✨معرفی #شهید_علیرضا_بلباسی از شهدای معزز روستای آسور فیروزکوه
💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا
📆 چهارشنبه ۹۹.۰۹.۱۲
⏰ ساعت ۲۱:۰۰
🕊گروه به یاد شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃
eitaa.com/booyenaena
نگاهی به زندگی سردار شهید «علیرضا بلباسی»
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
روستای آسور فیروزکوه در چهاردهم مهر سال 1332 شاهد به دنیا آمدن ششمین فرزند رسول و آمنه بود که پدر نام «علیرضا» را برای او برگزید. «علیرضا» که در کنار دیگر برادران و خواهران در کانون گرم خانواده رشد و نمو یافت تا به سن مدرسه رسید.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
وی دوره ابتدایی را در شهرستان فریدونکنار سپری کرد و در همین ایام بزرگترین حامی زندگیاش و دستان پرمهر و محبت پدر را از دست داد و مجبور شد برای امرار معاش خانواده به تهران سفر کند و به این دلیل مدتی درس را رها کرد.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
او در بازار تهران مشغول به کار شد. پس از مدتی در مدرسه شبانه روزی پایتخت به درس خود ادامه داد و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. وی پس از پایان تحصیلات به سربازی رفت و در نیمه مهرماه سال 1353 خدمت سربازی را به اتمام رساند. پس از آن در آزمون آموزش و پرورش قائمشهر شرکت کرد و پس از قبولی در آن به تدریس در آموزش و پرورش مشغول شد. وی به علوم و فنون هوایی بسیار علاقه داشت. بدین منظور تدریس را بعد از 2 سال رها کرد و پس از گذراندن دوره آموزش مکانیک در باشگاه هوایی ملی، با عنوان تکنیسین پرواز در تاریخ 3 آبان 1354 جذب هواپیمایی ملی ایران شد. او در طول خدمت، به آموزش زبان انگلیسی مشغول و نیز موفق به اخذ درجه مکانیک هواپیما شد.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
برادر شهید:
«هدایت بلباسی» میگوید: «برادرم بسیار خوشرو، خوش برخورد، صادق، فداکار و زحمتکش بود. او در سال 54، 55 در مدرسهای کار میکرد. یک روز مدیر مدرسه خواست تا جعبه سیبی را که جزو تغذیه دانش آموزان بود، به منزل آنها ببرد. علیرضا پس از تقاضای مدیر، دو نفر از دانش آموزان را صدا کرد و این مأموریت را به آنها سپرد. وقتی دانش آموزان جعبه سیب را به درب منزل مدیر مدرسه بردند، همسرش با دیدن آنها بسیار خجالت کشید و به همسرش شاکی شد. فردا صبح مدیر مدرسه، مجدداً برادرم را به دفتر کارش احضار کرد و دلیل این کارش را پرسید. برادرم در پاسخ گفت: «شما میخواهید جیره غذایی دانش آموزان را بخورید! چرا گناهش را من بر عهده بگیرم.»
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
«علیرضا بلباسی» در سال 58 یعنی در 26 سالگی، با دختری مؤمنه و محجّبه به نام «مریم بانو صادقی» ازدواج کرد. مراسم ازدواجشان بسیار ساده برگزار شد و این دو به دور از تجمّلات دنیوی، زندگی مشترک را آغاز کردند.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
همسر شهید:
«مریم بانو صادقی» میگوید: «تقوا، نماز، عبادت، پرهیزگاری و ترس از خدا موجب ازدواج من با ایشان شد. همسرم در بحبوحه انقلاب، به این علت که کارش در تهران بود، به قائمشهر رفت و آمد میکرد. یک بار از من پرسید: «اگر من لیاقت شهادت داشته باشم و شهید شوم شما چکار میکنید؟» من در پاسخ فقط گریه کردم. علیرضا گفت: «اگر من شهید شدم، شما یک شاخه گل لاله بگیر و جلوتر از همه در مراسم تشییع من شرکت کن و افتخار کن که همسر شهید شدی.»
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
وی پس از تشکیل سپاه پاسداران، از شرکت هواپیمایی استعفا داد. و به نهاد مقدس سپاه رفت و به عنوان پاسدار مشغول به خدمت شد. او مدتی را به قم رفت و به فراگیری فنون نظامی و دوره فرماندهی مشغول شد. سپس به عنوان مسوول عملیات سپاه نور شروع به انجام وظیفه کرد و پس از مدتی با ایجاد پایگاه مقاومت سپاه نور و جذب نیرو به قائمشهر برگشت و در واحد عملیات سپاه قائمشهر مشغول به کار شد.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
برادر شهید:
هدایت میگوید: «او ما را به تقوا و پرهیزگاری و انجام واجبات و ترک محرمات توصیه میکرد و میگفت: «دوستانی انتخاب کنید که خداشناس، خداترس و صادق در کار باشد.»
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
سردار بلباسی، با شروع جنگ تحمیلی از سوی عراق علیه ایران به جبهه اعزام شد و در واحدهای عملیاتی مسوولیت عملیات را بر عهده گرفت. پس از آن مسوولیت آموزش عقیدتی واحد بسیج قائمشهر را عهدهدار شد. او در عملیات رمضان شرکت نمود و از ناحیه دست چپ، کتف و سینه مجروح گردید.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
وی پس از مرخصی کوتاه و مداوای زخم خود مجدداً به منطقه برگشت و جانشین فرمانده گردان مالک اشتر لشکر 25 کربلا شد. در عملیات والفجر6 پس از مجروح شدن فرمانده گردان مالک، علیرضا جایگزین او شد. وی تمام نیروهایش را به خواندن نماز شب، نافله و نماز غفیله تشویق میکرد که برگزاری نماز غفیله به صورت دست جمعی از کارهای جالب توجه او در این گردان است.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
او در مرخصیهایش به پشت جبهه، به دیدار خانوادههای شهدا، جانبازان معلولین میرفت و از آنان دلجویی میکرد. همچنین کمکهای مردمی را توسط بسیجیان و دوستان جمع آوری و به جبههها ارسال میکرد.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
وی پس از شهادت دوستانش در مراسم آنها شرکت میکرد و به دیدار خانواده هایشان میرفت و همدل و همدرد با آنها میشد. در این باره به دوستانش میگفت: «اگر من شهید شدم، مبادا در کنار بدنم حلقه بزنید، زیرا جنگ و ادامه آن مهمتر است و اسلام عزیز نباید در خطر باشد.»
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
برادر شهید:
«هدایت بلباسی» میگوید:«اوهمشه به ما سفارش میکرد که به فرموده امام جبهه جنگ را پر کنید و وقتی از جبهه به منزل میآمد، میگفت: «آیا میشود که همه شما اینجا باشید و جبهه جنگ خالی از وجود شما باشد؟» واین حرفهای او باعث میشد ما چهار برادر همیشه در جبهه حضور داشته باشیم.»
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
با زبان مخصوص بچهها با آنان در مورد جبهه و جنگ، احترام به بزرگترها، به ویژه مادرشان شهدا و خوی و خصلت شهدا درس خواندن صحبت میکرد.
علیرضا زندگیاش در جبهه و جنگ خلاصه شده بود. به طوری که اگر و پس از مدتها به مرخصی چند روزهای میآمد، سریع عزم برگشتن میکرد.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
وی پس از فرمانده گردان مالک، جانشین گردان امام محمد باقر (ع) شد اما شهادت علی اصغر خنکدار، باعث شد که علیرضا فرمانده این گردان منصوب شود. او با وجود مسوولیتهای مختلف همواره از متانت و آرامش خاصی برخوردار بود. به همسرش خانم صادقی میگفت: «زمانی که من نیستم، شما دو نقش را در خانه پیاده میکنی؛ هم نقش پدر و هم نقش مادر. خدا را در همه حال ناظر بر اعمالت بدان و چیزی که وقار و شخصیت و متانت یک زن هست را پیاده کن و بعد از شهادتم فعالیت مذهبی و شرکت در جلسات احکام دینی را فراموش نکن.»
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
او در مسایل عبادی و اعتقادی و انجام واجبات و ترک محرمات بسیار دقیق و منظم بود. احادیث زیادی را حفظ میکرد و در سخنرانیها و اشتباهات دیگران با ذکر احادیث و روایت مسائل را تذکر میداد.
وی در عملیات والفجر 8 از ناحیه پای چب مجروح و در بیمارستان بستری شد تا مورد عمل جراحی قرار گیرد، امّا نپذیرفت و بیمارستان را به قصد جبهه ترک کرد.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
او با نیروهایش در خصوص برزخ، قیامت و شهادت صحبت میکرد و دوست داشت هر چه زودتر به شهادت برسد امّا همانند حضرت زهرا(س) مفقودالاثر باشد.
علیرضا در عملیات کربلای یک، از ناحیه کتف، گردن و دست راست به سختی مجروح شد، بلافاصله پس از طی مراحل اولیه درمان به جبهه بازگشت.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت
وی در عملیاتهای رمضان، وافجر6، 8، کربلای 2، 5،4 و دیگر عملیاتها حضور یافت و رشادتها و حماسههای زیادی در مناطق مختلف عملیاتی از خود به یادگار گذاشت.
او در منطقه دروقت استراحت با نیروهایش فوتبال بازی میکرد، ولی به هنگام نماز، بازی را به اتمام میرساند و همه با هم در نماز شرکت میکردند. پایبند به نماز اول وقت و مناجات شبانه بود، ولی اجازه نمیداد کسی گریههای او را ببیند.
#شهید_علیرضا_بلباسی
#دفاع_مقدس_شهید_شهادت