضان با پدرم در مسجد گوهرشاد معتکف شوم و به این وسیله از خدا بخواهم تا مرا لااقل به کسی که او ایمان مرا تکمیل کند راهنمایی نماید. لذا از روز بیستم ماه رمضان اعتکاف را شروع کردم، شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، اعتکاف اولم تمام شده بود. امّا باز هم آن شب برای احیاء و احیاناً اعتکاف دوّم در مسجد مانده بودم، در حال قرآن سر گرفتن، خوابم برد و یا آنکه در حال مکاشفه بودم، دیدم سیدی که شبیه به آیةاللّه العظمی قمی (قدس سره شریف) بود اما در خواب ملهم شده بودم که او حضرت بقیة‌اللّه ارواحنافداه است، در وسط مسجد روی تختی نشسته و اوست که می‌تواند مشکلات مرا برطرف کند، خدمتش مشرف شدم، مطلبم را عنوان کردم، ایشان اشاره به مرقد مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام فرمودند و گفتند: « هر چه می‌خواهی از ایشان بخواه، ائمه اطهار علیهم‌السّلام نمرده‌اند، راهنمایان الهی باید تا روز قیامت باقی باشند.» من با اشاره و این جملات به طرف حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام به راه افتادم اما این کلمات مرا قانع نکرده بود. با خود گفتم: علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام از دنیا رفته، من هر چه بگویم ممکن است او بشنود، امّا جوابم را که نمی‌دهد چه فایده‌ای دارد؟ امّا از این رفتن باز نماندم تا آن که وارد حرم مطهر شدم، عرض حال کردم، ناگهان دلم آرام گرفت، یقینم کامل و اضطراب قلبی‌ام به کلی برطرف شد. با همان حال از خواب بیدار شدم و آرامش قلبی‌ام همچنان باقی بود، فوراً از جا حرکت کردم و چون در مسجد گوهرشاد بودم توانستم فوراً به حرم مشرف شوم و در بیداری نیز حاجتم را گفتم، مثل آن که علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام با زبان حال فرمودند: « حاجتت را که داده‌ایم.» خوشحال بودم، از آن به بعد به قدری حالت مناجات با علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام برایم لذت‌بخش بود که از بیست و چهار ساعت شبانه روز برای مدت حدود ده ساعت را در حرم به سر می‌بردم، مطالبی از حقایق و معارف برایم منکشف می‌شد که از شرحش معذورم. روزی همچنان که در مقابل ضریح نشسته بودم و از تماشای حرم و ضریح مقدّس حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام لذت می‌بردم، چرتم برد، شاید هم به خواب و یا به حالت بی‌خودی و خلسه فرو رفته بودم، دیدم در ضریح باز شد، حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام بیرون آمدند، به من دستور استغفار خاصی دادند پس از آن استغفار، قلبم روشن‌تر شد و سبک شدم، از آن پس آمادگی پذیرش حقایق را بیشتر داشتم، به همین منوال چند ماهی گذشت، هر روز و هر شب خوابی می‌دیدم و خوشحال بودم که مرا به این وسیله دستگیری می‌کنند.(1) 🌼 با این پیرمرد رفیق باش🌼 (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۴۷ و ۱۴۸. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- همان، صفحه ۲۰۷. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 19 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌼 با این پیرمرد رفیق باش🌼 🌿 یک روز دیدم در پیش روی ضریح مطهر نشسته‌ام و پیرمردی در مقابل علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام که دست‌ها را از آستین عبا کشیده و قیافه جذابی دارد ایستاده، من تا آن روز او را ندیده بودم، حضرت به من فرمودند: «با این پیرمرد رفیق باش» از خواب بیدار شدم ترسیدم خوابم شیطانی باشد؛ زیرا من که از صراط مستقیم می‌رفتم، چرا مرا به دیگری حواله می‌دادند، با خود گفتم: کاری ندارم، من که او را نمی‌شناسم، آدرس او را هم ندارم، بهتر این است که در موردش فکر نکنم. چند روز بعد، در یکشنبه، سوم ربیع‌الاول که با یکی از دوستانم در گوشه مدرسه نوّاب مشهد نشسته بودم و کتاب «عروة الوثقی» را با ایشان مباحثه می‌کردم دیدم پیرمردی وارد مدرسه شد و به طرف ما آمد و چند لحظه عمیق به من نگاه کرد من ابتدا او را نشناختم، زیرا چند روز از آن خواب می‌گذشت ولی بعد کم‌کم او را تشخیص دادم و فهمیدم این همان پیرمردی است که در خواب او را دیده بودم. اما به خاطر آن که مبادا مرا از برنامه‌ام باز دارد و از لذائذ ارتباطی که با حضرت رضا علیه‌السّلام و دین و خدا پیدا کرده بودم مانعم شود، ابداً به او توجهی نکردم او هم وقتی با بی‌اعتنایی من روبرو شد، از من گذشت و به حجرهٔ یکی از طلاب زنجانی که موقتاً در آنجا سکونت داشت رفت، ظاهراً (چنان که بعدها معلوم شد) به او گفته بود: فلانی را می‌شناسی؟ او هم جواب داده بود، : بلی، در میان مدرسه نشسته است صدایش می‌زنم خدمتتان برسد. مرا صدا زد، ولی او نمی‌دانست من با این پیرمرد هیچ سابقهٔ آشنایی ندارم جز همان خوابی که چند روز قبل در حرم دیده بودم. حالا آن پیرمرد، مرا از کجا می‌شناخت خود معمّائی بود که بعدها کشف شد. (یعنی وقتی با او رفیق شده بودم و او را به استادی برای خود پذیرفته بودم می‌گفت: در سال قبل ملهم شدم که باید با تو آشنا باشم، به مدرسه نوّاب آمدم، تو هنوز تازه وارد مدرسه شده بودی، دیدم هنوز زود است. رفتم و امسال آمدم، دیدم وقتش شده لذا با تو رفیق شدم). ایشان در ادامه می‌فرمایند: او ما را موعظه می‌کرد از اهمیت توسل به اهل‌بیت علیهم‌السّلام سخن می‌گفت، ... (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۴۸ و ۱۴۹. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 20 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌼 با این پیرمرد رفیق باش🌼 ...🌿 ایشان در ادامه می‌فرمایند: او ما را موعظه می‌کرد از اهمیت توسل به اهل‌بیت علیهم‌السّلام سخن می‌گفت، توسل و ولایت خاندان عصمت را بزرگترین راز موفقیت می‌دانست، سخن او مضمون این شعر بود: *« اگر خواهی آری به کف دامن او* *برو دامن از هر چه جز اوست برچین»* او مکرّر سفارش می‌کرد: از هر گونه بت‌پرستی و قطب‌پرستی و پیروی از مرشدهایی که از جانب خود به آن سمت رسیده‌اند، دوری کنید. ائمه معصومین ما علیهم‌السّلام زنده‌اند، خودشان واسطهٔ بین خدا و خلق‌اند، هر قطب و مرشدی را که شما تصور کنید دور از خطا و اشتباه نیست، در حالی که ائمه اطهار علیهم‌السّلام اشتباه و خطا ندارند آنها واسطهٔ وحی هستند، آنها واسطهٔ فیض الهی هستند. ➖ *چند روز بعد* آن روز روز دوشنبه بود تا روز جمعه، دیگر آن مرحوم را ندیدم اما قبل از ظهر جمعهٔ همان هفته او را در صحن نو حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام دیدم که وارد حرم می‌شد، من هم از حرم خارج می‌شدم، او به من با لهجه شیرین ترکی ( که ترکان فارسی‌گو، بخشندگان عمرند) گفت: ها، چرا دیگر پیش ما نیامدی؟ من اشاره به قبر مقدّس حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام کردم و گفتم: اوّلاً می‌دانستم باید کجا بروم و بعد هم شما آن روز همین را اصرار داشتید که به کسی جز اهل‌بیت عصمت علیهم‌السّلام متوسّل نشویم. گفت: ها، قربانت، من نمی‌گویم بیا من قطب برای تو باشم و تو مرید من باش من می‌گویم « بیا سوته دلان گرد هم آئیم». ( او شعر « باباطاهر » را در خواندن کشید و آن چنان با سوز و گداز و اشک و آه ادا کرد که مرا منقلب نمود) و گفت: عزیزم می‌گویم: بیا با هم رفیق باشیم، بیا با هم بنشینیم و در فراق امام زمانمان گریه کنیم، آنها که آن روز با تو بودند رفیق تو نبودند لذا این پیشنهاد را آن روز به تو نکردم. ➖ *هنوز سن تو کم است* بالأخره مقداری آن روز با هم حرف زدیم که یکی از سؤالات من این بود: چرا من امام زمان علیه‌السّلام را نمی‌بینم؟ ... (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۴۹ الی ۱۵۱. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 21 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌼 با این پیرمرد رفیق باش🌼 🌿 ...➖ *هنوز سن تو کم است* بالأخره مقداری آن روز با هم حرف زدیم که یکی از سؤالات من این بود: چرا من امام زمان علیه‌السّلام را نمی‌بینم؟ ایشان فرمودند: هنوز سن تو کم است. گفتم: اگر به لیاقت ما باشد هیچ کس حتی سلمان فارسی هم لیاقت تشرّف به خدمت آن حضرت را ندارد، اما اگر به لطف آن حضرت باشد حتی می‌تواند به سنگی هم این ارزش را عنایت فرماید. او از این جمله من خیلی خوشش آمد و گفت: درست است شما فرداشب در حرم مطهر حضرت رضا موقع مغرب آماده باش، ان‌شاءاللّه برایت فرجی خواهد شد. من آن شب را در حرم مطهر بودم، حال خوشی داشتم اما چون گمان می‌کردم که شاید خدمت امام زمان علیه‌السّلام برسم و موفق نشده‌ام، متأثر بودم تا آن که برای شام خوردن به منزل رفتم، در بین راه از کوچه‌ای تاریک می‌گذشتم، سیدی را که در آن تاریکی تمام مشخصات لباس و حتی سبزی عمامه‌اش ظاهر بود از دور می‌دیدم که می‌آید. وقتی نزدیک من آمد، او ابتدا سلام کرد، من جواب دادم و از این برخورد فوق‌العاده در فکر فرو رفتم که خدایا این آقا با این خصوصیات که بود؟ با همین شک و تردید به مسافرخانه برگشتم به مجردی که مرحوم حاج ملا آقاجان چشمش به من افتاد و من هنوز ننشسته بودم و سخنی نگفته بودم، رو به من کرد و گفت: الحمدلله موفق شدی امّا شک داری. و بعد دیوان حافظ را که در مقابلش بود برداشت و باز کرد و گفت: من نمی‌گویم امّا حافظ تو حقیقت را بگو، دیدم این اشعار را از آن دیوان می‌خواند: *گوهر مخزن اسرار همان است که بود* *حُقّه مهر بدان مهر و نشان است که بود* *از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح* *بُوی زلف تو همان مونس جان است که بود* حالم تغییر کرد و دانستم که این مرد بزرگ علاوه بر آن که از حال و نیتم اطلاع دارد ارتباط خاصی هم با خاندان عصمت علیهم‌السّلام دارد. لذا به عنوان رفاقت و یا به عنوان استاد، ایشان را انتخاب کردم و چهار سال با او حشر و نشر داشتم و ... (1) 🌸 *منم که دیده به دیدار دوست کردم باز*🌸 (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۵۱ و ۱۵۲. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه. برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- همان، صفحه ۲۱۰. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor