eitaa logo
داستانهای مهدوی
201 دنبال‌کننده
861 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 34 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌺 *یک شخصیت کم‌نظیر* 🌺 🌿 ... مرحوم غلامرضا و استادش حاج ملّا آقاجان زبان حالشان این بود که : ✨🌼 *ای نور دیدهٔ زهرا*🌼✨ 🍃 *قبسات نار فراق تو به دلم فکنده شراه‌ای*🍃 🍃 *نظری نما که غم مرا نکند به غیر تو چاره‌ای*🍃 🍃 *همه شب ستاره ز چشم تر ز غمت فشانمی از بصر*🍃 🍃 *چکنم که از تو نمی‌دهد خبرم مهیّ و ستاره‌ای*🍃 🍃 *ز فراق روی تو خون دل شب و روز گشته نصیب من*🍃 🍃 *که برای شرح و بیان آن نه حسابی و نه شماره‌ای*🍃 🍃 *تو بیا برای خدا شبی بنشان مرا به کنار خود*🍃 🍃 *بزدای زنگ غم از دلم به اشاره‌ای و نظاره‌ای*🍃 🍃 *من و انتظار لقای تو، تو و بازجویی حال من*🍃 🍃 *بنشسته‌ام به امید آن که کنی به غمزه‌ای اشاره‌ای*🍃 🍃 *به خیال صبح وصال تو به شبان تیره فغان کنم*🍃 🍃 *که مگر به گوش دلم رسد ز سروش غیب اماره‌ای*🍃 🍃 *به جهان چو میر جهان تویی بنموده خود به تو منتسب*🍃 🍃 *به امید آنکه نرانیم ز کنار خود به کناره‌ای*🍃 مرحوم حاج ملّا آقاجان در میان خیل دوستان و شاگردان خویش مریدانی هم داشت که عشق و شوری از رفتار و گفتار او آموخته و در راه وصال محبوب تا جایی اوج گرفتند که همانند مرحوم حاج هادی ابهری (1) جان و هستی خود را در راه دوست باختند بسان شمعی گداختند و سوختند و آب شدند و سرودند که: ... (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۶۵ و ۱۶۶. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- در مورد این مرد بزرگ به گنجینه دانشمندان، ج ۳ مراجعه شود. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 35 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌺 *یک شخصیت کم‌نظیر* 🌺 🌿 ... مرحوم حاج ملّا آقاجان در میان خیل دوستان و شاگردان خویش مریدانی هم داشت که عشق و شوری از رفتار و گفتار او آموخته و در راه وصال محبوب تا جایی اوج گرفتند که همانند مرحوم حاج هادی ابهری (1) جان و هستی خود را در راه دوست باختند بسان شمعی گداختند و سوختند و آب شدند و سرودند که: 🌼 *در دل کشدم آتش هجر تو زبانه*🍃 🌼 *آخر کشدم از غمت این آه شبانه*🍃 🌼 *خونم چکد از دیده به سودای تو تا کی*🍃 🌼 *تا چند روم در طلبت خانه به خانه*🍃 🌼 *هر سو نگرم مهر دل آرای تو جویم*🍃 🌼 *هر جا گذرم می‌طلبم از تو نشانه*🍃 🌼 *دل بر سر آن شد که به پای تو دهد جان*🍃 🌼 *گر دست دهد وصل تو ای درّ یگانه*🍃 🌼 *آیا رسد آن طالع فیروز که روزی*🍃 🌼 *روزی شودم دولت دیدار تو یا نه*🍃 🌼 *سخت است بهر جمع پریشان تو ای شه*🍃 🌼 *حاضر همه یارند تو غایب ز میانه*🍃 🌼 *برخیز و بساط و ستم و جور تو برچین*🍃 🌼 *برهان همه یاران خود از جور زمانه*🍃 🌼 *حیران به امید است که دیدار تو بیند*🍃 🌼 *روزی که زنی تکیه به او رنگ شبانه*🍃 از دانشوران و نامدارانی که با مرحوم حاج ملّا آقاجان دوستی و صفا داشت و به او ارادت و اخلاص می‌ورزید و او را با دیدهٔ تحسین و اعجاب ولایتی می‌نگریست مرحوم آیةاللّه حاج سیّد محمّدحسن میرجهانی طباطبایی(2) بود. این مرد بزرگ از علاقمندان آن مرحوم بود و هر ساله، هر دو، یکی دو بار به مشهد و به زیارت مشرّف می‌شدند و در آنجا مجلس انس داشتند و رازهایی با هم در میان می‌نهادند. خدا آنان را مقامی والاتر عنایت فرماید و از شربت گوارای محبّت و معرفت خویش بنوشاند.(3) 🌷 *تشرّف مشهدی امام غلی قفقازی*🌷 (ادامه دارد) ... 📚: ارواح مهربان، ص ۱۶۶ الی ۱۶۸. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- در مورد این مرد بزرگ به گنجینه دانشمندان، ج ۳ مراجعه شود. 📚:2- علامهٔ میرجهانی از علمای بزرگ است که اواخر عمر شریف خود را در اصفهان اقامت گزید و در بیست و دوّم جمادی الثانی به سال ۱۴۱۳ قمری در همان شهر جهان را بدرود گفت و با تشییع با شکوهی در کنار مرقد علّامهٔ مجلسی به خاک سپرده شد. ایشان تألیفات متعدّدی دارد که از آن جمله است: ۱- مصباح البلاغه در مستدرک نهج‌البلاغه. ۲- نوائب الدهور در علائم ظهور. ۳- شرح دعای سمات. ۴- کتاب البکاء در زندگی حضرت زهرا علیهاالسّلام. ۵- دیوان حیران و .... 📚:3- کرامات الصالحین، ص ۲۷۹. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 36 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌷 *تشرّف مشهدی امام غلی قفقازی*🌷 🌿 یکی از صفات حمیده انسانی عشق و علاقه به اولیاء خدا به خصوص به مرکز دائر امکان حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه است، لذا هر مقدار محبّت انسان به مقام مقدّس حضرت ولیّ عصر (عجل‌اللّه تعالی فرجه الشریف) بیشتر باشد، انسانیّت انسان کامل‌تر است، زیرا محبّت به آن حضرت همان محبّت به خدا است که در زیارت جامعه می‌فرماید: *«مَنْ اَحَبَّکَم فَقَد اَحَبَّ اللّه»* کسی که شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته است. و در آیه ۱۶۵ سوره بقره می‌فرماید: *«وَ الَّذیٖنَ آمَنوا اَشدًّ حُبَّاً لِلّه»* کسانی که ایمان به خدا دارند حبّ‌شان به خدا شدیدتر است.» شاعر می‌گوید: *«این محبّت، از محبت‌ها جداست* *حبّ محبوب خدا حبّ خداسـت»* پیرمردهای شهر ری مرد کفّاشی را می‌شناختند که در سال ۱۳۶۵ هجری قمری از دنیا رفته و دارای کرامات زیادی بوده و اولیاء خدا به مغازه او می‌رفتند تا از محضرش استفاده معنوی کنند. نام این مرد خدا، مشهدی امام غلی قفقازی بود. به فرمودهٔ آیة‌اللٌه آقای حاج شیخ محمّد شریف رازی که خودشان با این مرد بزرگ آشنا بودند و کراماتی از او نقل می‌کردند آنقدر او به حضرت بقیة اللّه روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء عشق و علاقه داشت که با یک ساعت معاشرت با او انسان عوض می‌شد و از او درس عشق و محبّت که در هیچ مدرسه‌ای تدریس نمی‌شود، تعلیم می‌گرفت، از امتیازات او این بود که دارای ملکات نفسانی و صفات حسنه و روحی و انسانی خوبی بود، خود را تزکیّه کرده بود و صفات حیوانی را از خود دور نموده بود. در مغازه کفاشی‌اش روی پوست تختی می‌نشست و هر چه به او پول می‌دادند، زیر آن پوست تخت می‌گذاشت و هر کسی هر وقت از او پول می‌خواست از زیر همان پوست تخت بر می‌داشت و به او می‌داد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: ارواح مهربان، ص ۱۶۶ الی ۱۶۸. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚: این قضیه از کتاب عنایات حضرت ولی عصر علیه‌السّلام نقل شده است. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 37 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌷 *تشرّف مشهدی امام غلی قفقازی*🌷 🌿 ... در مغازه کفاشی‌اش روی پوست تختی می‌نشست و هر چه به او پول می‌دادند، زیر آن پوست تخت می‌گذاشت و هر کسی هر وقت از او پول می‌خواست از زیر همان پوست تخت بر می‌داشت و به او می‌داد. دوستان روزهای مکرّر مواظب بودند که ببینند چقدر پول زیر پوست تخت می‌گذارد و چقدر بر می‌دارد و با کمال تعجّب دهها بار دیده بودند که نسبت پولی که از زیر پوست تخت بر می‌دارد با پولی که می‌گذارد، دهها برابر فاصله دارد، یعنی اگر در روز صد تومان می‌گذاشت، هزار تومان بر می‌داشت. یکی از دوستان وی می‌گفت: « یک روز که او برای کاری از مغازه بیرون رفته بود من زیر پوست تخت را نگاه کردم حتی یک ریال هم در آنجا نبود.» او مکرّر خدمت حضرت بقیّةاللّه (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) می‌رسید و مردم حکایات مفصّلی از ملاقات‌هایش نقل می‌کنند که چون آنها مضبوط نبود من نتوانستم قضایای او را تفضیلاً بنویسم، ولی آن مقدار مسلّم است که او از کسانی است که زیاد خدمت آن حضرت رسیده و بهره‌های فراوانی از آن وجود مقدّس برده است. یک روز مرحوم حاج ملّا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه علیه برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السّلام به شهر ری رفته بود، در راه، از جلوی مغازه او عبور می‌کند و می‌بیند که ناگاه ایشان از مغازه بیرون آمده و مرحوم حاج ملّا آقاجان را در آغوش می‌گیرد. مرحوم حاج ملّا آقاجان می‌پرسد: «تو که هستی؟» ایشان می‌گوید: « دیوانه مولا حضرت بقیّه اللّه ارواحنافداه و بوی عطر محبوبم را از تو استشمام می‌کنم.» مرحوم حاج ملّا آقاجان می‌فرماید: « درست است، دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید.» آنها از آنجا با یکدیگر انس گرفتند و ساعت‌ها و روزها بعد از آن در خلوت در محبّت و معرفت و عشق و علاقه به حضرت ولیّ عصر (ارواحنافداه) نشستند و حرف زدند و به جملهٔ : «بیا سوته دلان گرد هم آییم» عمل کردند. خدا هر دوی آنها را رحمت کند. مرحوم مشهدی امام غلی در یکی از تشرّفات عرضه می‌دارد که: « اگر ظهور نزدیک نشده مرا از دنیا ببرید زیرا طاقت فراق را بیش از این ندارم.» و لذا به او وعده داده می‌شود که: «ماه رمضان آینده از دنیا می‌روی.» او با شنیدن این بشارت در مدت چند ماهی که تا ماه مبارک رمضان باقی بوده است، به دوستانش خبر فوتش را می‌دهد و لذا در نیمه ماه مبارک رمضان ۱۳۶۵ هجری قمری روح پاکش به عالم بالا پرواز می‌کند و در قبرستان سه دختران شهر ری مدفون می‌گردد، خدا او را رحمت کند.(1) 💐 *تشرّف جمعی از دوستان امام زمان علیه‌السّلام در مسجد سهله*💐 (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: ارواح مهربان، ص ۱۶۹ و ۱۷۰. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. 📚:1- کتاب عنایات حضرت ولی عصر (عجل‌اللّه تعالی فرجه الشریف)، ص ۵۶. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 38 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 💐 *تشرّف جمعی از دوستان امام زمان علیه‌السّلام در مسجد سهله*💐 🌿 یکی از شاگردان خاص مرحوم حاج ملّا آقاجان نقل می‌کند: صبح روز سه شنبه اوّلی که با مرحوم حاج ملّا آقاجان در نجف اشرف برای زیارت عتبات عالیات بودیم، مرحوم حاج ملّا آقاجان به ما فرمود: «نماز و نهار را که خوردیم باید به کوفه برای زیارت حضرت مسلم و حضرت هانی و حضرت زکریّا و مسجد کوفه و مسجد زید و مسجد صعصعه و بیتوته امشب در مسجد سهله که ان‌شاءاللّه برکات زیادی نصیبمان خواهد شد برویم و شاید به خدمت حضرت بقیةاللّه صلوات اللّه علیه هم مشرّف بشویم.» و ضمناً آهسته با خودش چیزی گفت که تنها من آن را شنیدم. می‌فرمود: «اگر من عصبانی نشوم.» این جمله را می‌گفت و سرش را تکان می‌داد: «چرا عصبانی بشوم؟ نه، عصبانی نمی‌شوم، مگر خدا مرا به حال خودم وابگذارد.» و این آیه را تلاوت می‌کرد: *« وَ ما اُبَرّءُ نَفْسی اِنَّ النّفْسَ لَاَمّارَة بِالسَّوءِ اِلّا ما رَحِمَ رَبّي»* یعنی: من نگه دارنده نفس خودم نیستم! نفس، انسان را زیاد به بدی امر می‌کند، مگر آن که خدایم به من رحم کند. به هر حال، ظهر پس از نماز و نهار، با ماشین به کوفه رفتیم و در راه به زیارت حضرت کمیل بن زیاد و میثم تمار و مسجد حنانه مشرٌف شدیم. ساعت سه بعد از ظهر بود که وارد مسجد کوفه گردیدیم، که وقتی در مقامهای مسجد کوفه به اعمال مشغول شدیم، جوانی که در کربلاء کفّاشی داشت و چند روزی بود در مسجد کوفه به ریاضتی مشغول شده بود، از اطاق و خلوت خود بیرون آمد و به ما ملحق شد. من از او سؤال کردم: « شما در اینجا چه می‌کردید؟» گفت: « به ریاضتی اشتغال داشتم که جزء شرائطش این بود که بیست و یک روز با کسی حرف نزدم و روزه باشم.» گفتم: « آیا ریاضتت تمام شد؟» گفت: « نه، ولی در این ساعت که در اطاق نشسته بودم و مشغول خواندن سوره حمد بودم ناگاه صدایی شنیدم که به من می‌گفت، آنچه می‌خواهی نزد این مرد است یعنی حاج ملّا آقاجان، لذا دست از او برنمی‌دارم تا به حاجتم برسم.» گفتم: « حاجت تو چیست؟» چیزی نگفت و سکوت کرد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۰ و ۱۷۱. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 39 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 💐 *تشرّف جمعی از دوستان امام زمان علیه‌السّلام در مسجد سهله*💐 🌿 ... گفتم: « حاجت تو چیست؟» چیزی نگفت و سکوت کرد. بعدها معلوم شد حاجتش تشرّف به خدمت حضرت ولیّ عصر علیه‌السّلام بوده است. به هر حال دسته جمعی اعمال مسجد کوفه را انجام دادیم و بعد به زیارت حضرت مسلم رفتیم. در کنار حرم حضرت مسلم قبری بود که ایشان فرمودند: « فاتحه‌ای هم برای مختار بخوانیم.» ما دانستیم که آن قبر مختار ثقفی است. من از ایشان پرسیدم که : « مختار چطور آدمی بود؟» فرمود: « چون در دل محبت بعضی از دشمنان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسّلام را داشت طبق امر الهی روز قیامت او را به جهنم می‌برند، ولی حضرت سیّدالشهداء علیه‌السّلام به منظور قدردانی از خدماتش او را شفاعت می‌کند.» پس از آن به زیارت حضرت هانی بن عروه رفتیم. حاج ملّا آقاجان ما را در گوشه‌ای نشاند و برای ما روضه خواند، توسّل خوبی شد، سپس به ما فرمود: « این حال و توجّه از حقیقت و معنویت حضرت هانی به ما رسید، از ایشان تشکّر کنید.» پس از آن به طرف مسجد سهله حرکت کردیم، آن جوان در راه آنی مرحوم حاج ملا آقاجان را راحت نمی‌گذاشت و یکسره از او سؤالاتی درباره کمالات معنوی می‌نمود. نزدیکی مسجد سهله، مسجد صعصعه و مسجد زید است و چون هنوز به غروب مقداری مانده بود، اعمال این دو مسجد را انجام دادیم، ولی در مسجد زید، وقتی حاج ملّا آقاجان با صدای بلند دعاء بعد از نماز را که دعاء فوق‌العاده عجیبی است می‌خواند، نزدیک بود قالب تهی کند. الآن بعد از بیست و دو سال که از آن روز می‌گذرد، منظره‌ای از حال این مرد بزرگ به نظرم می‌آید که فریاد می‌کشید و این جملات دعاء را می‌خواند: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۱ و ۱۷۲. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 40 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 💐 *تشرّف جمعی از دوستان امام زمان علیه‌السّلام در مسجد سهله*💐 🌿... الآن بعد از بیست و دو سال که از آن روز می‌گذرد، منظره‌ای از حال این مرد بزرگ به نظرم می‌آید که فریاد می‌کشید و این جملات دعاء را می‌خواند: *« اِلهی قَدْ مَدَّ اِلَیْکَ الْخاطيُّ الْمُذْنِبُ یَدَیْهِ بِحَسْنِ ظَنّهِ بِکَ.»* *« اِلهی قَدْ جَلَسَ الْمُسیَيُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُقِرّاً لَکَ بِسُوءِ عَمَلِهِ وَ راجِیاً مِنْکَ الصَّفْحَ عَنْ زَلَلِهِ.»* *« اِلهی قَدْ رَفَعَ اِلَیْکَ الظّالم کَفَّیْهِ راجِیاً لِما لَدَیْکَ، فَلا تُخَیّبْهُ بِرَحْمَتِکَ مَنْ فَضْلِکُ.»* *« اِلهی قَدْ جَثَا الْعائِدُ اِلَی الْمَعاصی بَیْنَ یَدَیْکَ خائِفاً مِنْ یَوْم تَجْثُو فیهِ الْخلآئِقُ بَیْنَ یَدَیْکَ.»* *« اِلهی جاءَکَ العَبْدُ الْخاطِيُ فَزِعاً مُشْفِقاً، وَ رَفَعَ اِلَیکَ طَرْفَهُ حَذِراً راجِیاً، وَ فاضَتْ عَبْرَتُهْ مُسْتَغْفِراً نادِماً.»* در اینجا فریادش بیشتر شد و گفت: *« وَ عِزَّتِکَ وَ جَلالِکَ ما اَرَدْتُ بِمَعْصِیَتی مُخالَفَتَکَ، وَ ما عَصَیْتُکَ اِذْ عَصَیْتُکَ وَ اَنَا بِکَ جاحِدُ، وَ لا لِعُقُوبَتِکَ مُتَعَرّض، وَ لا لِنَظَرِکَ مُسْتَخِفّ، وَ لکِنْ سَوَّلَتْ لی نَفْسی وَ اَعانَنی عَلی ذلِکَ شِقْوتی، وَ غَرَّنی سِتْرُکَ الْمُرْخی عَلَيَّ.»* و این جمله را با خضوع عجیبی، زیاد تکرار می‌کرد که: *« فَمِنَ الْآنَ مِنْ عَذابِکَ مَنْ یَسْتَنْقِذُنی، وَ بِحَبْلِ مَنْ اَعْتَصِمُ اِنْ قَطَعْتَ حَبْلَکَ عَنّی؟»* از اینجا به بعد آن چنان تغییر حال پیدا کرد و فریاد کشید که ما ترسیدیم قالب تهی کند و گفت: *« فَیا سَوْاتاه غَداً مِنَ الوُقُوفِ بَیْنَ یَدَیْکَ اِذا قیلَ لِلْمُخِفّینَ جُوزُوا وَ لِلْمُثْقِلینَ حُطّوُا اَفَمَعَ الْمُخِفّینَ اَجُوزُ اَمْ مَعَ الْمُقْلینَ اَحُطُّ؟»* سپس دست به محاسن گرفت و در حالی که به شدّت اشک از دیدگانش جاری بود عرض می‌کرد: *« وَیْلی، کُلَّما کَبُرَ سِنّی کَثُرَتْ ذُنُوبی، وَیْلی کُلَّما طالَ عُمْری کَثُرَتْ مَعاصِيَّ فَکَمْ اَتْوبُ وَ کَمْ اَعُودُ!»* سپس به خود خطاب می‌کرد و به صورت خود می‌زد، مثل آن‌که خود را تنبیه کند و می‌گفت: *« اَما آنَ لی اَنْ اَسْتَحِیيَ مِنْ رَبّی!»* در اینجا دستها را بلند کرد و با اشک جاری و ناله و فریاد گفت: *« اللّهمَّ بِحَقّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، اِغْفِر لی وَ ارْحَمْنی یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَ خَیْرَ الْغافِرینَ.»* سپس صورتش را به خاک گذاشت و آن‌چنان گریه و ناله و خوف از خدا بر او مستولی شده بود که شانه‌هایش تکان می‌خورد و می‌گفت: *« اِنْ کُنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ فَاَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ.»* در اینجا من زمین را دیدم که از اشک چشمش گل شده است. و بعد طرف چپ صورت را به خاک گذارد و مانند زن بچه مرده می‌گریست و صدا می‌زد: *« عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ، فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ یا کَریمُ.»* در اینجا دوباره سر به سجده گذارد و کلمه (العفو) را صد مرتبه تکرار کرد آن قدر گریه کرد تا به حال غشوه افتاد که ما با زحمات زیاد توانستیم او را به حال بیاوریم، پس از آن او را حرکت دادیم، اوّل مغرب تقریباً وارد مسجد سهله شدیم. 🌼 *اینجا خانه امام زمان علیه‌السّلام است*🌼 (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۲ الی ۱۷۴. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 41 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌼 *اینجا خانه امام زمان علیه‌السّلام است*🌼 🌿 اینجا پایگاه حضرت حجة بن الحسن علیه‌السّلام است. اینجا میعادگاه عشّاق آن حضرت است. برای ما که در اوّلین مرتبه قدم در یک چنین مکان مقدّسی می گذاشتیم فوق العادگی عجیبی داشت، آن هم با آن برنامه مخصوصی که مرحوم حاج ملّا آقاجان داشت. پس از خواندن نماز مغرب و عشاء و اعمال مسجد سهله، علاقه‌مندان به حضرت بقیّة اللّه الاعظم ارواحنافداه متوجّه شدند که امشب آقا مهمان دارند، لذا همه در اطاقی که از مسجد متعلّق به مرحوم آقای حاج شیخ جواد سهلاوی که یکی از بزرگان اهل معنی و ساکن منزلی در کنار مسجد سهله و متصدّی امور آن مسجد بود، جمع شدند و از حاج ملّا آقاجان دعوت کردند که در آنجا بیتوته کند تا از محضرش استفاده کنند، ایشان هم پذیرفت. شب عجیبی بود. مجمع فوق‌العاده دیدنی بود. افراد نخبه‌ای دور هم جمع شده بودند. یکی از آنها سیّد بزرگواری بود از اهل مشهد که چهل شب چهارشنبه از کربلا به مسجد سهله مشرّف شده بود، شاید خدمت امام عصر علیه‌السّلام برسد و آن شب چهارشنبه آخرش بود. دیگری هم همان جوانی بود که ملحق شده بود، مدّتها ریاضت کشیده بود که خدمت حضرت بقیّة اللّه علیه‌السّلام برسد و گمان می‌کرد امشب به مقصد می‌رسد. فرد دیگری بود که آن قدر پاک بود که هیچ تردیدی نداشت که امشب خدمت امام زمان علیه‌السّلام می‌رسد. آقا حاج شیخ جواد سهلاوی که خودش میزبان ما بود به قدری حال داشت که همه از توجّه او به مقام مقدّس حضرت ولیّ عصر علیه‌السّلام به حال می‌آمدند. سوز و گداز از حاج ملّا آقاجان آن چنان عجیب بود که مجلس را یکپارچه به سوی بزرگترین حقیقت و معنویت سوق می‌داد. من هم که در آن موقع جوان نورسی بودم در گوشه‌ای نشسته و ناظر جریانات بودم. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۴ و ۱۷۵. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 42 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌼 *اینجا خانه امام زمان علیه‌السّلام است*🌼 🌿 ... من هم که در آن موقع جوان نورسی بودم در گوشه‌ای نشسته و ناظر جریانات بودم. همه افراد در فراق مولایشان اشک می‌ریختند. زیارت آل یس و دعای توسّل خوانده شد. خلاصه این برنامه تا صبح ادامه داشت. نماز صبح را در مقام حضرت حجه بن الحسن علیه‌السّلام که وسط مسجد است خواندیم، اما دوستی که شب چهارشنبه چهلمش را به پایان رسانده بود، فوق العاده ناراحت بود. زیرا حدود ده ماه از وطن و خانه دور شده بود و به عشق حضرت مهدی روحی له الفدا در غربت به سر می‌برد، من بیشتر از همه با او بودم، زیرا می‌دانستم که محال است حضرت بقیة اللّه عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف این زحمت را بی‌نتیجه بگذارد، حتّی از او سؤال کردم که: « در این مدت خدمت حضرت رسیده‌ای؟» گفت: « چند دفعه خدمتشان مشرّف شده‌ام ولی در آن موقع نشناخته‌ام، اما این ریاضت به خاطر این است که ان‌شاءاللّه وقتی خدمتشان رسیدم، در همان موقع آقا را بشناسم.» لذا من همه جا با او بودم. صبح آن شب وقتی در مقام حضرت ولیّ عصر ارواحنافداه نماز می‌خواندم دیدم او با یک سنّی که دست بسته نماز می‌خواند دعوا می‌کند. از او سؤال کردم که: « چرا عصبانی شده‌ای؟» اوّل گفت: « چرا او در مقام مولایم برخلاف دستور اسلام نماز می‌خواند؟» ولی فوراً اضافه کرد و گفت: « نزدیک است دیوانه شوم، چهل شب چهارشنبه، در مملکت غربت، دور از وطن، بدون هیچ فائده‌ای، آیا ممکن است!! شما جای من بودید چه می‌کردید؟» گفتم: « جای تو نیستم و فقط یک شب انتظار کشیده‌ام، بی‌طاقت شده‌ام، حق داری.» اشکش جاری شد و سر به دیوار گذاشت و با صدای بلند مشغول گریه شد. زیر بغلش را گرفتم و به اطاق شیخ جواد سهلاوی که رفقا همه در آنجا برای صبحانه جمع بودند بردم. حاج ملا آقاجان پشت به دیوار رو به در اطاق، مثل آن که انتظار کسی را می‌کشد مؤدب نشسته بود. ما هم گوشه اطاق نشستیم. در این بین جوان طلبه‌ای که لباس روحانیّت در برداشت، سیاه چهره و لاغر اندام بود، وارد اطاق شد، ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۵ و ۱۷۶. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 43 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌼 *اینجا خانه امام زمان علیه‌السّلام است*🌼 🌿 ... در این بین جوان طلبه‌ای که لباس روحانیّت در برداشت، سیاه چهره و لاغر اندام بود، وارد اطاق شد، و من می‌دیدم سیّد بزرگواری هم که ردائی به دوش چپ انداخته بود و به داخل اطاق نگاه می‌کند، در خارج اطاق ایستاده است. وقتی آن شیخ طلبه که بعدها معلوم شد هندی است وارد اطاق گردید، حاج ملّا آقاجان به او اعتراض کرد که: « چرا وارد اطاق شدی؟» او با زبان نیمه فارسی به لهجه هندی جواب داد که: « من علاقه‌مند به امام زمان علیه‌السّلام هستم و دیشب تا صبح در این مسجد بیدار بوده‌ام و حالا آمده‌ام شاید اینجا استراحت کنم.» حاج ملّا آقاجان به او گفت: « تو دروغ می‌گویی، امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف را دوست نداری، او را نمی‌شناسی.» مدتی آن شیخ با تذلّل عجیبی از این سنخ کلمات را تکرار می‌کرد و حاج ملّا آقاجان با عصبانیّت بیشتری او را تکذیب می‌نمود. ما همه از این طرز برخورد آن هم با کسی که می‌دانستیم سابقه او را حاج ملا آقاجان ندارد تعجب می‌کردیم، حتی بعضی از دوستان به او تعرّض کردند و گفتند: « چرا به این شیخ بیچاره این قدر توهین می‌کنی؟» بالأخره حاج ملّا آقاجان از جا برخاست و به زور شیخ را از اطاق بیرون کرد. در این مدت آن سیّد به داخل اطاق نگاه می‌کرد و گاهی تبسم می‌نمود، مثل کسی که منتظر بود ببیند دعوا به کجا منتهی می‌شود و یا اگر نزاعی نبود وارد اطاق شود. من گمان می‌کردم آن سیّد رفیق این شیخ است که با رفتن شیخ او هم رفت. به حاج ملا آقاجان گفتم: « هر چه شما به آن شیخ گفتید، رفیقش هم که بیرون اطاق ایستاده بود شنید، خوب شد او به دفاع برنخواست.» حاج ملّا آقاجان گفت: « مگر رفیق هم داشت؟» گفتم: «بله سیّد با شخصیتی با این خصوصیات بیرون اطاق ایستاده بود و به دعوای شما با شیخ نگاه می‌کرد.» چند نفر از اهل مجلس گفتند: « ما هم او را دیدیم.» ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۶ و ۱۷۷. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 44 ✍ شرح حال حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌼 *اینجا خانه امام زمان علیه‌السّلام ‌است*🌼 🌿 ... حاج ملّا آقاجان گفت: « مگر رفیق هم داشت؟» گفتم: «بله سیّد با شخصیتی با این خصوصیات بیرون اطاق ایستاده بود و به دعوای شما با شیخ نگاه می‌کرد.» چند نفر از اهل مجلس گفتند: « ما هم او را دیدیم.» ولی دو سه نفر که یکی از آنها خود حاج ملّا آقاجان بوده او را ندیده بودند، اما طوری نبود که کسی او را نبیند زیرا آن سیّد نزدیک در اطاق ایستاده بود. آن سیّد که چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله آمده بود گریه می‌کرد. به او گفتم: « تو هم آن سیّد را دیدی؟» گفت: « دیدم ولی فکر می‌کنم که آن آقا امام زمان علیه‌السّلام بود.» حاج ملّا آقاجان گفت: « درست فکر می‌کنی، زیرا امام زمان علیه‌السّلام به من وعده داده بودند که این ساعت به دیدن ما بیایند.» من از آن آقایی که چهل شب چهارشنبه به مسجد آمده بود، پرسیدم: « شما از کجا می‌گویید که او حضرت بقیة‌اللّه علیه‌السّلام بوده است؟» گفت: « اوّل ملهم شدم که آن حضرت است، ولی وقتی خواستم حرکت کنم و به خدمتش بروم تصرّفی در نیروی بدنی من شد که حتّی زبانم باز نشد سلام کنم.» بعدها آن جوان که در مسجد کوفه به ما ملحق شده بود گفته بود که: « من هم او را در آن موقع شناخته بودم،» ما با شنیدن این مطالب چون فاصله‌ای نشده بود همه حرکت کردیم و به جستجوی آن دو نفر رفتیم. مسجد سهله خلوت بود، حتی می‌توانم ادّعا کنم که جز ما چند نفر، کس دیگری در آنجا نبود. اطراف مسجد سهله هم بیابان بود و تا یکی دو کیلومتر دیده می‌شد. آن شیخ هندی را در بیرون در مسجد دیدم، از او پرسیدم: « سیّد رفیقت کجا رفت؟» گفت: « من رفیقی نداشتم.» و چون ما سراسیمه به طرف او دویده بودیم، ترسید و از ما دور شد. هر چه نگاه کردیم کسی را جز همان شیخ ندیدیم، و مسلّم اگر کسی جای ما می‌بود، جز این که بگوید آن آقا یا طی‌الارض کرده و یک مرتبه ناپدید شده و یا در جایی مخفی شده، چیز دیگری فکر نمی‌کرد. ولی پس از آن که یک یک اطاقهایی که درش باز بود را نگاه کردیم و همه جا را گشتیم، احتمال دومی به کلی از بین رفت و فقط احتمال اوّل باقی ماند. در اینجا حاج ملّا آقاجان و سیّدی که چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله آمده بود یقین داشتند که او امام زمان علیه‌السّلام ‌است، ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۷ و ۱۷۸. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 481) قسمت 45 ✍️ شرح حال حاج ملّا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه✍️ 🌼 *اینجا خانه امام زمان علیه‌السّلام است*🌼 🌿 ... در اینجا حاج ملّا آقاجان و سیّدی که چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله آمده بود یقین داشتند که او امام زمان علیه‌السّلام ‌است، بقیه یا آن آقا را ندیده بودند و یا قضیه شیخ و حاج ملّا آقاجان آنها را به خود مشغول کرده بود و درست توجّه نکرده بودند. از طرفی آن قدر حاج ملّا آقاجان ناراحت بود که نمی‌شد با او صحبت کنیم. آن جلسه به هم خورد، چند نفری که تازه به حاج ملّا آقاجان رسیده بودند از ایشان بدشان آمد و از اخلاق او خوششان نیامد، ولی ما که از اخلاق او اطلاع داشتیم و می‌دانستیم که مظهر خلق حسن است و حتماً این عملش فلسفه‌ای دارد صبر کردیم تا ببینیم خودش چه می‌گوید. وقتی به نجف برگشتیم، در اطاق مسافرخانه نشسته بودیم، آهی کشید و گفت: « دیدید چه ضرری کردم! به من گفته بودند، عصبانی نشوم.» گفتیم: « چرا عصبانی شدید که هم مورد اعتراض دوستان واقع شوید و هم از زیارت مولایتان صاحب الامر علیه‌السّلام محروم شوید؟» فرمود: چیزی اتفاق افتاد که «یدرک و لا یوصف» است.» یعنی: درک می‌شود ولی وصف نمی‌شود. «چگونه می‌توانم وصف انتظار خود را در آن ساعت بکنم و چگونه می‌توانم بگویم که وقتی این شیخ وارد اتاق شد چه ظلمتی اطاق را گرفت، و این که آقا وارد اطاق نشدند، مانعش وجود این شیخ بود، من اگر چه آقا را ندیدم ولی می‌فهمیدم که وجود او مانع از آمدن آقا است و لذا اصرار داشتم که او برود تا حضرت بیایند. بعد معلوم شد که آمده‌اند و ما مشغول دعوا و نزاع با او بوده‌ایم.» گفتم: « فلسفه این که شما آقا را ندیدید با این که انتظار داشتید و می‌دانستید می‌آیند چه بود؟» فرمود: « اگر من آقا را دم در می‌دیدم این شیخ مانع از ورود آقا می‌بود، بیشتر او را اذیت می‌کردم و اذیت او بیشتر از این بلکه همین مقدار هم مصلحت نبود. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: ارواح مهربان، ص ۱۷۸ و ۱۷۹. شرح مختصری از زندگی، مقام علمی و حالات معنوی استاد بزرگ اخلاق حاج ملا آقاجان زنجانی رحمه‌اللّه برگرفته از کتاب گنجینه دانشمندان و کرامات الصالحین از مؤلّف محترم شریف رازی و اسرار انتظار و عنایات حضرت ولی عصر ارواحنافداه می‌باشد. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ https://chat.whatsapp.com/CwfcV2Ysy4JCM5071GEki5 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor